جستجو در سایت

1395/05/24 16:49

چهل روز شد که سینما استاد ندارد

چهل روز شد که سینما استاد ندارد
برای چهلمین روز نبودن عباس کیارستمی

وقتی آمد...آمد...وقتی بود...بود...وقتی رفت ...بود

این هایکوی زیبا که از ذهن عباس کیارستمی تراوش کرده است، چقدر به خودش شبیه است. این هایکو مصداق خود سراینده است که حالا چهل روز از نبودنش می گذرد اما انگار هنوز هم در همین جهان است و باور اینکه فکر کنیم نباشد خیلی سخت و تاسف برانگیز است.

نه ، از من توقع نداشته باشید که قبل از نام عباس کیارستمی از زنده یاد استفاده کنم زیرا که سخت است چه برای من نگارنده و چه برای خواننده این یادداشت که به نام این فرهیختۀ همیشه جاودان افتخار می کرد و می کند. نام عباس کیارستمی برای ما همیشه ماندگار خواهد ماند و اگر به حکمت خداوند اعتقاد داشته باشیم درک می کنیم که رفتن او به جهانی زیباتر از اینجا مربوط به کسی نمی شود زیرا که او تحت هر شرایطی باید چهارده روز بعد از تولد هفتاد و شش سالگی اش این جهان را که برای او کوچک بود ترک می کرد اما نکته اینجاست که همیشه دیر رسیده ایم به آن چیزی که باید می رسیدیم، وقتی کسی در کنار ماست و همیشه در دسترس است قدرش را نمی دانیم گاهی دوسش نداریم، وقتی هنوز ذات اصلی هنرمند را درک نکرده ایم فیلم هایش را تند و صریح از نادانی نقد می کنیم، در خارج از این کشور در فستیوال ها و دانشگاه های معتبر جهان وقتی از عباس کیارستمی فیلمی یا عکسی یا شعری منتشر می شد دربارۀ جز به جز آن تحلیل و بررسی به عمل می آمد عکس هایش که به گفتۀ خودش هدیۀ بود به کسانی که نمی توانستند به سفر بروند و از آفرینش های خدا دیدن کنند، شعرهایش که حاصل نگاه پاکیزه اش به جهان و عشق بود، انگار عباس کیارستمی با خلق هر اثر هنری اش ذهن ما را پالایش می داد، انگار که او مانند یک پیامبر می خواست با خلق هنر ما را به سوی خوشبختی و خوشبینی سوق دهد، ما چگونه می توانیم این ذهن عزیز و بزرگ را به نقد بکشانیم،  کسی که گدار دربارۀ او می گوید مگر می شود درباره او سخن گفت، بیشتر نقدهایی که تحلیل گران ایرانی دربارۀ آثار کیارستمی نوشتند و او را به نقد کشیده اند یا از سر نادانی بوده یا حسادت. زیرا که جهانیان، سینمای ایران را با عباس کیارستمی به رسمیت می شناسند. کسانی هم در این میان بودند که از فیلم های او بد می گفتند اما دوست داشتند حتی یک سکانس مثل او فیلم بسازند و شعر بگویند و عکس بگیرند که نتوانستند. خیلی ها هم از او تقلب کرده اند و در دورۀ سبکی به نام کیارستمی به راه افتاد اما کسی نتوانست راه او را ادامه بدهد و اثری مثل او خلق کند و مطمئنا از این به بعد هم کسی نمی تواند جای او را بگیرد چرا که عباس کیارستمی با هیچ قواعد و دستوری هنر خلق نمی کرد او کاری به اصول و قوانین دست و پا گیر نداشت، می دانست در چه زمانی و در چه منطقۀ جغرافیایی باید فیلم بسازد یا عکس بگیرد. هنر از قلب و ذهن کیارستمی تراوش می کرد.

عباس کیارستمی به معنای درست آرتیست بود، (برای همیشه ناپدید شد) این تیتر روزنامۀ لیبراسیون فرانسه بود، دقیقا همین گونه است، او برای همیشه رفته است زیرا که به همۀ آن چیزی که می خواست رسیده بود البته برای کیارستمی عمر و طول حیات مهم تر از به جا ماندن آثار هنری اش بود اما این یک شکسته نفسی هنرمندانه از سوی او بود چرا که کیارستمی روی کسانی تاثیر گذاست که مطمئنا تا انتهای عمرشان او را فراموش نخواهند کرد زیرا که عباس کیارستمی تنها یک نام نیست یک اعتبار است برای هنر ایران که سالیان سال در یاد همۀ جهانیان خواهد ماند و همچنین یاد کسانی که در همین مملکت قدر او را ندانستند حالا اینکه او چگونه از این جهان رفت و سهل انگاری پزشکان ایرانی بوده است یا نه اصلا مسئلۀ مهمی نیست عباس کیارستمی در کشوری از این دنیا رفت که روزگاری از آنجا برای ما نخل طلا آورده بود، حالا که جسم او در این جهان نیست باید به یاد هنرمندان دیگری باشیم که با تمام قوا می خواهند به هنر این مملک ارج بدهند، نوشدارو بعد از مرگ سهراب همیشه رسم ما ایرانی هاست حالا که عباس کیارستمی نیست فیلم هایش را اکران می کنند، نمایشگاه عکس برایش برپا می کنند، کتاب شعرهایش تجدید چاپ می شود اما چه فایده که او نیست.

احترام بگذاریم به کسانی که هدف شان خلق هنرست، اگر هم درکی از هنر آنها نداریم به چالش کشیدن هنرشان از سر جهل نباشد. انسان هایی مثل عباس کیارستمی فقط یک بار به این جهان می آیند، البته که دل می سوزد برای این جهان که چهل روز است عباس کیارستمی را ندارد، چهل روز شد که نه قرار است فیلمی بسازد نه شعری بگوید و نه عکسی ثبت کند. مورد بررسی قرار دادن نتیجۀ  پرونده پزشکی عباس کیارستمی دیگر مهم نیست زیرا که او در جهان دیگر هم اکنون یا در حال فیلم ساختن است یا در حال گرفتن عکس، هایکو می گوید.