جستجو در سایت

1397/03/29 00:00

عاشقانه‌ای ناب

عاشقانه‌ای ناب

  

فیلم ( درحال و هوای عشق) محصول سال 2000 از سینمای هنگ‌کنگ است.وونگ کار وای کارگردانیست که در بیشتر آثار خود افراد عاشق تنها با شخصیت هایی ویژه را به تصویر می‌کشد. 

(در حال و هوای عشق )عاشقانه ای ناب است. فیلمی که مخاطب را درگیر شخصیت های عاشق داستان میکند و پر است از صحنه های ناب عاشقانه . چیزی که فیلم را از دیگر فیلمهای عاشقانه متمایز میکند این است که فیلم بدون هیچ صحنه ای از برهنگی و سکس پیش میرود و فضاسازی درستی می کند.

یکی دیگر از نکاتی که به فضای عاشقانه فیلم بسیار کمک کرده موسیقی جاودانه فیلم است که مطمئنا این موسیقی را بارها شنیده اید اما شاید نمی دانستید که برای این فیلم بوده است. موسیقی در قسمت های مناسبی از فیلم قرار داده شده و تاثیرگذاری آن صحنه ها را دوچندان کرده است.

از همان ابتدا کارگردان سعی کرده دو شخصیت اصلی فیلم، که عاشق و معشوق می شوند را مشابه هم قرار دهد و آنها را بهم نزدیک کند. هر دو برای اجاره خانه به یک محل می روند. هردو در یک زمان اسباب کشی می‌کنند. حتی وسایلشان جابجا می شود. البته باید اشاره کرد که کارگردان تقدیر را منشا ابتدایی نزدیکی این دوشخصیت قرار داده است.

در طول فیلم کارگردان بسیار در ایجاد فضای عاشقانه_شاعرانه موفق بوده است. 

کارگردانی درست فیلم باعث شده است که مخاطب به احساسات درونی شخصیت‌ها پی ببرد. عبور شخصیت ها یا ایستادنشان در زیر باران. گذشتن از کوچه ای تنگ در تاریکی شب. توقف در زیر نور چراغی در شب و سیگارکشیدن مرد در تنهایی و در زیر باران. حتی کارگردان در صحنه هایی دود سیگار شناور در هوا را نشان میدهد و موسیقی بی نظیری روی آن می گذارد تا به فضاسازی کمک کند.

در بیشتر فیلم و در قاب هایی که مرد و زن به صورت جدا نمایش داده می شوند. دوشخصیت نیمی از قاب را گرفته اند و نیمی از قاب خالیست تا به تنهایی آنها تاکید شود. و در صحنه هایی که هر دو شخصیت حضور دارند هریک نیمی از قاب را گرفته اند(در واقع این دوشخصیت در کنار هم از تنهایی درمی‌آیند).

در فیلم از رنگ قرمز، بسیار استفاده شده. این رنگ بیشتر در صحنه های رویارویی زن و مرد دیده می شود.(در هتل، در تاکسی، در رستوران) و این موضوع هم بخاطر ایجاد فضای عاشقانه است.

در نیمه دوم فیلم وقتی دوشخصیت اصلی در کوچه ای با هم صحبت می کنند آنها را چندین بار از پشت میله های نرده ها و پنجره‌ها می‌بینیم. این موضوع هم علتش می تواند این باشد که دوشخصیت در مسئله ای گیرافتاده اند. نه می‌توانند عشق خود، نسبت به هم را جانانه بهم ابراز کنند و نه می توانند آن را به کلی از یاد ببرند.

کارگردان در آخر فیلم هم باز مسئله تقدیر را پیش می آورد. هر دو در یک زمان باز هم به محل زندگی قدیمیشان می روند اما اینبار یکدیگر را نمی بینند و همانطور که تقدیر در ابتدا این دو را رودرروی هم قرار داده ولی اینبار این دو را از هم دور می کند.

کارگردان در بعضی از صحنه‌ها(پخش شدن دود سیگار در هوا، خوردن قطرات باران به زمین، سیگار کشیدن مرد در زیر باران و در تنهایی، راه رفتن زن زیر باران و...) سرعت تصویر را آهسته کرده تا این صحنه ها مانند بیتی عاشقانه در ذهن مخاطب حک شوند.

در فیلم،  چندبار می‌بینیم که شخصیت زن با شوهرخود و شخصیت مرد با زن خود حرف می زنند اما هیچگاه چهره شوهر زن و همسر مرد را نمی‌بینیم. با این کار، کارگردان حس تنهایی دو شخصیت اصلی را بخوبی منتقل کرده است.

مرد در ابتدای فیلم می گوید که به نوشتن علاقه دارد اما نمی تواند بنویسد ولی وقتی عشق در او شکل می‌گیرد می تواند بنویسد و این تحول در نوشتن او مخاطب را متوجه عاشق شدن او می کند. همینطور مرد سعی میکند خود را به هرصورت به زن نزدیک کند(زن ماکارونی زیاد میخورد و مرد هم تصمیم می گیرد ماکارونی زیاد بخورد.)

جالب است بدانید کارگردان در صحنه ای که مرد در اتاق هتل است شماره اتاق او را نشان می دهد که 2046است و موضوع زمانی جالب می شود که بدانیم فیلم بعدی کارگردان نامش 2046 است و باز داستانی عاشقانه دارد. 

شاید بتوان گفت انتهای فیلم یکی از خوشایندترین پایان‌های عاشقانه است. عشقی که به نتیجه نمی رسد اما از بین هم نمی رود و مانند رازی برای همیشه سربه مهر می ماند.