طبیعت بی زبان
شارلاتان فیلمی به کارگردانی آگنیشکا هولاند محصول کشور جمهوری چک است . این فیلم علاوه بر سبک نوینی که در فیلم برداری آثار داستانی عرضه کرده است ، به روایت قصه ای می پردازد که در جامعه خود تابوی تاریخی محسوب می شود . از نظر تکنیک سینمایی فیلم یادآور آثاری همچون : «فیلادلفیا» ، «عطر : خاطرات یک آدمکش» ، «مرا با نامت صدا بزن» و ... برای من بود . اگر چه گرایش به همجنس در جوامع یک ناهنجاری اجتماعی است و چنین ناهنجاری نباید هرگز تبدیل به یک ایدئولوژی شود اما جدای از بحث روانی و روانشناسی که در ادامه این متن به آن خواهم پرداخت ، «شارلاتان» داستانی تاثیر گذار و تاثیر پذیر دارد .
*تاثیرپذیری
قبل از ورود به بحث سینمایی برایم جذابیت دارد مقداری فیلم را از نظر روانی مورد بررسی قرار دهم . آگنیشکا هولاند کارگردان زن اهل چک این فیلم را بسیار مردانه و برای رقابت با مردان ساخته است . در زوایای پنهان درام یک ذهن ناخودآگاه و ناآگاه خفته است . هولاند به عنوان کارگردان در این اثر با ذهن ناآگاه کار دارد . ذهنی که چیزی را نمی داند اما با بهره گرفتن از قدرت ناخودآگاه حکم صادر می کند ، در برابر ایثار دیگران سکوت می کند و ... . ذهن در این اثر تبدیل به دوربین مولف می شود که به عنوان مثال در سکانس پایانی هنگامی که ایوان ترویان در نقش ، یان میکولاش ، از همکار خود جدا می شود دوربین آنها را نه تنها از نظر جسمی بلکه از نظر روانی با روی هم قراردادن تصاویر رفله شده از پشت پنجره فاصله گذاری می کند . این فاصله گذاری همانطور که در ذهن اذهان عمومی با رای دادگاه همراه می شود در فیلم هولاند با دوربین و معنایی که از پلان در لحظه حاصل می شود انجام می گیرد . در تمامی رفتارهای دگرباشانه یان میکولاش و دستیارش نکته ای که وجود دارد حسادت زنانه ای است که میکولاش به پارتنر خود پیدا می کند . او از این که می شنود همسر دستیارش حامله شده غمگین شده و پیشنهاد می دهد با خوراندن دمنوشی به او بچه را سقط کند . این حسادت زنانه را در سکانس مهمانی خانه دستیار میکولاش نیز می توان دید . تعابیر اینچنینی در سینما یک آزار محسوب می شوند . اما نه آزاری که صرفا باعث آزرده خاطر شدن بیننده شود آزار از نظر ناآگاهی که کم کم تبدیل به ترس می شود . این ترس در خود قصه نیز گنجانده شده . «شارلاتان» رو به روی مجسمه مسیح مصلوب پر از سنگ ریزه ای که خود آن را آماده می کند برای رهایی از عذابِ آگاهی ، وجدان و گناه با پاهای عریان زانو می زند و هنگام زخمی شدن برمی خیزد . میکولاش که از دل طبیعت با استفاده از ساقه ، برگ ، ریشه و گل گیاهان دردها را درمان می کند اکنون با سختی طبیعت برای رهایی از درد درون ، خود را به درد می اندازد .
*تاثیرگذاری
از نظر سینمایی «شارلاتان» به دو بخش بزرگ تقسیم می شود . قبل از کشف همجنس گرایی شخصیت قصه و بعد از آن . روایت یک روایت استنادی است که آب و تاب سینمایی به خود گرفته و جبهه ای که می گیرد نمی شود گفت طرف گشتاپو است یا نازی ها . چرا که هر دو را در مواجهه با میکولاش ناتوان از درک بروز می دهد . آنچه تاثیر بالایی از نظر سینمایی و کارکرد رسانه ای فیلم دارد آن است که هیچ حکومت ناسیونالیسم سرمایه داری نمی تواند درک بالا تولید کند . متخصص گیاه شناسی که از روی نمونه ادرار ، بیماری بیش از 300 نفر در روز را تشخیص داده و درمان می کند علاوه بر این که یک نابغه در زمینه تشخیص طبی است نوابغ دیگر را پرورش می دهد ، مانند آن که خود از یک نابغه این تخصص را آموخت . تاثیرگذاری «شارلاتان» نه به خاطر انتخاب موضوع حساسش بلکه به زمان ارائه آن و زاویه ی دید زنانه ای که مرد را حسود و نه صرفا غیور نمایش می دهد حائز اهمیت است . بیننده سینما عادت داشته زنان جذاب و دلبخواه را از دید یک مرد تماشا کند و مولف آنطور که زن را تصور می کرده به صورت سلبی به نمایش گذاشته اینک هولاند با ساخت این اثر ، انقلابی در سینما به راه انداخته که آن را می توان شورش با بی زبانی خواند . شورشی توسط طبیعت که به ما اجازه می دهد با آن گناهان خود را پاک کنیم و دیگران را شفا دهیم . اگرچه از نظر روانشناسی همچنان نگاه رقابت جنسی در «شارلاتان» دیده می شود اما این رقابت قبل از اینکه به پیروزی زنان در نگاه مردی به اسم میکولاش رقم بخورد برای طبیعت اتفاق می افتد .
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی