مرتضی (ساعد سهیلی) و حنا (ساغر قناعت) | فرار به سوی آزادی

«مالاریا» داستان دو جوان است که برای گریز از گذشته و معنایی تازه از زندگی، سفری را آغاز میکنند. هر دو بیپروا و ماجراجو هستند و در لحظه زندگی میکنند. هیچکدام نمیدانند دقیقا قرار است کجا بروند اما در همین مسیر است که به درکی از هویت خود دست مییابند. شاید این توضیحات بهوضوح نشان دهند که در «مالاریا» عشق یک مسیر است، نه یک مقصد. عشق راهی است که در لحظه شکل میگیرد و عمق و گسترش مییابد. عشق در تعریف «مالاریا» چارچوبپذیر نیست و همین است که آن را به امری چالشبرانگیز در زندگی اجتماعی تبدیل میکند. دو شخصیت جوان ماجرا این نکات را خوب میفهمند و به همین دلیل است که عشق را به ابزاری برای تجربه آزادی تبدیل میکنند. آنها نه قهرمان هستند و نه صرفا قربانی. آنها انسان هستند و همین است که مرتضی و حنا را به شخصیتهایی عمیقا درکشدنی تبدیل میکند. عشق برای آنها مثل جریان آب است که باید در آن غوطهور شد، و طبیعی است که در این مسیر پرتگاههای هولناکی هم وجود داشته باشد. با این وجود، تجربه عشق به ریسک آن میارزد!