حمایت حسین معززینیا از سعید روستایی
به گزارش سلام سینما، پس از جنجال هایی که بابت انتشار ناقص فیلم سعید روستایی پیش آمد و برخی بیانیه های تند علیه این کارگردان جوان حسین معززی نیا از منتقدان مطرح سینما و مدیر مسئول ماهنامه 24 در یادداشتی از سعید روستایی حمایت کرد.
این منتقدر در یادداشت خود نوشت:
سعيد روستايي (سازندهي فيلم ابد و يك روز) در يك كارگاه آموزشي، وسط جمعيتي محدود بلند شده، ميكروفن به دست گرفته و خطاب به شهرام مكري چند جملهاي دربارهي تجربياتش در فيلمسازي گفته. وسط حرفهايش اشارهاي به اين نكته كرده كه او طبق توصيه و پيشنهاد مكري ترجيح داده كارش در سينما را با دستياري كارگردان آغاز نكند، بلكه رفته درس سينما خوانده، فيلم كوتاه ساخته و بعد آمده سراغ ساختن فيلم بلند. روستايي ميگويد: «دستياري كمك آنچناني نميكند به اين كه آدم ديدگاه پيدا كند. نهايت كاري كه يك دستيار ميكند كمك به پيدا كردن چند بازيگر فرعي است يا خيابان بستن و خيلي كارهاي ديگر كه به نظر من كمكي نميكند به فيلمساز شدن.»
متعاقب انتشار این حرفها، انجمن صنفي دستياران كارگردان بيانيه صادر كرده عليه روستايي و وظايف يك دستيار كارگردان را به او متذکر شده. چند فيلمساز هم دست به قلم شدهاند و خطاب به روستايي نوشتهاند آقا پسر! یک حیاط و چهار تا عربده، مقادیری مواد مخدر به علاوه چند خواهر، به همراه یک مادر موادشناس باعث شده دچار توهم شوي فيلمساز مهمي شدهاي در حالي كه اصولاً كارگرداني بلد نيستي و لطف بازیگران و فیلمبردار و تدوینگر و مهرباني چند هيئت داوران شامل حالت شده كه قصهي لاغرت گرم شده! مهم نیست چه کسی خیابان را میبندد، اصل این است که چه کسی پلانهای تو را میبندد! فيلمساز ديگري هم در يادداشتي روستايي را متهم كرده به تلاش براي خودنمايي و اينكه تازهرسیدگان تلاش برای دیده شدن میکنند و میخواهند دیده شوند حتی با حرفهای گزاف و بیهوده!
مسئله اين نيست كه حق با كدام يك از طرفين اين مجادله است؛ اين يك بحث تئوريك است و ميشود نشست و سر فرصت بحث كرد دربارهي اين كه در شرايط امروز سينماي ايران، دستياري بيشتر كمك ميكند به فيلمساز شدن يا درس خواندن و فيلم كوتاه ساختن. اما نكتهي حيرتانگيز اين است كه تازه در چنين مقاطعي ميفهميم چه ميل مهارناپذيري در جامعهي امروز ايران وجود دارد براي دريدن همديگر. چه بغض فروخوردهای در وجود همه نهفته، حتي در جامعهي مثلاً روشنفكريمان، چه حرص و خشم و غضبي برميانگيزد هر جايزهاي كه داده ميشود و چه خيل عظيمي تشنه به خون كسي ميشوند كه در طول سال جوايز مختلف را از جشنوارهها ميگيرد و چه روزها و ساعات پرشماري را انتظار ميكشند كه فرصت مناسب پيدا كنند تا طرف را با خاك يكسان كنند و تك تك جوايزي را كه گرفته از حلقومش بيرون بكشند.
به چه مردمان دست به اسلحهاي تبديل شدهايم ما. بشكهي باروتيم و منتظر جرقه.