جستجو در سایت

1396/11/14 00:00

منطقم بی منطقیست!

منطقم بی منطقیست!

  

اولین چیزی که هنگام تماشای «فیلشاه» به ذهنم رسید این بود که آیا فیلهای انیمیشن، فیلهای واقعی هستند یا فیلهای سنگی؟ بعدتر دیدم که این مشکل در طراحی و اجرای همه حیوانات وجود دارد و آنها به جای اینکه حیوان واقعی باشند همچون حیوان سنگی شده اند. فارغ از این مسئله که به تکنیک برمیگردد گمانم این است که نویسندگان این انیمیشن کاملا انسانهایی جدی بوده اند که باوجود همه تلاشهایشان نتوانسته اند حتی اندکی بار طنز به اتفاقات اضافه کنند. دیالوگها هم نمیتواند باعث خنده شود. آن بخش داستان که مربوط به نشان دادن دست و پا چلفتی بودن قهرمان قصه است کاملا با ریتم تند و بدون هیچگونه ایده خلاقانه ای طراحی شده است که اگر اندکی خلاقیت به کار برده میشد میتوانست باعث خنده مخاطب و ارتباط بیشتر مخاطب با فیلم شود.

با این وجود مشکل اصلی اینها نیست. متاسفانه فیلمنامه از نیمه فیلم کاملا رها میشود و دست نویسنده رو است. اطلاعات درست در جایی که نویسنده داستان برای پیشبرد قصه نیاز داشته به شخصیتها ارایه میشود. اتفاقات هم به همین شکل رخ میدهد. به عنوان مثال دو نمونه ی ماجرای فهمیدن این نکته که پدر بزرگ واقعی مریم کشیش شهر نیست و زمان دادن عاج فیل به ابرهه را به یاد بیاورید.

علاوه بر این، پرنده ها که میتوانستند یکی از ارکان اصلی فیلم باشند به ساده انگارانه ترین شکل ممکن پرداخت شده اند. متاسفانه فیلمنامه ای که تا نیمه فیلم مشکل چندانی ندارد ناگهان رها میشود و شعور مخاطب را به بازی میگیرد. بدترین بخش آخر فیلم است که فیلشاه به پیش مادرش بر میگردد؛ گویی سازندگان اثر خودشان هم دریافته اند که منطق نیمه دوم فیلم کاملا بیمنطقی و تکیه بر اتفاقات مابعد طبیعست و به همین دلیل رسیدن فیلشاه به مادرش را که در جایی بسیار دورتر از انجاست و فقط با کشتی رفتنیست، شدنی دانسته اند.