فیلمی قابل توجه اما ضعیف

ترجمه اختصاصی سلام سینما
جیمز وان پس از پنج سال دوباره با فیلم "بدخیم" به ژانر ترسناک برگشته است. سالهای سال است که وان مهارت خود را در فیلمسازی ثابت کرده و همین فاکتوری کلیدی در توانایی او برای تبدیل بودجههای مختصر به فیلمهای جالب توجه و موثری چون "احضار"، "توطئهآمیز" و "اره" بوده است. به همین دلیل است که "بدخیم" همه را متعجب کرده؛ علیرغم اینکه وان در فرمتی کار کرده که در آن مهارت دارد اما نتیجه به آشفته بازاری تبدیل شده که به جای تنش و ترس، بر خشم و هیاهو تمرکز دارد.
با وجود خودنماییهای گاه و بیگاه و توی چشم وان، جدیت خشکی"بدخیم" را احاطه کرده است. بعضی از این خودنماییها، مثل وحشتناکترین ریمیکس آهنگ “where is my mind”، که قطعاً طرفداران گروه پیکسیز را در سرتاسر جهان آزردهخاطر میکند، به جذابیت فیلم گند زدهاند اما بقیهشان فقط به صورت موقتی حواس بیننده را پرت میکنند. بیشتر اوقات این خودنماییها حتی بیشتر از قربانیان زجرکشیدۀ قاتل فیلم، توی چشماند؛ مثلاً آنجا که یک چراغ قرمز شوم ناگهان به آبی ملایم تبدیل میشود.
"بدخیم" داستان زن بارداری به نام مدی میشل (آنابل والیس) را روایت میکند که شاهد قتلهای سایهای فراطبیعی به نام گابریل است. گابریل میخواهد از آنهایی که در کودکی با او بدرفتاری کردهاند انتقام بگیرد. چیزی نمیگذرد که مدی متوجه میشود گابریل به گذشتۀ مرموز خود او هم ربط پیدا میکند و ارتباط بین آن دو شاید تنها چیزی باشد که بتواند به کشتارهای گابریل پایان دهد. گابریل آنتاگونیست وحشتناک و بیثبات داستان است که تواناییهای فیزیکی فراطبیعیش سکانس به سکانس فرق میکنند و به همین خاطر هیچوقت نمیتوانید حدس بزنید چه کارهایی از او سر خواهد زد، اما بااینوجود از جذبه و ابهت خاصی در فیلم برخوردار است. این قاتلِ مملو از خشم با ترکیب مناسبی از جلوههای مکانیکی گوناگون ( و کمی هم تصاویر کامپیوتری) موجودیت پیدا میکند که به تدریج و با گذر فیلم طبیعیتر جلوه کرده و باعث به وجود آمدن نتایج ترسناک و فوقالعادهای در اوج داستان میشود.
مبهم بودن موجودیت و تواناییهایی گابریل، هر قتل را به فرصتی برای فهمیدن چیزهای جدید درمورد او تبدیل میکند و همین موضوع باعث شده که فیلم از همان ابتدا در بهترین حالت خود باشد و این موفقیت زودهنگام، با مواجه شدن شوهر بدزبان مدی -دِرِک (جیک ابل)- با گابریل به اوج خود میرسد. دِرِک ابتدا نشانههای حضور گابریل را از طریق نقصهای الکتریکی خانه مشاهده میکند. تأثیر او بر الکتریسیته گاه و بیگاه در فیلم نشان داده میشود اما کاربرد این موضوع منحصراً برای خاموش کردن چراغها و ایجاد فضای رعب و وحشت کنار گذاشته شده است.
همینطور که فیلم از ابتدای خود فاصله میگیرد به تدریج به اکشنی فراطبیعی تبدیل شده و بر هوش و ذکاوت بیرحمانۀ گابریل در شکستن دست و پا و اذیت و آزار متمرکز میشود. وان میداند چگونه باید از سکانسهای درگیری و اکشن استفاده کرد اما این بخشها در اینجا پراکنده و بیش از حد به نظر میرسند. در پایان، "بدخیم" بیشتر شبیه داستانی از زندگی یک ابرشرور شده و گابریل جست و خیزکنان مسیر خود را از رقیبی به رقیب دیگر ادامه میدهد. آنچه در میان این هرج و مرج از یاد رفته، مدی است و مسیری که در غلبه بر ترسش طی میکند بیشتر شبیه داستانی فرعی بنظر میرسد که بعداً به فیلم اضافه شده است. گذشته از تراژدیهای بیشماری که برای ایجاد همدردی با مدی در زندگیش گذاشته شدهاند، چیز زیادی برای تبدیل او به قهرمانی که داستانش ارزش روایت داشته باشد، وجود ندارد. این موضوع، حضورِ رو به افزایش خواهر مدی، سیدنی (مدی هسن)، را به تغییری دلپذیر در فیلم تبدیل میکند و با خود انرژی به همراه میآورد.
با اینکه فیلم حول ارتباط ذهنی مدی با گابریل ساخته شده است اما اکثراً مخاطب خود را از طریق جستجو در جعبههای قدیمی، تحقیقات و فیلمهای آرشیوی با گابریل آشنا میکند و ارتباط گذشتۀ این دو نفر را به خستهکنندهترین حالت ممکن به نمایش میگذارد. وان به گند زدن در فیلم ادامه داده و زمان بسیار طولانی را به کارآگاهانی اختصاص میدهد که مشغول تفتیش جرائم گابریل هستند. رویدادهایی که شاو (جرج یانگ) و ماس (میکول بریانا وایت) در فیلم رقم زده و باعث جلو بردن داستان میشوند، فرصتهای از دست رفتهای به نظر میرسند که میشد از آنها برای دادن نقشی فعالتر به والیس استفاده کرد.
با اینکه فیلمنامه مشکلات زیادی دارد اما در قسمت بصری فیلم همه چیز بهتر پیش رفته است. خواه خانهای قدیمی و گرد و خاک گرفته باشد، خواه آپارتمانی مملو از نور قرمز نئون، یا حتی تونلی متروکه زیر سیاتل، وان در مدیریت فضا تبحر زیادی دارد و ما را متوجه تمام فضاهایی میکند که کاراکترها باید موقع خاموش شدن چراغها مواظبشان باشند. بااینکه وان داستانهای زیادی را در خانههای بزرگ و ترسناک ساخته اما هنوز هم راه جدیدی برای حرکت دوربین در سالنها، بالا و پایین پلهها و حتی بین وسایل خانه پیدا کرده و به نحوی توجه ما را جلب میکند. آیا واقعاً نیاز بود آن شات طولانی تفکر مدی به وضعیت خود، از درون خشککنی که مشغول خالی کردنش بود گرفته شود؟ خیر، اما فیلم اینگونه جالبتر به نظر میرسد و این عادتیست که وان در تمام آثارش با خود به همراه دارد. او حتی روشهای خلاقانهای برای به تصویر کشیدن دید تجربی مدی از قتلهای گابریل به کار گرفته است؛ واقعیت در برابر چشمان مدی آب میشود و جای خود را به صحنههای جرم میدهد.
موسیقی فیلم، که توسط همکار قدیمی وان یعنی جوزف بیشارا ساخته شده شده، به اندازۀ خود فیلم موفق نبوده و اغلب تأثیر لحظههای دراماتیک داستان را با سیمهای الکترونیکی ناموزون خود از بین میبرد. هنگام آشکارسازی یکی از قسمتهای مهم و اساسی گذشتۀ مدی، آهنگ “Where is my mind” پخش میشود که البته به وفور در طول فیلم با آن مواجه میشویم و حواسمان را پرت میکند.
اگر از این مدل چیزها خوشتان میآید قطعاً پایان فیلم برایتان جذاب خواهد بود، گرچه سکانس آن زندان پر از خون از همه نظر توهینآمیز است؛ دقیقاً همانطور که از یک سلیقۀ بسیار ضعیف انتظار میرود. همین موضوع در مورد قضیۀ فرزندخواندگی هم صدق میکند؛ نه تنها از این موضوع به عنوان قسمت مهم طرح داستان استفاده شده، بلکه نقش فکر و خیالی وحشتناک را هم دارد.
وان و آکلا کوپر، با اقتباس از داستانی از اینگرید بیسو، نویسندگی فیلمنامه را انجام دادهاند، فیلمنامهای که بیشتر ترسناک و مضحک است تا یک درام جدی. اگر وان قصد دارد فرانشیز این فیلم را در اختیار داشته باشد (و اگر او هم چنین قصدی نداشته باشد قطعاً کمپانی برادران وارنر دارد)، بهتر است بر جنون حاضر در تکامل شخصیتها و داستان تاکید داشته باشد تا با اکشن فیلم مطابقت پیدا کند. هر چه باشد این کارها در خون اوست.
"بدخیم" یک تضاد محاسباتی پرتناقض است، با ایدههایی که هرگز تا حد رضایتبخشی توسعه نمییابند. کارگردان فیلم در انتخاب ژانر مناسب داستان مدی و گابریل ناتوان به نظر میرسد و گویا نتیجه کار، برای جذب مخاطب به اندازه کافی منسجم نیست.
گرچه "بدخیم" فیلمی قابل توجه است اما ضعفهای آن بیش از حد باعث حواسپرتی میشوند و از این جهت نمیتواند به جاودانگی فیلمهای ترسناک، کمهزینه و موفق وان دست یابد.
منبع: وال استریت ژورنال
مترجم: وحید فیض خواه
بدخیم Malignant (2021)
تاریخ اکران: 10 سپتامبر 2021
کارگردان: جیمز وان
نویسنده: جیمز وان، آکیلا کوپر، اینگرید بیسو
توزیعکننده: برادران وارنر
بازیگران: آنابل والیس، اینگرید بیسو، مارینا مازیپا، جیک ایبل، مدی هاسن، جورج یانگ، پاتریشیا ولاسکوئز، ژاکلین مک کنزی، ریچل وینفری، پاول مابون
فیلمبرداری: مایکل برگس
تدوین: کرک موری
موسیقی: جوزف بشارا
خلاصه داستان: مدیسون به خاطر شوک ناشی از دیدن صحنههایی از قتلهای وحشتناک فلج میشود؛ اما او به تدریج پی میبرد که اینها تنها تصورات او نیستند و کاملا واقعی هستند.