انیمه Boruto یکی از بزرگترین ایرادات Naruto را برطرف کرد

«ناروتو» (Naruto) اگرچه با داستانی احساسی و پیامهایی چون پشتکار و دوستی دل بسیاری را به دست آورد، اما یکی از ایرادات اصلی آن، نحوهی برخورد ضعیف با شخصیتهای زن بود. شخصیتهایی چون ساکورا هارونو و اینو، بیشتر در قالب معشوقههایی کمعمق ظاهر میشدند تا قهرمانانی مستقل. حتی لحظات درخشان ساکورا، مانند نبرد با ساسوری، تحتالشعاع تصمیمات غیرمنطقی و روایتهای رمانتیک نامنسجم قرار میگرفت.
در این میان، «بوروتو» (Boruto) تلاش کرده تا این ضعف را اصلاح کند. معرفی سارادا اوچیها نمونهای بارز از این رویکرد نو است. برخلاف مادرش ساکورا، که اغلب نقش حاشیهای داشت، سارادا هم از نظر احساسی و هم از لحاظ روایی نقشی پررنگ دارد. احساسات او نسبت به بوروتو ابزاری برای تضعیف یا شوخی نیست، بلکه منبعی از قدرت برای اوست. فعال شدن مانگکیو شارینگان او نه از دل تراژدی، بلکه بهواسطه میل شدید به محافظت از بوروتو رخ میدهد، تغییری معنادار در سنت روایی خاندان اوچیها.
همچنین، هیماواری اوزوماکی، دختر ناروتو، نیز نقش فعالی در داستان پیدا کرده است. ارتباط او با کوراما (روباه نهدم) عمق تازهای به داستان میبخشد و او را به مرکز رویدادهای آینده تبدیل میکند. این تغییرات نهتنها به زنان فرصت مشارکت در مبارزات را میدهد، بلکه آنان را به هستهی اصلی درام احساسی سری پیوند میزند.
نکته مهم دیگر آن است که برخلاف گذشته، زنان در «بوروتو» تنها مکمل شخصیتهای مرد نیستند؛ آنها انگیزه، تعارض و مسیر رشد مستقل خود را دارند. این باعث شده شخصیتهایی مانند سارادا نهتنها با قهرمانان مرد برابر باشند، بلکه گاه از آنها جلو بزنند.
در نهایت، «بوروتو» اگرچه نقدهایی بابت آغاز کند و تکیه بر شخصیتهای قدیمی دریافت کرده، اما در اصلاح کاستیهای روایی، بهویژه در مورد جایگاه زنان، قدم بزرگی برداشته است. این سری نهفقط ادامهدهنده میراث «ناروتو»، بلکه تکاملیافتهتر و جسورتر از آن است؛ گامی رو به جلو برای انیمههای شونن و بینندگان خواهان نمایشی عادلانه از قهرمانان زن.