جستجو در سایت

1398/01/12 16:54

سکانس‌هایی که واقعا بازیگران ترسیدند

سکانس‌هایی که واقعا بازیگران ترسیدند
تمام المان های فیلم برای ترساندن بیننده چیده شده اما گاهی فیلمساز برای ترساندن بازیگران در فضای فیلم و القای بهتر وحشت به بیننده؛ اقداماتی انجام می دهد.

اختصاصی سلام سینما-فیلم های ترسناک قرار است ما را بترسانند؛ هر چه باشد از نامشان پیداست که قصدشان چیست. معمولا فیلم های ترسناک را نگاه می کنیم تا در فضایی امن، ترس و وحشت را تجربه کنیم. درست است که همه چیز ساختگی است اما وحشتی که القا می شود واقعی است. تمام المان های فیلم برای ترساندن بیننده چیده شده اما گاهی فیلمساز برای ترساندن بازیگران در فضای فیلم و القای بهتر وحشت به بیننده؛ اقداماتی انجام می دهد. نگاهی می اندازیم به چند فیلم که در آن کارگردان صحنه را مهندسی کرده تا حسابی بازیگرش را بترساند.

1-بیگانه (1979): سکانس بیرون آمدن جانور فضایی از جنازه فضانورد

سکانس هایی که بازیگرن را ترساند

وقتی آن موجود فضایی کرم مانند از وسط قفسه سینه فضانورد داستان بیرون آمد همه از جمله بازیگران را ترساند. سال 1979، امکانات جلوه های ویژه به قدر کافی برای ساخت چنین صحنه ای قوی بود که بازیگران را حسابی ترساند و این چهره های وحشت زده که در تصویر مشاهده می کنید حاصل آن است. آنها روحشان هم خبر نداشت که قرار است این موجود کرم مانند ناگهانی از آن بدن بیرون بزند و همزمان خون و تکه های گوشت رویشان ببارد. تنها چیزی که می دانستند این بود که کمی خونی خواهند شد.

برای این سکانس، بازیگر اصلی (که در فیلم مرده بود) را از لوکیشن به بیرون برده بودند و به جای او یک مدل مصنوعی گذاشتند و درون آن را با امعا و احشا خوک و خون مصنوعی پر کردند تا در لحظه بیرون زدن موجود از بدن مدل، محتویات داخل هم به بیرون بپاشد. به گفته عوامل این فیلم، بعد از این سکانس بعضی از بازیگران به اتاق گریم رفتند تا کمی آرام شوند و بعد دوباره به صحنه برگشتند.

2-جن گیر (1973): لحظه بالا آوردن دختر جن زده

سکانس هایی که بازیگران را ترساند

مستندی به نام «ترس از خدا» که درباره مراحل ساخت فیلم جن گیر است؛ مسائل جالبی از فیلم را بازگو کرد. خوی سادیسمی «ویلیام فریدکین» کارگردان فیلم، باعث می شد تا ترس واقعی را به بازیگرانش القا کند؛ مثلا در روند فیلم، دمای اتاق ریگن را به قدر پایین آورد تا بازیگران بخار از دهانشان بیرون بزند و ترس و سردی را در کنار هم نشان دهد. او گاهی برای القای ترس یا جلب توجه کامل بازیگران، یک تیر شلیک می کرد. اما همه اینها به کنار، در سکانسی که ریگن جن زده قرار بود روی لباس بازیگر بالا بیاورد، کارگردان برنامه را عوض کرد و آن مایع سبز رنگ معروف روی صورت بازیگر فوران کرد. بازیگر، سکانس را با یک برداشت به نحو مطلوب بازی کرد اما تمام روز حالش بد بود.

3-کشتار با اره برقی در تگزاس (1974): سکانس کشته شدن جری

سکانس هایی که بازیگر را ترساند

این فیلم نمونه دیگری از مهندسی دقیق کارگردان برای ترساندن بازیگر در صحنه فیلم است. کارگردان، شخصیت صورت چرمی را به دور از چشم بازیگران نگه داشته بود و کسی از ماسک او خبر نداشت. در سکانسی که جری وارد خانه می شود و بهت زده در حال تماشای دکور عجیب آنجا است؛ صدایی به گوشش می رسد و وقتی فریزر را باز می کند با یک جسد روبه رو می شود. در همین حین شخصیت «صورت چرمی» از پشت سر به او حمله می کند و صدای جیغی که آن لحظه می شنوید کاملا واقعی است و حاصل وحشت آنی بازیگر از دیدن ماسک است.

4-پروژه جادوگر بلر (1999): اکثر سکانس ها

سکانس هایی که بازیگر را ترساند

کل ماجرای این فیلم طرحی استادانه از سفری گروهی و دوستانه است که به مرگ همه ختم می شود. کارگردان ها، به سه بازیگر فیلم، دوربین و تجهیزات دادند و برایشان نقطه شروع تا پایان مشخص کردند و آنها را در یک جنگل رها کردند تا جنبه مستند بودن فیلم حفظ شود. مساله اذیت کننده برای این سه نفر این بود که جیره غذایی آنها به تدریج کمتر می شد و این مساله آنها را عصبی کرده بود. همچنین، شب که آنها برای خواب چادر می زدند؛ عوامل به دستور کارگردان آنها را اذیت می کردند؛ مثلا صدایی ضبط شده از خنده بچه برایشان پخش می کردند یا یواشکی درون چادرها سرک می کشیدند و یا هنگامی که بازیگرها در جنگل دنبال اقامتگاهشان می گشتند صداهایی برای ترساندن آنها ایجاد می کردند. همه ی این عوامل باعث شد تا این گروه سه نفره بازیگر که در ابتدا راغب به این طرح بودند، فرایند ساخت فیلم برایشان سخت شود. ساخت این فیلم در کل 8 روز به طول انجامید.

5-پرومته (2012): سکانس بیرون زدن جانور فضایی از دهان جسد

سکانس هایی که بازیگر را ترساند

یک مثل است که می گوید: اگر یک بار مرا دست انداختی، تقصیر از تو است اما اگر دوبار مرا دست انداختی تقصیر خودم است. این درسی که گروه بازیگران ریدلی اسکات بعد از کار کردن با او یاد گرفتند.

تقریبا همه صحنه معروف بیرون زدن جانور فضایی از بدن فصانورد در فیلم «بیگانه» را به یاد دارند؛ اما ریدلی اسکات در نظر داشت تا یک بار دیگر بازیگرانش را در سکانسی از فیلم بترساند. بنابراین در یکی از صحنه های فیلم که بیولوژیست کشته می شود دوباره همان مدلی که 33 سال پیش در فیلم بیگانه استفاده کرد بود را پنهانی سر صحنه اورد با این تفاوت که این بار وقتی بازیگر زن فیلم آن جسد را بر می گرداند؛ موجود فضایی از دهان جسد بیرون می زند و باز هم صدای جیغی که می شنوید واقی است.

6-رفتگان (2006): سکانس صحبت کردن بیلی با فرانک کاستلو

هر وقت که «جک نیکلسون» نقش آدم بده را بازی می کند باید ترسید. البته این موضوع را بازیگرانی که تجربه کار با او را داشتند خوب می دانند. نیکلسون مثل یک طوفان غیرقابل مهار است. او در یکی از سکانس های فیلم گانگستری اسکورسیزی به نام جدا افتاده کاری کرد که همه در حالت آماده باش بمانند؛ بیلی (لئوناردو دی کاپریو) که یک پلیس مخفی است باید یک بار دیگر خودش را برای رئیسش فرانک (جک نیکلسون) تبرئه کند. سکانس حساس بود و نیکلسون حس می کرد که دی کاپریو آنطور که باید نترسیده است و خود اسکورسیزی هم موافق بود؛ بنابراین کارگردان به جک اجازه داد تا کمی شیطنت کند. سر صحنه، جک با خودش یک بطری الکل، چند کبریت، کپسول آتش نشانی و یک تفنگ مسلح برده بود و اسکورسیزی تایید می کند که ترسی که در چهره در کاپریو نمایان می شود کاملا واقعی است. از آتش زدن کاغذ در آن فضا تا کشیدن اسلحه روی لئو و کوبیدن مشت روی میز، همه اینها ابتکار نیکلسون بود و البته جواب هم داد چون صحنه همانطور که کارگردان می خواست حساس و مهیج از آب در آمد.

7-جوخه هیولا (1987): سکانس رویارویی دختربچه با دراکولا

این یک فیلم دهه هشتادی است که کودکان را در مقابل معروف ترین هیولاهای تاریخ سینما قرار می دهد: گیل من، مومیایی، مرد گرگ نما و کنت دراکولا دار و دسته هیولاها را تشکیل می دهند. دراکولا با بازی دانکن ریگر در پی آن است که طلسمی را پیدا کند تا بتواند بر دنیا حکومت کند. میان این خواسته کنت دراکولا و آن قدرت نامحدود یک دختر بچه 5 ساله قرار دارد. طی نبردی که بین آنها صورت می گیرد دراکولا به دختر دست پیدا می کند و در سکانسی او را از چانه می گیرد و بلند می کند تا طلسم را از او بگیرد؛ سپس چشمان قرمز و دندان های سفید را به دختربچه نشان می دهد و دخترک از ترس جیغ می کشد. از نظر کارگردان سکانس خیلی خوب از آب درآمده بود اما دختر بیچاره واقعا ترسیده بود.

همچنین در صحنه دیگری که قرار بود وزش باد شدیدی را نشان دهند؛ چندین فن بزرگ را روشن کردند و دختربچه در حالی که به سبزه های روی زمین چنگ میزد تلاش می کرد باد او را با خود نبرد. ظاهرا مراحل ساخت فیلم «جوخه هیولا» از تماشای فیلم ترسناک تر بوده است.

8-پدرخوانده (1972): سکانس بازی کردن ویتو کورلئونه با نوه اش

باور کنید یا نه، چند سکانس از فیلم «پدرخوانده» به صورت فی البداهه به وجود آمده اند. مثلا گربه ویتو کورلئونه را کارگردان فیلم، کوپولا، سرگردان در استودیو پیدا کرده بود.

در سکانس مرگ دون کورلئونه، دقایقی قبل از مرگ او با نوه 3 ساله اش بازی می کند. از آنجا که آن بچه 3 ساله چیزی از بازیگری نمی دانست؛ کوپولا صحنه را به دست مارلون براندو(دون ویتو کورلئونه) داد تا با آن کودک همرا شود. او اول یک پوست پرتقال را در دهانش می گذارد و غرش کنان ادای یک هیولا را در می آورد اما پسر بچه واقعا می ترسد و نزدیک است گریه کند که مارلون برداندو با هوشمندی بازی را تغییر می دهد و پسربچه با او خو می گیرد و می خندد. یک برداشت خوب برای یک صحنه غم انگیز، لحظه ای منحصر به فرد از بداهه؛ همین ها است که پدرخوانده را یکی از بزرگترین فیلم های تمام ادوار می کند.

9-سریر خون (1957): سکانس مرگ واشیزو

فیلمی از آکیرا کوروساوا که برگرفته از مکبث اثر شکسپیر است. در فیلم، واشیزو ژنرالی است که پادشاهش را می کشد تا به جای او بنشیند اما در نهایت مردانش به او خیانت می کنند و با رها کردن تعدا بسیار زیادی تیر از کمان او را می کشند. سکانس مرگ واشیزو دون شک یکی از بهترین سکانس های مرگ است اما در جریان فیلمبرداری بازیگر این نقش، توشیرو میفونه، واقعا می ترسد و بعضی فریادهای او واقعی و در نتیجه وحشت است.

از آنجا که در دهه 50 هنوز تصاویر کامپیوتری موجود نبود؛ میفونه باید با تیرهای واقعی رو به رو می شد. کوروساوا برای این سکانس چند کماندار ماهر را به کار گرفت تا به سوی بازیگر نشانه بگیرند. چند تیر مصنوعی به بدن او وصل شده بود اما همچنان کمانداران کارشان را ادامه می دادند. میفونه بازیگر بسیار خوبی است اما ترسی که در چهره او در فیلم پیداست کاملا واقعی است. گفتنی است که برای خلق این صحنه چندین برداشت گرفته شده است چون بازیگر در تلاش بوده جانش را نجات دهد و از تیرها فرار کند.

10-برخورد نزدیک از نوع سوم (1977): سکانس ورود فرازمینی ها به خانه «بری»

کار کردن با بچه ها در فیلم بسیار دشوار است اما در اغلب آثار اسپیلبرگ یک یا چند کودک وجود دارند. در فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» با اینکه بازیگر نقش اصلی فیلم ریچارد دریفوس بود؛ هروقت کری گوفی 4 ساله جلو دوربین می رفت صحنه را مال خود می کرد و تمام اکت های او بسیار هوشمندانه بود؛ البته دلیلش این است که پشت دوربین خود اسپیلبرگ او را راهنمایی می کرد تا چه کاری انجام دهد؛ مثلا زمانی که بری پشت قاب پنجره ایستاده و با ذوق و لبخند بیگانه ها را تماشا می کند در واقع اسپیلبرگ دارد برایش یک هدیه را باز می کند و او از آن هدیه ذوق زده است یا در پایان که بری با ناراحتی سفینه را تماشا می کند به خاطر این است که اسپیلبرگ به او گفته تصور کن بهترین دوستت قرار است برای همیشه تو را ترک کند.

در سکانس ورود فرازمینی ها به خانه بری، مادرش او را بغل کرده و هراسان در آشپزخانه ای که تمام وسایلش خود به خود به کار افتاده اند پناه می گیرند. ترسی که ابتدا در چهره بری نمایان است و البته بعد با یک لبخند محو می شود؛ اکت او نیست. در واقع اسپیلبرگ، یک لباس گوریل به تن چهره پرداز فیلم کرده است و او بری و مادرش را در مسیر دنبال می کند. بری اول می ترسد اما وقتی صورت گریمور را می بیند لبخند می زند و اسپیلبرگ از این واکنش در فیلم استفاده می کند.

11-ویلی وانکا و کارخانه شکلات (1971): سکانس قایق سواری

این فیلم از کودکانه های کلاسیک است اما از حق نگذریم عجیب و غریب است. بازی «جین وایلدر» در نقش ویلی وانکا جالب و عجیب و در بعضی سکانس ها دیوانه وار است. کارگردان، مل استوارت، لوکیشن شکلاتی را از دید بازیگران جوان فیلم دور نگه داشته بود تا آنها را غافلگیر کند و چهره شگفت زده واقعی آنها را در فیلم داشته باشد. جدا از اینکه فضای فیلم برای بچه ها جدید و جالب بود؛ در سکانس قایق سواری چند نفر از آنها به شدت ترسیدند و فکر می کردند وانکا واقعا به سرش زده است.

 

منبع: looper


زهرا توللی

افراد مرتبط