نفس های عمیق!

در این بلبشو و آشفته بازار فیلم های سینمایی، جسارت داشتن ریسک محسوب می شود به طوری که اگر فیلمسازی بخواهد بر خلاف جریانِ حالِ سینما فیلم بسازد مثل شنا کردن بر خلاف آب است، چرا که این روزها فیلم های بی محتوا و سخیف یا فیلم هایی که به سوپراستار متکی اند بیشتر فروش می کنند مخاطب این فیلم ها را می بیند اساسا هم رضایت داشتن مخاطب مهم نیست همین که فیلمی پرفروش می شود یعنی آن فیلم خوب بوده چرا؟ چون فروش بالایی داشته ! هنوز فیلمسازان یا تهیه کنندگان سینمای ما درک نکرده اند که فروش بالا تضمینی بر بهبود کیفیت فیلم نیست، سینمای ایران دچار محتوازدگی شده بیشتر فیلمسازها نمی توانند قصه تعریف کنند برای همین بیشتر فیلم هایی که این روزها اکران می شوند به خرده پیرنگ های بی مصرف اتکا می کنند در این شرایط اگر یک فیلمساز فیلمی بسازد که بتواند تماشاگر را روی صندلی تا دقیقه ی آخر نگه دارد کار بزرگی انجام داده، قصه تعریف کردن برای سینما لازم است تماشاگر برای قصه و تبدیل آن به سینما روی صندلی می نشیند پس کارگردان در وهله ی نخست باید قصه گویی را در فیلم لحاظ کند در غیر این صورت فیلمش همان اثری می شود که این روزها در سینما شاهد هستیم ، اما بلاخره فیلم شماره 17 سهیلا بعد از دوسال اکران عمومی شد، چرا اینقدر دیر؟ مشخص نیست که چرا این فیلم تا امروز شرایط اکران نداشته اما اگر می خواهید معنی جسارت داشتنِ فیلمساز را به درستی درک کنید باید این فیلم را ببینید که فیلمسازش در اولین گام کارگردانی فیلم بلند چگونه توانسته ریسک کند و فیلمی بسازد که مهم ترین عنصرساختاری آن قصه گویی ست، محمود غفاری فیلمساز جوان به عنوان اولین فیلم بلند توانسته به قاعده قصه گویی کند و ابعاد درامش را بر اساس موقعیت داستانی اش گسترش دهد برای همین است که این فیلم دوام دارد و می تواند مخاطب را روی صندلی بنشاند، بخش عمده ی این فیلم دیالوگ است اما این دیالوگ ها که شخصیت سهیلا را پرورش می دهد برای ایجاد درام کارکرد بسزایی دارد در چند فصل سهیلا با دوستان سابقش قرار می گذارد که از وضعیت زندگی آن ها باخبر شود ، در آن سکانس ها اغلب پلان ها کشدار است اما نوع نوشتن دیالوگ ها ارجحیت دارند که این از همان قصه بهره می گیرد ، یعنی فیلمنامه چنان جان دارد و محکم است که مخاطب از دیدن این فصل ها احساس کسالت نمی کند چرا که فیلمساز هم دارد موضوع بغرنج سهیلا را به تصویر می کشد و از سوی دیگر لایه های زیرین اجتماعی را نشان می دهد فیلمساز ما به هدف مورد نظرش رسیده است فارغ از کاستی های سینمایی که بعضا در بیشتر فیلم های سینمایی ایرانی شاهد آن هستیم ، به عقب برگردیم اگر فیلم شماره 17 سهیلا در ایجاد قصه و قصه گویی موفق است این را مدیون سوژه است، سوژه ی بکر در این فیلم باعث شده تا فیلمساز بتواند به راحتی آن را گسترش دهد، اگر غفاری برای گسترش این قصه از فرم و راهِ دیگری استفاده می کرد قطعا به هدف نهایی اش نمی رسید و فیلم پتانسیل لازم را پیدا نمی کرد، شاید شما معتقد باشید که این فیلم می توانست کوتاه یا نیمه بلند باشد اما من می گویم آیا این فیلم برای شما کسالت آورست؟ اتفاقا چه خوب می شد که این فیلم کمتر کات می خورد تا موقعیت بغرنج سهیلا برای مخاطب تاثیر بیشتری می داشت.
شماره 17 سهیلا، فضای داستانی زنانه ای دارد اما کلیت فیلم زنانه نیست بلکه اجتماعی است، این فیلم با استفاده از یک شخصیت زن می کوشد تا دور از اغراق و شعار به مسائل اجتماعی بپردازد و اساسا قصد دارد نقد اجتماعی کند اما این نقد چنان آرام اما صریح گفته می شود که مخاطب را بعد پایان فیلم به فکر وادار می کند؛ غفاری سوژه ی بکری را برای ساخت اولین فیلمش انتخاب کرده است سهیلا در آستانه ی چهل سالگی مجرد است و می کوشد تا بتواند ازدواج کند این طرح ساده یی ست که تبدیل به فیلمنامه یی بکر شده؛ اساسا بحث اصلی فیلم روی سهیلا می چرخد و فیلمساز سعی دارد از طریق سهیلا به آسیب های اجتماعی برسد اگر چه موضوع کلی فیلم در رابطه با عدم اعتماد به نفس سهیلاست اما در لابه لای سکانس ها برش هایی از وضعیت آدم هایی را می بینیم که با شرایطی مانند سهیلا به مرکزی مراجعه کردند که بتوانند هر چه سریع تر ازدواج کنند، اما سهیلا در میان این آدم ها نکته ی قابل اهمیتی دارد اگر چه او با چهل سال سن هنوز مجرد است، اما تنها نیست و می تواند به خوبی از عهده ی کارهای خودش بربیاید پافشاری سهیلا برای ازدواج بچه دار شدن است که این مسئله ی محرمانه را از زبان شوهر دوستش می شنویم؛ فیلم به لحاظ ساختاری کمی سروشکل مستند گونه به خودش گرفته است اما هوشمندی غفاری در رفت و آمدهای تصویری در معرفی آدم ها در آن مرکز و تمرکز در دنبال کردن سهیلا باعث شده که از سوژه عقب نماند ، موقعیت ها در چارچوب شکل گیری یک قصه ی دراماتیک به درستی توانسته اند فیلم را به هدف نهایی برساند، این فیلم تعدد دیالوگ و لوکیشن دارد اما تماشاگر به خوبی می تواند با شخصیت سهیلا ارتباط برقرار کند از سوی دیگر غفاری در طراحی و شکل گیری شخصیت سهیلا نبوغ به خرج داده است چرا که تماشاگر نسبت به سهیلا یک حسِ دلسوزی دارد که تا پایان هم ادامه دارد ، اساسا سهیلا از معصومیت خاصی برخوردارست که نمی تواند به درستی احساساتش را بیان کند ما خانواده ی سهیلا را نمی بینیم و اصلا هم لازم نیست که ببینیم زیرا که تمرکز غفاری در بوجود آوردن یک نیاز متقابل بوده است که به درستی هم توانسته به آن بپردازد، شماره 17 سهیلا تدوین قابل توجهی دارد چرا که باعث شده ریتم این فیلم به قاعده باشد اما در بعضی از سکانس ها دوربین روی دست و تکان های شدید قاب ها، به تمرکز مخاطب خدشه وارد می کند، محمود غفاری با ساخت این فیلم مطمئنا ثابت کرد که می تواند قصه گویی کند و اساسا به ابعاد و چارچوب های درام پردازی اشراف کامل دارد، زمانی که یک فیلم می تواند توجه منتقدان را به خودش جلب کند یعنی فیلمساز مسیرش را درست انتخاب کرده است، اما این فیلم یک زهرا داوود نژاد خوب دارد که توانسته با استفاده از معصومیت ظاهری و ابعاد اندامی از پسِ نقش سهیلا به خوبی بربیاید، این فیلم برای محمود غفاری اثری قابل قبول است استفاده درست غفاری از تطبیق موقعیت مکانی یا دیالوگی که با طنز تنیده شده است از مهم ترین برگ برنده های این فیلم به حساب می آید که باعث می شود در اکران عمومی با استقبال مخاطب عام مواجه شود.