آشپز برجام 96 درصدی است
برای دیدن و بررسی آینه بغل ابتدا باید حساب خود را با فیلم مشخص کنیم. قرار است یک فیلم کمدی متعلق به سینمای بدنه را به تماشا بنشینیم. اگر با چنین دیدی به سینما بروید قطعا از تماشای آینه بغل پشیمان نمی شوید هیچ، که لذت فراوان هم خواهید برد. منوچهر هادی که کلکسیونی از کار های متفاوت طنز و اجتماعی را در کارنامه خود دارد، بعد از یک وقفه کوتاه دوباره به سراغ ساخت یک فیلم طنز رفته و به امید تکرار موفقیت اثر قبلی اش یعنی من سالوادور نیستم، آینه بغل را جلوی دوربین برده است.
آینه بغل فیلم فوق العاده ای نیست اما در روزگاری که تنها آثار خیانت بار و غم زده سراسر سینمای ایران را در بر گرفته تماشای یک فیلم طنز که حرف هایی هم برای گفتن دارد، روزنه ای برای تنفس مخاطب عام باز می گذارد. شاید به فیلم ایراداتی وارد باشد اما بررسی نقاط قوت آن در برابر آثار سخیف سینمای طنز ایران که اتفاقا در این روزها هم شاهد پخش آن هستیم باعث می شود تا از این نارسایی های فیلم هم چشم بپوشیم.
آینه بغل فارغ از هیاهوهای اجتماعی و اقتصادی این روزهای جامعه و اتفاقا با سوژه قرار دادن اختلاف طبقاتی حسابی مخاطب را به خنده می آورد. نکته جالب آنست که بر خلاف نظر برخی از منتقدان که فیلم را مورد حملات شدید خود قرار داده اند خندان مخاطب حتی با شوخی های کلامی کار ساده ای نیست و نمونه اش را در خیلی از فیلم های به اصطلاح طنز دیگر این روزها می شود مشاهده کرد. خیلی از همین فیلم ها حتی با زور قلقلک هم مردم را نمی توانند بخندانند و آینه بغل این کار را بخوبی انجام میدهد.
تم داستانی فیلم موضوع جدیدی نیست. بابک کایدان طنز نویسی است که علاقه ی زیادی به تقابل و روابط بین پولدار و فقیر دارد. این را در نوشته های تلویزیونی او هم دیده ایم. کنایه های طنز آلود سیاسی به صورت کاملا فکر شده ای در سرتاسر فیلم جاری است و مردمِ آشنا با سیاست ایران را با شوخی هایش با سیاست مردان بسیار سر ذوق می آورد. از یادآوری ۴ درصدی ها و ۹۶ درصدی ها تا شوخی با دکتر ظریف و دیپلماسی خارجی و برجام در قالب شخصیت آشپز وزارت امور خارجه به درستی و مناسب در فیلم قرار گرفته است.
نمایش اختلاف شدید طبقاتی از خانه های پای راه آهن تا پنت هاوس هایی که نگارنده نیز مشابه خیلی از مخاطبان دیگر تا کنون با آن حتی در فیلم ها هم مواجه نشده بود، نیز اتفاقا از نقاط تامل برانگیز پرداخته شده در فیلم است. اینکه سرویس بهداشتی خیلی از مرفهان جامعه از خانه ی اجاره ای عموم مردم شهر بزرگتر است و موارد بسیار از این دست و حتی خود آینه بغل که وجه تسمیه فیلم نیز قرار گرفته نیز به همین طنز تلخ و تامل گرا اشاره دارد.
فیلم در قسمت های مختلفی به آفات معتادان فضای مجازی اشاره می کند اما در قسمت های انتهایی فیلم که عملا گلزار به سخنرانی می پردازد دیگر مخاطب را پس می زند و فیلم از قالب سینما خارج می شود. بازی ضعیف گلزار در این فیلم نیز بمانند دیگر بازی هایش تکرار شده و حتی عدم توانایی وی در ساده ترین ری اکشن های بازیگری هم قابل اشاره است. در مقابل البته بازی خوب جواد عزتی و یکتا ناصر و البته شخصیت جذاب رضا نیکخواه تا حد زیادی نقصان گلزار را پوشش داده است.
شاید به این فیلم در حالت کلی ایراداتی وارد باشد اما آینه بغل در مقایسه با "من سالوادور نیستم" که در همین فضا کار شده بود کار موفق تری به نظر می رسد و نشان می دهد منوچهر هادی کار خودش را ارتقاء داده است. اگر فیلم را درست و در جای خود مورد بررسی قرار داد می توان قبول کرد که فبلم با پیش فرض اولیه که با تبلیغات و حواشی به مخاطب می دهد فیلم خوب و قابل قبولی است. مانند خیلی از آثار دیگر سر مخاطب را کلاه نمی گذارد و کم فروشی هم نمیکند. نکته ی پایانی اینکه تولید آثار طنز در کنار آثار اجتماعی و جدی تر نیاز ضروری سینمای ماست و چه خوب آنکه این آثار همچون آینه بغل از استاندارد های سینمایی مناسب برخوردار باشند.