جستجو در سایت

1396/03/05 01:13

نگاهی به ژانر دفاع مقدس در سال¬های اخیر به مناسبت اکران «ویلایی ها»

نگاهی به ژانر دفاع مقدس در سال¬های اخیر به مناسبت اکران «ویلایی ها»
در سالهای اخیر و با فاصله گرفتن از جنگ و روزهای سخت آن، سینماگران بسیاری تلاش کرده اند تا جنگ را از "محوریت" فیلم های ژانر دفاع مقدس به یکی از فرعیات آن مبدل سازند و بیش از آن که به ماهیت جنگ و وجوه ظاهری آن بپردازند، تبعات و آثار آن را بر جامعه ی درگیر با جنگ یا جامعه ی پس از جنگ به نمایش بگذارند.

  

تصویری که از "جنگ" در سینمای ایران در ذهن مخاطبان نقش بسته است، تصویر مردانی ست که یا در جبهه های نبرد با دشمنان می جنگند و یا اتفاقات و رویدادهایی ست که سربازان با آن ها درگیر می شوند.
در متفاوت ترین نمونه ها، ژانر کمدی به ژانر دفاع مقدس گره می خورد تا از میزان تلخی ها و رئالیسم گزنده ی آن کاسته شود؛ مثل فیلم «لیلی با من است».
البته در سینمای جهان، همواره ژانر سینمای جنگ معنا و مفهوم گسترده تری داشته است. در بسیاری از فیلم های جنگی یا مرتبط با جنگ، زنان ایفاگر نقش اصلی بوده اند؛ مثلاً در فیلم «انتخاب سوفی»، داستان حول محور شخصیت زنی به نام سوفی (با بازی درخشان مریل استریپ) می گردد که جنگ ویرانگر جهانی، زندگی او را به قهقهرا کشانده است.
همچنین بسیاری از فیلم های سینمای جهان همچون «دزد دوچرخه» بیش از آن که "جنگ" را به عنوان محوریت خود در نظر گیرند، سایه ی آن را بر زندگی مردمانی به تصویر می کشند که درگیر آن شده اند و عواقب و تبعات آن را تجربه می کنند.
این مسئله به شکلی دیگر خود را در فیلمی چون «کازابلانکا» نشان می دهد که جنگ موجب آوارگی و فرار آدم ها از زادگاه و محل زندگی شان شده است و فیلمساز با افزودن چاشنی "عشق" می کوشد تا مخاطبان خسته و درگیر جنگ را اندکی از دنیای تلخ واقعی شان دور کند.
در سال­های اخیر و با فاصله گرفتن از جنگ و روزهای سخت آن، سینماگران بسیاری تلاش کرده اند تا جنگ را از "محوریت" فیلم های ژانر دفاع مقدس به یکی از فرعیات آن مبدل سازند و بیش از آن که به ماهیت جنگ و وجوه ظاهری آن بپردازند، تبعات و آثار آن را بر جامعه ی پس از جنگ به نمایش بگذارند.
چند سال پیش، همایون اسعدیان در فیلم «بوسیدن روی ماه»، زندگی مادری را به تصویر می کشد که پس از سال­ها، در انتظار دریافت خبری از پسرش است که در جنگ تحمیلی ایران و عراق مفقودالاثر شده است. پس از آن نرگس آبیار در فیلم دومش، «شیار 143»، باز هم به سراغ موضوعی مشابه رفت و جنگ را با نگاهی زنانه به تصویر درآورد و مضمون «انتظار» را به پررنگ ترین ضایعه ی ناشی از جنگ در اثر خود مبدل نمود. پیش تر نیز، رخشان بنی اعتماد در فیلم خوش ساخت «گیلانه»، تبعات جنگ را بر زندگی مادری به تصویر درآورد که فرزندش جانباز است و زن در سخت ترین شرایط باید از او پرستاری کند.
نگاه های این چنینی به مقوله ی  جنگ در عصر حاضر، منجر به موفقیت بسیاری از تولیدات سینمای دفاع مقدس شده است، تولیداتی که در عین غیرتکراری بودن و نوگرایی در ساختار، فرم و روایت، می توانند پیام های بیشتری را نیز به سمت مخاطب عصر حاضر متبادر سازند.
پدیده قهرمان پروریِ سینمای جنگ در بسیاری از آثار این روزهای سینمای ایران همچون آثار ابراهیم حاتمی کیا، شکل و شمایل متفاوتی به خود گرفته است. دیگر لازم نیست برای آن که مخاطب با آرمان های قهرمان فیلم های دفاع مقدس همذات پنداری کند سلاح به دست او بدهیم و او را به کارزار نبرد بفرستیم بلکه بررسی شرایط و اوضاع این قهرمان در جامعه ی مدرن امروزی و تقابل دیدگاه های او با نسل پس از خود می تواند به بسیاری از تفاوت های دو نسل و ارزش ها و اعتقادات نسل جنگ اعتبار بخشد (به نام پدرو بادیگارد) و یا مخاطب را با معضلات زندگی یک جانباز رو به رو کند (همچون فیلم آژانس شیشه ای).
اما این روزها و در فیلم «ویلایی ها»، منیر قیدی، کارگردانی که سال­ها تجربه ی دستیاری کارگردان را پشت سر گذاشته است جنگ را از منظری دیگر دستمایه قرار داده است.
«ویلایی­ ها» داستان زنانی ست که زندگی شان با "جنگ" گره خورده است. این فیلم که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده است، روایت زنانی ست که در شهرکی مسکونی در اندیمشک با ساده ترین کارهایی که از دستشان برمی آید به مردانِ رزمنده ی جنگ خدمت می کنند. این زنان که همسران، پدران و فرزندانشان به جنگ رفته اند، در طول فیلم با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می­کنند و سختی های بسیاری را پشت سر میگذارند، سختی هایی که سرانجام همه شان هم به خیر وخوشی ختم نمی شوند.
فارغ از برخی اشکالات فیلمنامه ای و برخی ایراداتی که بر بسیاری از کارهای اول واردند، «ویلایی ها»، با روایت متفاوت و جذاب خود و بازسازی موشکافانه و دقیق واقعیت، تصویر تازه ای از "جنگ" را به مخاطب ارائه می دهد؛ تصویری که پیش تر هرگز آن را ندیده بودیم. بله، در فیلم هایی چون «کیمیا» یا «سرزمین خورشید» (ساخته احمدرضا درویش)، شاهد ایثارگری و تکاپوی زنان پزشک، پرستار و امدادگر در پشت جبهه های جنگ هستیم اما این که فیلمی جنگی بدون آن که حتا یک صحنه ی جنگی داشته باشد و یا حتا یک شخصیت مرد اصلی، به نوبه خود جالب و خلاقانه است.
از دیگر مفاهیمی که فیلم بر پایه آن بنا شده پدیده ی "تحول" است. سیما (طناز طباطبایی)، که در ابتدا حتا حاضر به ماندن در ویلاهای بی امکانات و جنگ زده ی شهرک مسکونی نیست در انتها به میل خود آن جا باقی می ماند تا همسرش بازگردد و به نحوی جای خالی خانم خیری (پری ناز ایزدیار) را پر می کند و این نشان می دهد که سختی ها و تجربیاتی که انسان ها به واسطه ی جنگ پشت سر می گذارند می تواند در عرض مدت زمان کوتاهی آن ها را به انسانی دیگر تبدیل کند.
فارغ از برخی شعارزدگی ها و تکرارها که ریتم فیلم را تا حدودی کند کرده اند و بازی های معمولی تر از حد انتظار برخی بازیگران (به جز ثریا قاسمی و گیتی قاسمی که هر دو بازی هایی درخشان دارند)، فیلم در بسیاری از زمینه های فنی چون تدوین و فیلمبرداری بسیار موفق عمل کرده است و طبیعتاً منیر قیدی از پس کارگردانی و اجرای صحنه های دشوار و پویای آن به خوبی برآمده است.
به نظر می رسد حالا و با گذشت نزدیک به 3 دهه از پایان جنگ تحمیلی، سینمای دفاع مقدس نیز رویکرد تازه و متفاوتی را اتخاذ کرده است که در عین حفظ ارزش ها و ماهیت مقوله ی "جنگ" و "ایثارگری" درهای جدیدی نیز به سوی این ژانر گشوده شوند تا این سینما، رنگ و بوی کهنگی نگیرد و بتواند هم چنان تازه نفس به حیات خود ادامه دهد.

   �