قهوهی ترک | پرسه در استامبول ارزش فصل دوم را دارد؟
اختصاصی سلام سینما - «قهوهٔ ترک» سریال اخیر پلتفرم فیلمنت بود که پخش فصل اولش بهتازگی به پایان رسید. سریالی که نتوانست آنطور که انتظار میرفت موردتوجه قرار بگیرد. «قهوهٔ ترک» به معضلاتی مانند مهاجرت، محدودیتهای فردی و اجتماعی و جغرافیای ناامن منطقه میپرداخت و در زیر لوای داستان دختری که برای پیداکردن خواهرش که بهتازگی به شکل غیرقانونی به ترکیه مهاجرت کرده و ناپدید شده، سعی داشت گوشه چشمی به این معضلات بیندازد. البته در خلاصه داستان رسمی سریال چیز متفاوتتری به چشم میخورد:
«میشنوی؟ نبایدم بشنوی! چون کسی اجازه نداده که این صدا به گوشت برسه! چرا؟ چون ترجیح میدن پرنده توی قفس بمونه تا از دیدن صورت غم انگیزش لذت ببرن! اما نه! من هر طور که شده از این قفس بیرون میام و خودمو نجات میدم، من پرواز میخوام! حتی اگه همه جلومو بگیرن از هر راهی که بشه پرواز میکنم. کلی آرزو دارم که هر شب چشمامو بستم و خوابشو دیدم.»
از این خلاصه داستان مبهم میتوان حدس زد که با اثری سرراست هم طرف نیستیم. با مسیر پر پیچ و خمی که «قهوهٔ ترک» در فصل اول رفت، بسیاری از تماشاگران را در نیمهراه از دست داد و آنها هم که ماندند در نهایت ناراضی به نظر میرسیدند. در این یادداشت پنج دلیل اصلی که منجر به شکست «قهوهترک» شد را مرور کردهایم.
بازیگرانی که در نقش های مکمل درخشیده اند| بازیکن شماره دو آماده
عقبگرد برای علیرضا امینی کارگردان
علیرضا امینی کارگردان فیلمهای «انتهای خیابان هشتم» و «هفت دقیقه تا پاییز» بوده است. دو فیلم با مضامین اجتماعی یکی درباره خواهری که برای نجات برادرش از اعدام مجبور است دست به هر کاری بزند تا پول دیه را جور کند و دیگری درباره یک سفر خانوادگی که با تصادف به مرگ پسر کوچک خانواده و فروپاشی یک زندگی میانجامد.
هرچند هیچیک از تجربیات این کارگردان جوان مواردی ویژه نبودند و مورد تحسین آنچنانی منتقدان و تماشاگران قرار نگرفتند؛ اما حداقلهایی از استانداردهای اجرایی و روایی را با خود به یدک میکشیدند. او شاید فیلمهای ماندگاری نساخت؛ اما حداقل موفق شده بود احساسات تماشاگرش را در دست بگیرد و او را درگیر لحظات مهیب در فیلمها کند.
«قهوهٔ ترک» اما از هر دو فیلم امینی بسیار ضعیفتر است. خصوصاً و به شکل خاص در بحث کارگردانی و تدوین. نهتنها میزانسنها بار دراماتیک را منعکس نمیکنند که بدون دقت اجرا شدهاند. خبری از جزئینگری و باریکبینی در کارگردانی نیست و صحنهها کنترلنشده پیش میروند.
بازی و اجراهای بد
تیم بازیگری «قهوهٔ ترک» یکی از نکاتی بود که عوامل سازنده اکثر مانورهای تبلیغاتی خود را روی آن سوار کردند. حضور چهرههای گیرایی مانند حامد بهداد و بازیگران محبوبی مانند امیر جعفری و معرفی چهرههای تازهنفس و زیبایی مانند سارا رسولزاده نوید یک اجرای تیمی جالب را میداد.
اما شبیه به میزانسنهای کنترلنشده، عنان بازیگران هم از دست کارگردان در میرود و قادر به هدایت درست آنان یا بهعبارتدیگر بازی گرفتن از آنها نیست. سارا رسولزاده، بازیگر جوان و تازهکار، کار سختی را در این سریال پیش رو داشته. بازی در نقش دو شخصیت به شکل همزمان بسیار پرفشار است و کارگردان هم کمکی به او برای بهترشدن نکرده. این اجرای رسولزاده اما با همه تازهکاریاش محل بحث نیست، نقطهضعف بزرگ «قهوهٔ ترک» حامد بهداد است. بازیگری که با وجود همه استعداد و نبوغی که دارد از آن بازیگرانی است که باید توسط کارگردان کنترل شود وگرنه به صحرای کربلا میزند و خب در «قهوهٔ ترک» کنترل نشده و اجرای ضعیفی را جلوی دوربین به ثبت رسانده است.
روایت نامعلوم و نامتوازن
اما پاشنهٔ آشیل سریال اینجاست؛ در فیلمنامهٔ اثر. جایی که سرآغاز کلاف سردرگمی است که اصلاً معلوم نیست چیست!
فیلمنامهٔ «قهوهٔ ترک» حتی از ضعیف هم ضعیفتر است. درحالیکه روایت سریال حتی در معرفی ساده و مقدماتی شخصیتهایش هم میماند و زبانش الکن است، چطور از پس تعریف داستانی غیرخطی با شخصیتهایی متشابه که جای یکدیگر را خالی و پر میکنند، بربیاید؟ بدون تعارف، سیناپس سریال «قهوهٔ ترک» لقمهٔ بزرگتر از دهانی برای سازندگان آن بوده است.
سعی شده ایدههای متنوعی به فیلمنامه تزریق شود تا بر جذابیتهایش بیفزاید؛ اما آنقدر به هم بیربط هستند و درهم نمیتنند که تماشاگر نمیتواند نخ تسبیح همه خرده پیرنگها را پیدا کند و هرچه بیشتر اطلاعات میگیرد، بیشتر گیج میشود و از شخصیتها فاصله میگیرد. فیلمنامه در اطلاعات دادن به تماشاگر هم بسیار ناشیانه عمل میکند و تردستیهایش ازاینجهت قابلپیشبینی میشوند. صحنههای طولانی و کشدار، داستانها و شخصیتهای فرعی بیربط، لاغری و کمجانی زیربنای دراماتیک داستان اصلی، تعقیب و گریزهای عبث و بازیهای زمانی بدون منطق باگهای بزرگ فیلمنامه «قهوهٔ ترک» هستند.
ایده مرکزی دمدستی
گویا ایده اصلی این سریال از نغمه ثمینی بوده است و نمایشنامههای مشابهی هم با دغدغهٔ مهاجرت دارد. هرچند نامش بهعنوان نویسنده ذکر نشده که اگر بود برای او هم یک عقبگرد بزرگ محسوب میشد.
اما به شکل کلی ایده مرکزی سریال ایدهای است که «قهوهترک» نتوانسته آن را به شکل و زبان انحصاری خود بازتعریفش کند. خواهران دوقلویی که باهم اشتباه گرفته میشوند و شباهتشان دروازهٔ ورود به یک جهان معمایی است، ایدهٔ تازهای نیست و «قهوهٔ ترک» هم از همان داستان تکراری جلوتر نمیرود.
کلاً ربط داد قاتل و مقتول و کشاندنش به داخل بیمارستان و باز کردن پای همسر و فرزندی که تصادفاً کشته شدهاند بسیار آبکی و دمدستی است و دغدغههای اجتماعی مثل مهاجرت و محدودیتهای جوانان اصلاً رویش نمینشیند. حالا فکرش را بکنید این وسط اگر سروکلهٔ داعش هم پیدا شود دیگر با چه آش شلهقلمکاری طرف هستیم!
پایانبندی ضعیف
همانطور که گفته شد، عمده مخاطبانی که سریال را تا انتها تماشا کرده بودند از پایانبندی آن نهتنها ناراضی که حتی عصبانی هم شدند. خب حق هم داشتند. همهٔ ضعفهای ریزودرشت سریال یک طرف اما آن پایان سرهمبندی شده و آبکی یک طرف دیگر. بدتر از این نمیشد در ذوق مخاطب زد!
البته نکتهای که باید در نظر گرفت این است که این پایانبندی بد برآیند سیر متداومی از ضعفهای روایی و ایرادات دراماتیک است که در نهایت به نقطهای میرسد که نهتنها هیچچیز باورپذیر نباشد که حتی مسخره هم به نظر برسد. البته که کلاف سردرگم روایت «قهوهٔ ترک» در دست خلاقترین نویسنده هم نمیتوانست به پایانی قابلقبول منجر شود.
سازندگان و پلتفرم فیلمنت دلایل کافی برای ادامهندادن «قهوهٔ ترک» دارند، باید دید چه تصمیمی خواهند گرفت.