بازی به روایت بازی/ نقد فیلم «گرگ بازی»

«گرگ بازی» در تدوین از الگوهای شناخته شده در سینمای معمایی جناییِ اروپا پیروی میکند و برای جذابیت بیشتر زمان را در هم میشکند. به این ترتیب همانطور که در زمان حال به سر میبریم با فلاشبکهایی هوشمندانه درباره گذشتهی هر کدام از شش شخصیت اصلی اطلاعاتی کسب میکنیم که در گرهگشاییهای نهایی به کارمان میآید. این فلاشبکها به گونهای طراحی شده است که پرش غیر معقولی در فیلم رخ ندهد و مخاطب از خط اصلی داستان دور نشود ضمن آنکه هر کدام از این بازگشت به گذشته ها به ویژه سکانسهای عاشقانه فیلم بر جذابیت آن افزوده است.
ترکیب بازیگران فیلم که اغلب از بازیگران کارکشته تئاتر انتخاب شدهاند به ساخت و پرداخت شخصیتها کمک فراوانی کرده است. بازیگرانی چون حمید پورآذری، سعید چنگیزیان، احسان گودرزی و نگار جواهریان به دلیل آنکه این فرصت را داشتهاند تا نقشهای سورئالتری را در عرصه تئاتر تجربه کنند با سرعت بیشتری با نقشهایشان که رگههای سورئال و نمادین دارند ارتباط برقرار کرده و به درک بهتری از آنچه کارگردان در ذهن دارد رسیدهاند. از انتخاب آنها میتوان فهمید که عباس نظام دوست مانند بسیاری از کارگردانهای موفق سینما برای تئاتر اهمیت ویژهای قائل است و همین امر در یکدست شدن بازیها و شخصیتپردازی به کمکش آمده است.
هانیه توسلی نیز در نقش زنی زیبا و اغواگر که زیبایی و ویرانگر بودنش یادآور زنان ژانر نوآر است حضوری موفق دارد هر چند داستانش بیش از حد گنگ باقی میماند. اما بیشک بهترین بازی فیلم متعلق به علی مصفاست که یکی از متفاوتترین نقشهای دوران کاریاش را ایفا میکند. او همان غریبه متشخص و مرموز است که خونسردی و اعتماد به نفس بی حد و حصرش گاها ترسناکش میکند. همچنین مصفا با افزودن شوخ طبعی کنترل شده به نقش، باهوشی و ذکاوت شخصیتش را بهتر و بیشتر نمایش میدهد.
کارگردان گرهگشایی نهایی و نتیجهگیری فیلم را در سکانس آخر آن گنجانده و فصل آخر را به فصلی شوکآور و جذاب تبدیل کرده است اما بزرگترین نقطه ضعففیلم «گرگ بازی» این است که برای رسیدن به سکانس پایانی و وارد آوردن شوک نهایی به تماشاگرانش به اندازه کافی مقدمه چینی نکرده است در نتیجه بیننده احساس میکند از میانههای فیلم ناگهان به سکانس آخر پرتاب شده است در حالی که میتوانست با اضافه کردن چند سکانس و گره گشایی غیرانتزاعیتر، تماشاگرش را با شیب ملایمتری به نقطه پایان برساند، پایانی که خود آغاز داستانِ دیگریست.
با این وجود «گرگ بازی» فیلمیست که هر شخصی میتواند از آن برداشتی متفاوت داشته باشد. میتوان گروه دوستانهی فیلم را نماد جوانان هنرمند و روشنفکری دانست که هر کدام در جامعه و زندگی شخصیشان با مشکلات و تنشهای خاص خود دست به گریبان هستند و در قرارهای دوستانهشان، درست زمانی که شروع به بازی میکنند سعی دارند جهان کوچک خود را از دست گرگها نجات دهد. غریبههای وارد شده در جمعشان را هم میتوان نماد خطراتی دانست که آنها را تهدید میکند. خطراتی که مقابله با آنها کار آسانی نیست چرا که شناختنشان بسیار دشوار است. در این فیلم ما با یک بازی در بازیِ پیچیده طرف میشویم و آنهایی که گمان میکنند حرفهای هستند، بازیچهی بازی بزرگتری میشوند.
اگر میخواهید فیلمی متفاوت تماشا کنید که نظیرش را کمتر در سینمای ایران دیده اید میتوانید به تماشای «گرگ بازی» بنشینید. فیلمی که از نظر کارگردانی پختهتر از آن است که فیلم اول کارگردانش باشد و در ساخت فضایی موهوم با بهرهگیری از خانهای قدیمی و متروک بسیار موفق بوده است.