تلاشی نافرجام برای حرکت به سوی نئونوآر
لاله محمودی – عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران: ساخته هفتم محمدحسین مهدویان قصه کارآگاه احمد خسروی است که در گیر و دار زندگی شخصی پرمسالهاش، مسئول رسیدگی به پروندهای رازآلود میشود. پروندهای که روند کشف آن با شکها و نگرانیهای احمد درمیآمیزد و زندگیاش را تحت تأثیر قرار میدهد.
مهدویان در هفت اثری که برای سینمای ایران ساخته ژانرهای متنوعی را آزموده است از دفاع مقدس تا سیاسی اجتماعی و طنز و اینک نیز به سراغ گونه سینمای پلیسی رفته و برخی نشانهها در ساختار «مرد بازنده» گویای این مساله است که وی تلاش کرده تا در حد توان خود و البته بضاعت سینمای ایران در ساخت فیلم آخرش از سبک سینمای نئو نوآر وام بگیرد. رنگهای کدر و سرد، شیوه خاص نورپردازی، تأکید نو بر انگیزههای روانشناختی نامتعارف، خیابانهای عموماً خیس و باران خورده، قاببندیهای مورب و خطوط شکسته، همگی از شاخصه های این سبک هستند.
با همه این تفاسیر اما بنظر می رسد مهدویان نتوانسته آنگونه که باید فیلمی درخور و ماندگار بسازد و در یک نگاه کلی، «مرد بازنده» را میتوان فیلمی متوسط ارزیابی کرد. و معتقدم که درصد زیادی از این مساله به دلیل فیلمنامه اثر است. فیلمنامهای مغشوش و پراکنده با خرده پیرنگهای فراوان و بعضا بیارتباط به شاه پیرنگ که کارکردش صرفا سردرگم ساختن مخاطب است تا وارد کردن او به فضایی معماگونه و رمزآلود. و البته همین نقیصه باعث شده تا با ریتمی یکنواخت و عمدتا کشدار و صد البته فاقد هرگونه عنصر تعلیق مواجه شویم و در خیلی از بخشهای داستان درنیابیم که چگونه پلیس قصه ما توانست پازل را کنار هم بچیند و معما را حل کند.
در کنار موارد اشاره شده میبایست به بازی کلیشهای و عمدتا یکنواخت بازیگران فیلم هم اشاره کنم. عمده بازیگران اصلی فیلم مهدویان همانهایی هستند که در فیلمهای قبلی و سریال اخیر او با وی همکاری داشته و جلوی دوربینش رفتهاند و به نظر میرسد بعد از این تعداد همکاری، دیگر انگیزه و اشتیاقی برای ایفای نقش جذاب و اثرگذار برای بازیگران مذکور باقی نمانده و یا بقول خود مهدویان چون دوستان سر یک پروژه جمع میشوند و کیف میکنند همین برای شان کافی است که از توجه به این مهر مهم غافل شوند.تا جایی که بازیگر قدرتمندی مثل جواد عزتی هم نتواند از پس نقش به خوبی برآید.
ذکر این نکته نیز ضروری است که شاید ضعفهای مورد اشاره در فیلم «مرد بازنده» به دلیل کمبود وقت در ساخت این اثر و خستگی گروه سازنده که از پروژه «زخم کاری» به این فیلم شیفت کردهاند بوجود آمده باشد. اما دلیلش هرچه که هست باعث شده تا حرکتی که میتوانست باب خوبی برای توجه به ژانر جذاب سینمای پلیسی در ایران باشد، امیدها را به یاس مبدل سازد تا باز هم بعد از تجربه خوب «درخت گردو» و «زخم کاری» شاهد تجربههای بد و متوسطی مثل «شیشلیک» و «مرد بازنده» در کارنامه کاری محمدحسین مهدویان باشیم و این حجم از فراز و نشیب شاید چندان زیبنده این فیلمساز جوان و پرانرژی و خوشفکر سینمای ایران نباشد.