نقد فیلم Materialists | بنگاه معاملات عشقی!

اختصاصی سلام سینما - کسری ولایی: یک دختر جوان و موفق نیویورکی که در موسسهی زوجیابی مشغول و کارش حسابی سکه است، با مرد جاافتاده و جذابی آشنا میشود که بنا به استانداردهای بازار، کُشته و مُرده زیاد دارد. دوستپسر سابقش هم بر حسب تصادف سر راهش قرار میگیرد. حالا خانمی که وسط مثلث عشقی گیر کرده، نسبت به کار و حرفهی خودش دچار شک و تردید میشود و دنبال جواب درست برای سؤالی قدیمی میگردد: رابطهی پایدار و موفق چه چیزی لازم دارد؟
بیشتر بخوانید:
داستان عامهپسند - 1: نگاهی به فیلم گناهکاران (رایان کوگلر) | شیطان تا طلوع بیدار میماند...
داستان عامهپسند - 2: نقد دو سریال دپارتمان کیو و نُه پازل | پروندههای راکد؛ از ادینبورگ تا سئول
سلین سونگ که دو سال پیش با «زندگیهای گذشته» به پدیدهی فصل جوایز تبدیل شده بود، در دومین فیلم بلند خودش سراغ یک کمدی-رمانتیک با حضور ستارههای هالیوودی رفته. درست مثل فیلم قبلی، باز رگههایی از زندگی شخصیاش در قصه دیده میشود؛ فراتر از ماجرای مقایسه میان عشق جدید و قدیمی و تلاش برای به تصویر کشیدن بخش کمتر دیدهشده از طبقه متوسط و میلنیالهای نیویورکی، خود سونگ قبلا به مدت چند ماه در یکی از موسسات زوجیابی کار کرده.
به طور معمول وقتی لفظ ماتریالیست به گوشمان میخورد، یاد مکتب فلسفی، مارکس، دیالکتیک و... میافتیم. در حالی که کاربرد روزمرهاش، حداقل بین بخش زیادی از آمریکاییها، برمیگردد به کسانی که روی مادیات زندگی تاکید دارند و اصطلاحا برای هر چیزی چرتکه میاندازند. بین ماتریالیستها و ایدهآلیستها دعوا هنوز ادامه دارد بر سر اینکه اصالت با ماده است یا ایده. در مورد روابط عاطفی هم میشود به جای ایدهها و شعارهای اخلاقگرایانه، با حساب و کتاب پیش رفت؟ در عمل، رابطه از قدیم همیشه شکلی از یک معامله بوده. تجارت در هزارهی جدید صرفا به ازدواج محدود نمیشود و امروز حتی «دیتینگ» وابسته است به کمیّاتی که ارزش فرد را در بازار تعریف میکند؛ قد، هیکل، درآمد، تحصیلات، حساب بانکی و... . سلین سونگ در کمال بیرحمی مختصات کمدی-رمانتیکها را مصادره کرده تا شیرجه بزند وسط این کاسبکاری اما ظاهرا وسط راه دچار عذاب وجدان شده!
گرچه «ماتریالیستها» فیلمی است که آگاهانه برای طیف گستردهتری از مخاطبان ساخته شده و با اصول و قواعد بازار کنار آمده، در قالب یک کمدی-رمانتیک عامهپسند ناامیدکننده به نظر میرسد. درست مثل لوسی (داکوتا جانسون) که برای حفظ مشتریان موسسه باید در کمال خونسردی دروغ بگوید و آنها را امیدوار نگه دارد، فیلم هم در پایان تصمیم میگیرد که با توسل به جادوی سینما، خودش را نقض کند و حداقل در دنیای قصه به پسر عاشقپیشه و آسمانجل شانس بدهد. به هر حال قصه همیشه سلاح آدمیزاد بوده برای غلبه بر واقعیتهای ناخوشایند. مشکل اینجاست که تماشاگر پیش خودش توجیهی برای تصمیمات دراماتیک شخصیتها پیدا نمیکند؛ تحمیلی بودن روند توی ذوق میزند و انگار چنین پایان خوشایندی را صدقه دادهاند. دیالوگنویسی و اجرای فاصلهگذارانهی سلین سونگ در نیمهی اول فیلم با گزندگی و بدبینی جواب میدهد ولی انتظار نداریم که در پردهی پایانی ناگهان به تاثیری مشابه کارهای نورا افران و نانسی مایرز برسد.
بیشتر بخوانید:
اگر در پایان از تماشای «ماتریالیستها» سرخورده شوید، هنوز به قدری ایدهها و لحظات جذاب دارد که برای دیدن کارهای بعدی سلین سونگ کنجکاو بمانید. سونگ و همسرش جاستین کریتزکیس (نویسندهی «چلنجرز» و «کوئیر») فعلا به رقابتی پنهان برای نوشتن دربارهی عاشقانههای غیرمعمول ادامه میدهند و پیدا کردن جزئیات و ارجاعات مربوط به زندگی شخصی در آثارشان، دستکمی از تماشای خود فیلمها ندارد.