انعکاسی بی هدف و سیاه تر از سیکاریو

ترجمه اختصاصی سلام سینما
فیلم «سیکاریو» محصول (2015) ، نگاهی دهشتناک و کابوس وار به مشکل جدید آمریکایی ها بود. اگرچه فیلم درباره ی جنایات بین مرز آمریکا و مکزیک بود، ولی در عین حال محدودیت های قانونی و اینکه خلافکاران برای رسیدن به هدفشان تا کجا به شکستن قانون ادامه می دهند را نیز به ما نشان داد. این روش هوشمندانه ای برای نشان دادن مرزهای فیزیکی به عنوان نقطه ی شروع رمزگشایی از مرزهای شخصیتی و اتفاقات بعد از کنار گذاشتن آن مرزها بود. متاسفانه، به جای ادامه ی این ایده های خوب، دنباله ی این فیلم یعنی «سیکاریو : روز سرباز» وجود برطرف کردن نقطه ضعف های فیلم قبلی در همین حد باقی می ماند و این ایده ها را به چیزی بهتر و والاتر تبدیل نمی کند. داستان با وجود غیر قابل پیش بینی بودن، تمرکز ندارد، و ما را در دریایی از بی اخلاقی غرق می کند تا اینکه شخصیت ها شروع به کارهایی می کنند که اصلا با رفتار قبلی خودشان همخوانی ندارد. می توان گفت که «سیکاریو : روز سرباز» نسبت به «سیکاریو» فیلمی سیاه تر است، ولی این سیاهی به دنبال هدف مشخصی نیست.
فیلم با بیان این نکته که قاچاق انسان تجارت پرسودی برای کارتل ها در مرز آمریکاست آغاز می شود. این تجارت منجر به نفوذ ۴ تروریست به خاک آمریکا می شود، که در صحنه ای ناگوار وارد فروشگاهی در شهر «کانزاس» شده و خود را منفجر می کنند. مقامات آمریکایی معتقدند کارتل های مواد مخدر این حمله را ترتیب داده اند، و حالا می خواهند این کارتل ها را به جان یکدیگر بیاندازند. آن ها از «مت گریور»(جاش برولین) می خواهند این عملیات را اجرا کند، و مت هم از همکار قدیمیش «الخاندرو گیلیک»(بنیسیو دل تورو) کمک می گیرد تا وانمود کنند کارتل ها با یکدیگر وارد جنگ شده اند. این اتفاقات در نهایت منجر به ربودن «ایزابلا ره یس»(ایزابلا مونر) دختر رییس یکی از کارتل ها می شود، اما وقتی بازگرداندن او طبق نقشه پیش نمی رود، مت و الخاندرو با یکدیگر به مشکل می خورند.
کارگردان فیلم «استفانو سولیما» با وجود تفاوت بازیگران و عوامل، قادر بوده داستان فیلم اول را بازگو کند. او از فیلمبردار مستعد «دایریوش ولسکی»(فیلمبردار «غریبه») به جای «راجر دیکنز» که فیلمبرداری فیلم قبلی را برعهده داشت استفاده می کند، و به جای «یوهان یوهانسن» آهنگساز فیلم قبلی، ساخت یک قطعه ی جذاب را به «هیلدور گوانادوتیر» سپرده است. این دنباله در راستای فیلم قبلی قرار می گیرد، و در عین حال فقط چند صحنه ی جذاب دارد ولی در کل از نظر داستانی حرف خاصی برای گفتن ندارد.
این فیلم به شدت به شخصیتی مثل «کیت مرسر»(امیلی بلانت) نیاز دارد، کسی که دیدگاه استوار خودش را حفظ کرده و آشوبی که توسط مت و الخاندرو به پا شده را اداره و هدایت کند. بدون چنین شخصیتی، فقط با دو مرد طرفیم که همه چیز را از بین می برند و معتقدند هدف وسیله را توجیه می کند. بدون وجود این تعادل، شاهد کشتار و خونریزی های بی شماری هستیم، بدون اینکه شاهد رشد یا تضاد در شخصیت ها باشیم. تصمیماتی که مت، الخاندرو و دیگران می گیرند به نظر تصادفی می آیند و انگار فقط برای پیش بردن داستان قرار داده شده اند، بدون اینکه با کارهای قبلی آن شخصیت همخوانی داشته باشند.
این یعنی «روز سرباز» برپایه ی خشونت، بی رحمی و کشت و کشتار بنا شده و هیچ هدف خاصی را دنبال نمی کند. وقتی مخاطب حس می کند که این فیلم نمی خواهد به هیچ هدفی برسد، یا اینکه شخصیت ها تصمیماتی تصادفی و غیرعقلانی می گیرند، پس این بی رحمی و خشونت بیهوده بوده و فقط برای تاثیر گذاشتن بر مخاطب مورد استفاده قرار گرفته است. در ابتدای فیلم و با دیدن آن صحنه ی تروریستی فرض می کنیم که این خشونت ناگوار قرار است موضوع مهمی را بیان کند، اما وقتی به پایان فیلم می رسیم، متوجه می شویم «روز سرباز» فقط برپایه ی چند صحنه ی هیجان انگیز تلخ و تاریک بنا شده است.
نمی توانیم بگوییم «روز سرباز» فیلم بدی است چون گروهی بازیگری فیلم توانسته اند نقش خود را به خوبی ایفا کنند ، ولی به لحاظ شیوه روایت فاقد عمق لازم است. به نظر می آید نویسنده فیلمنامه یعنی «تیلور شرایدن» درباره ی جذابیت قسمت قبلی فیلم دچار سوء تفاهم شده و حدس زده است که مردم می خواهند سیاهی و خونریزی های بیشتری ببینند. این سیاهی و خشونت در زمینه سازی فیلم اول موثر بود، اما هدف نهایی آن نبود. اما در «روز سرباز» چنین نیست و فقط شاهد شخصیت هایی هستیم که تصمیماتی با بی رحمی فراوان می گیرند. از دیدگاه نویسنده، ما باید قبول کنیم که مت و الخاندرو ناگهان تصمیم می گیرند از بی رحمی خود بکاهند با اینکه این بی رحمی شخصیت آن ها را تعریف می کند. در نهایت می توان گفت «سیکاریو : روز سرباز» خودش در همان سیاهی که به پیدا کردن آن امیدوار است ، غرق می شود.
منبع : کولیدر
مترجم : وحید فیض خواه