پیام تسلیت 400 هنرمند به فرزندان کیارستمی + گفت و گو با پزشک معلج کیارستمی در فرانسه
در این نامه اسامی هنرمندان مطرحی مانند آیدین آغداشلو، مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی، پرویز دوایی، حسین علیزاده، کیهان کلهر، مرتضی کاخی، لیلی گلستان، رخشان بنیاعتماد، گلی امامی، نیکی کریمی، فاطمه معتمدآریا، نورالدین زرینکلک، کیانوش عیاری، پرویز پرستویی، بیژن کامکار، هدیه تهرانی، لیلا حاتمی، علی مصفا، علياكبر صادقي، همايون پايور، پیمان معادی و... به چشم میخورد.
متن نامه به شرح زیر است:
عزیزان، احمد و بهمن و خانواده محترم کیارستمی
گردوغباری که پس از فاجعه ازدسترفتن عزیزتان برخاست، چشمانداز را سراسر مغشوش و مخدوش کرده است. این آشفتگی سبب شد تا حتی نتوانیم در فرصتی که حق هر عزادار است، به دل سیر گریه کنیم و آرامتر شویم و بتوانیم به شما که نسبتی مستقیمتر با مصیبت دارید، تسلایی دهیم؛ اگرچه همه ما محتاج تسلاييم. روند درمان عباس کیارستمی به محض انتشار خبر بیماریاش مورد پرسشهایی جدی قرار گرفت که تنها نشاندهنده عمق نگرانی از حفظ سلامتی آن وجود یگانه بود و از همان آغاز فقط سؤال بود و دلواپسی و نه شروع رقابتی که حالا منتظر باشیم داورانی برنده یا بازندهاش را اعلام کنند؛ البته بازنده همه ماییم که هنرمندی چنین گرانمایه را به ارزانی از دست دادهایم و باز البته بازنده آنان هستند که به جای همدردی، به جای پاسخ به ابهامات، به جای درک وضعیت روحی آسیبدیدگان، فضا را به میدان نبردی صنفی تبدیل کردند. اكنون در چنين هياهويي چه چيزي ممكن است شما و همگان را اندكي آرام كند؟ راستش هيچ، چراكه اين پروندهاي حقوقي و قضائي نيست و بحث از آغاز بر سر احترام به حقوق انساني بوده است. میدانیم چه دشوار است که هم داغ عزیز و هم بدلشدن این داغ به جدالی فرسایشی را تاب آورید و بدانید که در تحمل این فضای عصبی و پرابهام که متأسفانه هر دم آزاردهندهتر میشود، تنها نیستید. نتیجه تحقیقات پزشکی هرچه باشد، خاطره توجیهات و پنهانگریها و بدتر از همه بیاعتنایی به وضعیت روحی داغدیدگان و بیاحترامی به نام عباس کیارستمی را پاک نخواهد کرد؛ اگرچه چشمهای همه ما ناظر و نگران و پیگیر روند این تحقیقات خواهد بود. ما را در هر دو اندوه مرگِ عزیزتان و مرگِ حرمتها کنار خود ببینید. امیدواریم سرانجام شما تنها سوگوار باشید و ما تنها غمگسار. امیدواریم بیش از این عذابی به عزایتان افزون نشود.
اسامی به ترتیب حروف الفبا: نرگس آبيار، سعيده آبشناسان، محسن آزرم، آيدين آغداشلو، صابر ابر، سپيده ابطحي، محمد احسانی، مصطفي احمدي، فرهنگ آدمیت، امير اديبپرور، حسين آذربرا، حميد آذرنگ، سام ارجمندی، ارزانش آرزو، كتي ارسنجوني، همايون ارشادي، سوده ازقفدي، ويشكا آسايش، محسن استادعلي، على اسدالهى، كيارش اسدىزاده، نگار اسكندرفر، مجيد اسلامي، ملودى اسماعيلى، ژيلا اسماعيليان، اشكان اشكاني، فرح اصولي، محمد اطبايي، فيروزه اطهاري، اعلايي اميرعلي، مهناز افشار، علي افشينراد، عليرضا آقاخانى، سعيد آقاخاني، حميد آقايي، شهرام اقبالزاده، مينا اكبري ،حميد اكبرى، فرشاد اكتسابي، سيمين اكرامي، گلي امامي، همايون امامي، دكتر رستاخيز امانپور، حميد امجد، ايمان اميدوارى، كامياب اميرعشايري، حوريه اميري، محسن اميريوسفي، عباس اميني، علي انصاريان، پگاه آهنگراني، لیلا اوصالی، فرهاد آیتاللهی، دكتر حبيب آيتالهي، نگاره آيتالهي، ابراهيم ايرجزاد، محسن ايزدي، بهرام بیضایی، نزهت بادي، پژمان بازغي، هاله باستاني، مانى باغبانى، هادى بخشايى، بهرام بدخشانى، سعيد براتي، اكتاي براهني، مجيد برزگر، شيرين برقنورد، اميد بنكدار، بابك بهداد، حامد بهداد، محمود بهرازنیا، پانتهآ بهرام، سارا بهرامى، بهنام بهزادي، هومن بهمنش، مريم بوباني، علي بوستان، مهدي بوستان، غوغا بيات، آزاده بیزارگیتی، حسين پاكدل، مهدى پاكدل، تينا پاكروان، ليلا پاكزادمقدم، مریم پالیزبان، الهام پاوهنژاد، همايون پايور، پرويز پرستويي، ستاره پسيانى، پانتهآ پناهىها، كيومرث پوراحمد، سعيد پوراسماعيلى، تهمورس پورناظرى، امير پوريا، دكتر محمد پويا، احسان پیربرناش، پارسا پيروزفر، مريم تختكشيان، ناصر تقوايى، محمود تقويتكيار، هديه تهراني، جواد توانا، فرهاد توحيدي، ياسمن تورنگ، هانيه توسلي، دكتر نيره توكلي، گلی توکلی، رويا تيموريان، ميلاد ثابتكار، محمد ثقفى، امير جديدي، آرمان جعفرى، دكتر محمد جعفري (قنواتي)، امين جعفري، بهناز جعفري، حمید جعفري، روناک جعفری، محمدصادق جعفری، حسين جعفريان، مریم جلالیان، ابوالفضل جليلي، محمدرضا جهانپناه، پوريا جهانشاد، فريدون جيراني، بابك چمنآرا، ليلا حاتمي، فرناز حائري، شاهين حداديان، فرهاد حسنزاده، محسن حسينى، افسانه حقشعار، روحالله حقگوىلسان، ابراهيم حقيقي، صنم حقيقی، ماني حقيقي، حميد پنداشته، الهه حيدري، هادي حيدري، وحيده حيدري، سارا خالدى، محمود خرسند، آرش خزائى، نازنين خزائى، سودابه خسروي، فريال خضرايي، اشكان خطيبي، بهزاد خورشیدی، احسان خوشبخت، رضا دادويي، دارا دارايى، بهرام دبيري، رضا درميشيان، آروند دشتآراى، شهروز دلافكار، محمدرضا دلپاك، ابراهيم دمشناس، كتايون دهچمني، بهرام دهقان، عليرضا دهقان، علي دهكردي، بهزاد دورانی، سحر دولتشاهي، مليسا ذاكري، حامد ذوالفقاري، بهرام رادان، شادمهر راستين، عباس رافعي، ایرج رامینفر، مسعود رايگان، محمد رحمانيان، جمال رحمتي، شهزاد رحمتی، رخشان بنياعتماد، سعید رشتیان، غزل رشيدى، ليلي رشيدي، شيوا رشيديان، زینت رضا، كريستف رضاعي، حبيب رضايي، ناهيد رضايي، عاطفه رضوى، اميرشهاب رضويان، مسعود رفيعزاده، آيدا رمضاني، بهار رياحى، عليرضا رييسيان، مونا زاهد، نورالدين زرينكلك، مصطفي زماني، كيارش زندي، مريم زندي، محمد ساداتي، سامان سالور، مرتضي سبحاني، كاوه سجاديحسيني، محسن سخا، سحر سخايي، على سرابى، حنيف سروري، افشين سعديپور، شیلان سعدی، آرمین سعیدنیا، مجيد سعيدي، سحر سلحشور، محمدمحمود سلطانى، آزاده سليميان، آزيتا سمناك، شيوا سنجري، نسيم سيدعلي خاني، هومن سيدى، پريزاد سيف، خسرو سينايي، گيزلا وارگاسينايي، مژده شمسایی، سينا شادچهره، مهرنوش شاه حسینی، افسر شايان، حسن شبانكاه، عليرضا شجاعنوري، فريد شريف، فرحناز شریفی، پرويز شهبازى، همايون شهنوار، شهرام شهيدي، محمد شيرواني، فردین صاحبالزمانی، پريا صادقبيگي، داريوش صادقپور، آرش صادقي، علیاکبر صادقیان، وحيد صداقت، فرشته صدرعرفايي، پويان صدقى، ناصر صفاريان، پويا صفوى، هايده صفىيارى، بابك صميمي، بهتاش صناعيها، طناز طباطبايي، جواد طوسي، امير عابدي، شاليزه عارفپور، عسل عباسيان، مهدي عبداللهزاده، محسن عبدالوهاب، سپيده عبدالوهاب، احمد عرباني، افشين عزيزي، مهدي عزيزي، پريسا عشقي، رضا عطاران، عطيه عطارزاده، علی رشیدیفر، كيوان عليمحمدي، محمد عليپور، مهدي عليپور، شهرام علیدی، حسين عليزاده، هاتف عليمرداني، كيانوش عياري، مینا غازیانی، داريوش غذبانى، رضا غفارنژاد، محمدرضا غفاري، كيميا فاطمى، مريم فخيمي، اميرهوشنگ فراهاني، فلورا فرجاد آزاد، محمدرضا فرزاد، شبنم فرشادجو، مرتضى فرشباف، محمد رضا فرطوسي، آبتين فضائلي، الهام فلاح، نادر فلاح، آرش فلاحتپيشه، آرمان فياض، شهرام قديري، شادي قديريان، محسن قرائى، مهدي قربانپور، آتوسا قلمفرسايي، مرتضي كاخي، محمود كاشانى، مهران كاشاني، دكتر غلامرضا كاظميدينان، بيژن كامكار، هانا كامكار، صابر كاميان، كيوان كثيريان، مهتاب كرامتى، فرامرز كرامتي، علي كريم، بابك كريمي، عليرضا كريميصارمي، نيكي كريمي، فرشاد كشاورز، مينا كشاورز، سعيد كشىپور، كيهان كلهر، باران كوثري، جهانگير كوثري، بهاره كيانافشار، مسعود كيميايى، پولاد كيميايي، ليلى گلستان، گلناز گلشن، هوشنگ گلمكاني، مهدي گنجي، ستار گودرزي، دكتر مجيد گياهچى، حسین گیتی، محمد لطفعلي، فريبا متخصص، پارسا مجد، حبيب مجيدى، كامران مجيدى، ابوالفضل محترمی، سعيد محصصي، نويد محمدزاده، وحيده محمديفر، فرشاد محمدي، مهناز محمدی، ابراهيم مختاري، ارسطو مداحي گيوي، على مردانه، علي مصفا، پوپك مظفرى، معصومه مظفری، پیمان معادی، فاطمه معتمدآريا، حسن معجونى، هادي معصومدوست، فريور معيري، فرهاد مغربي، محمود مقدسجعفري، سونا مقدم، كتايون مقدم، كيوان مقدم، مريم مقدم، شبنم مقدمي، بهروز ملبوسباف، مهران ملكوتى، ميلاد ملكي، امین منتظری، اسماعيل منصف، محمدعلي منصوري، داريوش مهرجويي، سيدغلامرضا موسوي، امین مویدی، بيژن ميرباقري، مجتبي ميرتهماسب، صالح ميرزاآقايي، علياصغر ميرزايي، مهرداد ميركياني، نويد ميركياني، مازيار ميري، تهمينه ميلاني، بهنام الناز، بهناز نازى، مختار نامدار، حميد نجفي، نسيم نجفي، مهتاب نصيرپور، رایا نصیری، محمود نظرعليان، پريوش نظريه، بهزاد نعلبندیان، حميرا نعمتالله، اصغر نعيمى، ليلا نقديپري، فرشته نوبخت، حسام نوراني، مهين نورماه، رضا نوروزى، ماجد نيسي، محمد نيكبين، ركسانا نيكپور، علي نيكرفتار، افشين هاشمى، مريم هژيروند، امير واعظي، آرش وفادارى، مرضيه وفامهر، فاطمه ولياني، وهاب يحييزاده، پیام یزدانی، صفي يزدانيان.
-----------------------------------------------------------
شرق: ماجرای پیچیده مرگ عباس کیارستمی تمامی ندارد. هر چقدر خودش آرام و بیحاشیه زندگی کرد، حواشی درگذشتش هنوز خبرساز و پرماجراست. بعد از بیماری و درماننشدن و دلخوریهای خانواده، کیارستمی بنا بر خواست خود به فرانسه سفر کرد تا ادامه درمان در آنجا انجام شود؛ اما مرگ مهلتی برای ادامه درمان نداد. بهمن کیارستمی، فرزند کارگردان درگذشته که خطای پزشکی را عامل مرگ پدر میدانست، بررسی این موضوع را به سازمان نظام پزشکی سپرد. حالا اما از گوشهوکنار شنیده میشود مسئولان مربوطه میخواهند مرگ را به گردن پزشکان فرانسوی بیندازند. مسئلهای که بهمن کیارستمی بارها تأکید کرد نباید بر بررسی روند درمان در ایران تأثیر بگذارد و نمیخواهد سازمان نظامپزشکی وظیفه پزشکیقانونی را در پیداکردن علت مرگ برعهده بگیرد و میخواهد عملکرد تیم پزشکی در ایران مورد بررسی سازمان نظام پزشکی باشد. بر همین اساس «شرق» به دنبال این بود با پروفسور بریس گایه، پزشک معالج عباس کیارستمی در فرانسه، گفتوگویی انجام دهد تا جزئیات بیشتری از وضعیت جسمانی این کارگردان پیش از شروع درمان در فرانسه و همچنین دلایلی را که منجر به فوت کیارستمی شد مستقیما از خود او جویا شود؛ اما ازآنجاکه براساس قوانین جهانی پزشکی، اطلاعات پزشکی بیمار تنها به وابستگان درجه یک آنها داده میشود، ما این موضوع را با بهمن کیارستمی، فرزند عباس کیارستمی، درمیان گذاشتیم. با طرح این پیشنهاد بهمن به «شرق» اطلاع داد خود او زمانی که برای انتقال جسد پدر به فرانسه رفته بود، با هدف کمک به روند بررسی پرونده پزشکی پدرش، با «بریس گایه» گفتوگویی انجام داده است که صدای آن را میتواند در اختیار «شرق» قرار دهد. پرسش و پاسخهای مطرحشده در این گفتوگو، ابعاد و زوایای مهمی از فرایند درمان و وضعیت جسمانی کارگردان فقید را بازگو میکند. آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفتوگو است كه «توفان گركاني» آن را ترجمه كرده.
اولین سؤال من مربوط به تصمیم ما برای ادامه روند درمان در پاریس است. به نظر شما این تصمیم اشتباه بود؟
در ابتدا باید بگویم که نباید از خودتان بپرسید که آیا فرستادن او به فرانسه کار درستی بود یا خیر. من فکر میکنم در این ماجرا، نمیتوان علت مرگ را بدون ارتباط با آسیبشناسی روند درمان او بررسی کرد. این بیمار مسئله انعقادخون داشت و بهدلیل خطر آمبولی، به او داروی ضدانعقادخون داده شده بود. او در حقیقت نه یک بار، بلکه دو بار دچار هماتوم (جمعشدن خون در بخشی از بدن) در مغز شده بود. بار نخست که دقیقا مشخص نیست در چه زمانی اتفاق افتاده بود، عواقب خطرناکی نداشته. این هماتوم را ما پیش از وقوع هماتوم دوم در سیتیاسکن دیده بودیم؛ اما دلیل فوت او هماتوم دوم در نیمه دیگر مغز بود. یعنی او دو هماتوم داشت و ادامه حیات با این دو هماتوم امکانپذیر نبود. گرچه بعضی از هماتومها به سادگی درمان میشوند، در این مورد بهترین اتفاقی که میتوانست برای بیمار بیافتد، این بود که او تا سالها زندگی نباتی کند؛ اما وقتی که ما با متخصصین مغز و اعصاب در بیمارستان Sainte Anne پاریس مشاوره کردیم، پاسخ شنیدیم که جراحی نکنید، هیچ کاری نکنید، تمام است. ما وقتی ساعت شش صبح او را دیدیم تقریبا مرده بود. چشمانش کاملا باز بود، وضعیتی که ما به آن mydriase میگوییم. (بزرگ شدن اندازه قرنيه و سیاهی چشم) این به معنای مرگ مغزی است، یعنی او نه دردی کشیده نه حس دیگری داشته و مرگ در یک لحظه اتفاق افتاده است. عجیب این که او قرار بود روز بعد از بیمارستان مرخص شود و ما تا روز فوت او تقریبا توانسته بودیم همهچیز را کنترل کنیم.
درباره چهار عمل جراحی انجامشده چه نظری دارید؟ آیا روند درمان درست آغاز شد؟
تاریخچه بیماری او با یک پولیپ آغاز شده بود. یک پولیپ خوشخیم و نه بدخیم. البته این اطلاعات را براساس آنچه پزشکان ایرانی در اختیار ما گذاشته بودند، کسب کرده بودیم و فکر میکنم آنها صادقانه آنچه را که رخ داده بود، شرح داده بودند؛ گرچه آنها نگفته بودند «ما اشتباهات زیادی کردهایم» و گفته بودند «بعد از عمل با عواقب فراوانی روبهرو شدیم». عواقبی که یکی دو مورد نبودند، عواقبی که بسیار غیرمعمول هستند. من درحالحاضر نمیتوانم بگویم آنها خطایی انجام دادهاند، چون با نوع جراحیهایی که در کشور شما انجام میشود آشنا نیستم؛ اما مشخصا خطر جراحی روده، عفونت است. او به Peritonitis دچار شده بود و این اتفاق گاهی رخ میدهد، حدودا یک تا دو درصد. درعینحال آنها حالب را هم قطع کرده بودند که این در چنین عمل جراحی اتفاقی بسیار نادر است و ما شاید هر ١٠ سال یک بار با چنین موردی مواجه میشویم. همینطور مسئله خونریزی داخلی؛ یعنی او بعد از عمل، در آن واحد، درگیر سه مشکل شده بود که این خود مورد نادری است. من واقعا نمیتوانم بگویم که آنها خطا کردهاند یا دچار پیچیدگیای شدهاند که نتوانستند از پسش بربیایند؛ من یا باید خودم سر عمل میبودم یا ویدئوی آن را میدیدم تا جواب درستی داشته باشم. اما آنچه مشخص است، مداوایی که بعد از آن انجام شد، بهترین مداوای ممکن نبوده است؛ گرچه باز یادآوری میکنم من با سیستم درمان در کشور شما آشنا نیستم؛ برای مثال تعبیه نفروستومی و دبل جی کار درستی بود. اما نمیدانم چرا آنها را خارج کردند؟ واقعا نمیدانم. میگویند چون ظاهرا حالب طبیعی و ترمیم شده به نظر میرسید. خب تا هنگامی که خطر عفونت بود باید دبل جی را نگه میداشتند.
تشخیص اولیه نوع پولیپ را چگونه ارزیابی میکنید؟
مسئله دیگری که تنها عادت ایرانیها نیست و در عربستان سعودی، آفریقای شمالی، یونان و ایتالیا هم مرسوم است، استفاده دیوانهوار از آنتیبیوتیک است. آمریکاییها هم این کار را میکنند، با این تفاوت که بیمارانشان را به اینجا نمیفرستند، اما ما با بیمارانی از بقیه کشورهایی که نام بردم مواجه میشویم. بیمارانی که بدترین نوع میکروبها را دارند و گاهی برای مقابله با این میکروبها، از آنتیبیوتیکهایی استفاده شده که برای درمان حیوانات استفاده میشود. بیمار ما هم دچار سه نوع از بدترین میکروبها شده بود، اما بههرحال آنها کنترل شده بودند و سپسیس (عفونت خون) او هم برطرف شده بود. او هنوز آبسه داشت، اما آنها هم تخلیه شده بودند. ما دوباره نفروستومی و دبل جی را گذاشتیم. کلیهاش هم پر از عفونت بود که آن هم تخلیه شد. برای همین صلاح دیدیم که او زودتر از بیمارستان مرخص شود تا در معرض عفونتهای بیمارستانی نباشد. برنامه ما این بود که بعد از پنج یا شش ماه استراحت در منزل عمل نهایی انجام شود تا بهبودی کامل حاصل شود. اما او فوت کرد و مرگ او بهروشنی نتیجه عملهای جراحی ابتدایی بوده است. من نمیتوانم بگویم که عمل جراحی بهدرستی انجام شده یا با خطا همراه بوده یا صرفا این موردی پیچیده بوده. تنها میتوانم بگویم که او به سه مورد از بدترین عواقبی که ممکن است بعد از یک عمل جراحی پیش بیایند، دچار شد و عفونت بعد از عمل هم بهدرستی کنترل نشد؛ گرچه من با امکانات موجود در ایران آشنا نیستم و شرایط در کشورهای گوناگون متفاوت است.
مسئلهای که بعد از دومین عمل جراحی به دلیل خونریزی داخلی مطرح شد، مسئله انعقاد خون بود. چقدر احتمال میدهید که خونریزی بعد از اولین عمل جراحی، به دلیل استفاده از داروهای رقیقکننده خون مثل پلاویکس باشد؟
مسئله خونریزی داخلی او هم مسئله بسیار پیچیدهای بوده و من تا به حال با موردی مثل چیزی که در گزارش خواندم مواجه نشده بودم. به نظر میرسد دلیل آن استفاده از داروی ضدانعقاد بوده است، ظاهرا عمل جراحی تقریبا همزمان با استفاده از داروی پلاویکس انجام شده و تنها سه یا چهار روز پیش از عمل دارو را قطع کرده بودند. خب مشخص است این زمان کوتاه است و باید دستکم هشت روز زودتر آن را قطع میکردند. نمیدانم، واقعا نمیتوانم بفهمم که چطور ممکن است بیماری از همهجا خونریزی کند، این تقریبا غیرممکن است. احتمالا اولین هماتوم در همین زمان رخ داده است و او باز هم آماده خونریزی بوده و این اتفاقی است که افتاده. جراحی روده بههیچوجه نمیتواند منجر یه خونریزی در سینه شود. در معده ممکن است خونریزی اتفاق بیفتد، آن هم با حالبی که قطع شده بود، اما خونریزی در سینه...؟ وقتی در گزارش خواندم که در سینه و معده خونریزی اتفاق افتاده، حدس زدم که هماتوم اول در همان زمان رخ داده است.
نظرتان درباره مراقبتهای بعد از عمل و ادامه روند درمان در تهران چیست؟
بههرحال میتوانم بگویم بدترین اتفاقی که برای او افتاده همان Peritonitis (التهاب صفاق) بوده. همان نشتی که آنها در ابتدا آن را ندیدند و بعدا متوجهش شدند، این هم اشتباه بوده است. از آن گذشته محل برش روده هم جای بحث دارد، اما چون من دقیقا نمیدانم که پولیپ در کجای روده بوده، نمیتوانم دراینباره اظهارنظر کنم. فقط میدانم در عمل بعدی یک کلستومی هم گذاشتند. واقعا اطلاعات من در حدی نیست که بتوانم نظر درستی بدهم و ارزیابی نحوه عملکرد جراح مستلزم دستیابی به اطلاعات مراحل پیش از عمل است که ما به آنها دسترسی نداریم و نمیدانیم که پیش از عمل، جراح تصمیم به برداشتن یک غده بدخیم گرفته بوده یا خوشخیم. بعد از عمل، پولیپ بهراحتی آسیبشناسی میشود و میتوانیم بفهمیم خوشخیم بوده یا بدخیم، اما گاهی جراحی بدون اطلاعات کافی انجام میشود، عملی را که برای برداشتن یک غده بدخیم میکنند، برای یک غده خوشخیم انجام میدهند و بعد به بیمار گفته میشود، شانس آوردی که خوشخیم بود. اینجا ما اگر در تشخیص اولیه تردید داشته باشیم، گاهی تا هفت بار نمونهبرداری میکنیم.
او چهار روز در پاریس بود و وقتی من رسیدم، او رفته بود. آیا چیزی هست که فکر میکنید در آن چهار روز رخ داده و من باید از آن مطلع باشم؟
آخرین نکتهای که فکر میکنم برای شما مهم است، این است که وقتی پدرتان به اینجا رسید، من با او صحبت کردم. او هنگام ورود کمی گیج بود؛ یعنی کاملا گیج بود و ما او را به ICU منتقل کردیم. اما بعد بهتر شد و وقتی راجع به بیوبسی و نفروستومی به او توضیح دادم، او گفت: من خیالم راحت است و هیچ استرسی ندارم. میخواهم بدانید که این نکته مهمی بود. گفت به شما اطمینان دارم، گرچه مرا نمیشناخت. میخواهم بدانید که او خوشحال بود اینجاست. پدر خارقالعادهای داشتید؛ هنرمندی بزرگ.
-------------------------------------------
توضیحات بهمن کیارستمی درباره این گفتوگو: این گفتوگو در تاریخ هفت جولای با پروفسور بریس گایه، فوق تخصص جراحی گوارش و پزشک معالج پدرم در بیمارستان Institut Mutualiste Montsouris پاریس، انجام شد. فایل صوتی این گفتوگو را در اختیار دکتر پایدار، نماینده وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در کمیسیون ویژه بررسی پرونده پزشکی عباس کیارستمی قرار دادهام. از تاریخ فوت پدرم بارها از دکتر احمد میر، جراح و پزشک معالج عباس کیارستمی در بیمارستان جم تهران درخواست گفتوگو کردم که ایشان تا امروز با این درخواست موافقت نکردهاند.