نقد فیلم سرزمین آواره ها (فیلم یا مستند؟!)

نقد و بررسی فیلم عشایر (سرزمین آوارهها)
به نام خدا
چند وقتیست صدای طبل و بوق و کرنای فیلمی می آید به نام سرزمین آواره ها. فیلمی ارزشی، از فیلمساز چینی تازه نفس به نام کلوئی ژائو. (البته وی نویسندگی و تدوین فیلم را نیز به عهده داشته) سر و صدای زیادی که nomadland در این دو ماهه به پا کرده مطمعنا بیهوده و پوچ نبوده و ما میخواهیم ببینیم ارزش این فیلم چرا بالاست.
_فیلم nomadland بیشتر از اینکه فیلم داستانی باشد، سر و شکل و فرمی مستند گونه داشت. از نحوه استفاده از دوربین تا نحوه استفاده از موسیقی و اکت گرفتن از بازیگران. از نظر من فرانسیس مک دورمند خود را در این فیلم به پای شاهکار قبلی اش، یعنی سه بیلبورد نرساند اما بهترین گزینه برای کلوئی ژائو بود.
خانم ژائو بی شک از پرچمداران آینده ژانر مستند هستند. شاید هم وی بخواهد سبک خاصه ی خودش را بسازد؛مستند فیلم نما یا فیلم مستند نما.
عوامل متفرقه اثر، مانند آهنگساز موسیقی که حقیقتا شاهکار کرد، تصویر بردار اثر که تا حدودی به درستی زوایای دوربین اهمیت میداد و...، همه در کنار هم یک فرم سینمایی را تشکیل دادند.فرمی که هر کس هر چند وقت یکبار باید آن را تماشا کند تا ذهنش باز و محدوده تفکراتش عظیم تر شود.
عجیب اینجاست که نمیدانیم این فرم مستند گونه و شاعرانه فیلم سرزمین آواره ها به دست کارگردان قوت گرفت تا به دست نورمند!؟
به دست هر کس که قوت گرفت دستش درد نکند.!!! این فیلم همانند یک شستشو دهنده مغز عمل میکند و میتواند به سادگی بار خستگی، بار زحمت، بار محتوایی فیلم های گذشته و... را از روی دوشتان بردارد و به شما این اطمینان خاطر را بدهد که حافظه تان کاملا خالی و جا برای ریختن محتوای جدید آماده است. این همان کاری بود که ما پس از دیدن فیلم سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری دیدیم. پس تا حدودی میشود به توانایی بازیگری فرانسیس ایمان داشت. معنا و مبنای بازیگری هم همین است. زندگی در زندگی شحصیت داستان. سه بیلبورد داستانی حقیقی نبود اما تماشا گر آن را باور کرد و با سکانس هایش گریه کرد. هر چند فیلم حق خود را هم از imdb (با راه یافتن به جمع 250 فیلم برتر) و هم از آکادمی اسکار(با دو اسکار بازیگری که گرفت) و هم از مردم و هم از جهان گرفت، اما ارزش یکسری چیز ها با هیچ بهایی قابل معامله نیست و عکس آن، ارزش چیز هایی با ارزش بسیار همچون 12 مرد خشمگین سیدنی لومت که با بی شرمانگی اسکار، هیچ جایزه ای نگرفت، هیچوقت درک نمیشود.
_از بحث دور نشویم. ماجرای فیلم به قشری از جامعه میپردازد که اکثرا پیر و سن بالا اند و به خاطر مشکلات اقتصادی و به قول آقای وردنجانی فقر مدرنشان، در محدوده ی امپایر صحرای نوادا به صورت کمپ با هم زندگی میکنند. بیشتر آنان حتی کسی را ندارند و اکثرشان از مال دنیا فقط یک ون کوچک دارند که همه چیزشان است.
وقتی میگوییم این فیلم شاعرانه است فقط به مستندی بودن آن اشاره نمیکنیم. شاید شما هم مثل من دو روز بعد از تماشای فیلم و یا نقد فیلم به ارزش حقیقی فیلم پی ببرید اما تا روزی که این کار را کردید به یاد داشته باشید که مهم ترین ویژگی nomadland تا حدودی برگرداندن خودتان به اصل خودتان است. من به شخصه به دیار و به زادگاه خودم برگشتم. با تماشای برف ها، کوهستان ها، دشت ها و آسمان فیلم این کار را انجام دادم. شما هم میتوانید از این قبیل حس ها را تجربه کنید.
بگذریم. راجع به انتقال احساس بحث میکردیم. فیلم ما این کار را بسیار خوب انجام میدهد و سبک کامرونی را تکرار میکند. جیمز کامرون در فیلم تایتانیک همین انتقال حس به بیننده را داشت. تماشاگر آنچنان در بار دراماتیک و احساسی فیلم غرق شده بود که به سادگی به جای شخصیت اصلی قرار میگرفت و بدون تعارف سردش میشد.!!
کاری نداریم بار دراماتیک فیلم راست است یا دروغ اما این جادوی مسحور کننده سینماست و کارش همین است. فیلم سرزمین آواره ها شاید مثل سه بیلبورد برای توده مردم جالب نباشد اما میتواند برای سینما دوستان و جویندگان حقیقت سینما یک مهره کلیدی باشد. مهره ای برای درک بهتر و تحلیل و پردازش گونه ی جدیدی از کلوئی ژائو. فیلم مستند نما...
#پیشنهاد_ویژه به علاقه مندان درام.