جستجو در سایت

1399/11/05 00:00

خوش رنگ و لعاب ولی متوسط

خوش رنگ و لعاب ولی متوسط

فريادها و نجواها ى برگمان بيش از اين كه فيلم خوبى باشد فيلم خوش تصويرِ زيبايى هست. عالى شروع می شود. مِه و صداى كلاغ و ساعت. بوىِ مرگ می آید. تصوير خونينه و توناليته ى قرمز دارد. كلوزِ زنى در بستر بيمارى كه به ما مى فهماند چه مصيبتى در اين خانه به پاست. فضاسازى اوليه بسيار خوب است. دوربين مستندگونه است و شاهد ماجراست ولى فضا ابداً حقيقى و باور پذير نيست. استفاده ى اگزجره از رنگ ها توى ذوق ميزند. روايت هم الكن هست. نه رابطه ى خواهر اول و ميل نامشروعش به دكتر در می آید و نه آن انتحار عجيب خواهر دوم. به راستى اگر برداشت هاى بيرون از اثر و تحليل هاى پلان به پلان نباشد آيا مخاطب عام مى تواند با فيلم ارتباط بگيرد؟ پاسخ من "هرگز" هست. مهم ترين سكانس هاى "فرياد ها و نجواها" حس رو ايجاد نمى كنند. مرگ را نمى فهميم و اشك چشمان كشيش هست كه خبر مرگ رو به ما ميدهد. فيلم يک پى اُ وى فوق العاده دارد كه از نكات مثبت اش است. زاويه ى ديدِ حضرت مرگ بالاى سر اگنس. ماهيت شخصيت آنا هم در يك دوراهى مجهول می ماند. مرز عشق مادرانه و ميل همجنسگرايانه. "فريادها و نجواها" اصلاً فيلم بدى نيست امّا براى من در پايين ليست آثار برگمان بزرگ قرار مى گيرد.