مشت زنی سیندرلا!

در علم ستارهشناسی سامانهی مضاعف زمانی رخ میدهد که مدارهای دو ستاره به دلیل واکنشهای گرانشی به یکدیگر متصل شوند. این توصیف جذاب ایساکسون در کتاب استیو جابز تنها در مقیاس یک رقابت تکنولوژیوار میان دو ابر کارآفرین روزگار ما، بیل گیتس و استیو جابز نبوده که جذابیت پیدا میکند، برخوردی که همواره در طول تاریخ وجود داشته، همچون کنارهم قرار گرفتن دو ستاره مشهور دنیای کمدی، لورل و هاردی، کارهای مشترک جان وین و جان فورد، کری گرانت با هاکس و…. حال در جهان مدرن امروزی که این خلا تنها شامل بیستارگی آسمان بخاطر فعالیتهای صنعتی و مخرب محیط زیستی نیست و شاهد بیستاره بودن دنیای هنر و سینما نیزهستیم، دیدن بازیگر یا فیلمسازی که بتواند کمی این برخوردها را برای ما بازسازی کند کم غنیمتی نیست.
چندی پیش وقتی داشتم بهترین فیلمهای موردعلاقهام از سه دهه گذشته را مرور میکردم به نکتهای دست یافتم و آن حضور راسل کرو در اکثر این آثار است، فیلمهایی چون: گلادیاتور، محرمانه لس آنجلس، ذهن زیبا، ۳:۱۰ به یوما و صد البته شاهکار هنرنماییاش در فیلم «مرد سیندرلایی» که حاصل همکاری دیگرش با ران هوارد کاربلد بوده، فیلمی که به همان اندازه که زمختبودن نرینگیاش چه درقسمتی از نام فیلم، ورزش بوکس و دوربین با صلابتش عیان است، به همان اندازه ظرافت سیندرلا گونهاش در جزئیات خودنمایی می کند.
ران هوارد داستان مشهور شارل پرو «سیندرلا» را با ظرافتی مثال زدنی به قصهای مردانه که ریشه در واقعیت هم دارد تبدیل کرده است. در اینجا مسئله نقص شخصیت از یک لنگه کفش به از کارافتادگی دست یک مشتزن ارتقا پیدا میکند و برخلاف داستان سیندرلا که آن نقص سبب خیر شد تا او با شاهزاده ازدواج کند، در اینجا حاصلش رنج شخصیت برای گذران زندگی است و البته اگر باز در سیندرلا خوشی در مدت معلوم نیمه شب برایش از بین میرفت، در اینجا در دورهای قرار داریم که رکود نامعلوم اقتصادی با شرایط و نقص شخصیت، مخاطب را تا ثانیه آخر در تعلیق نگه میدارد و درواقع ارزش فیلم در نسبتی است که میتواند با سیاهی بر قرار کند بدون آنکه سیاه نمایی کند.