الگوی تکرارشده

«چهل و هفت» دست کم از نظر من فیلمیست که بر طبق الگوی رواییِ بسیار تکرارشده ای ساخته شده است.
در این نوع از روایت چند داستان مرتبط با هم به صورت روایت های متقاطع بین اپیزودهایی منفک نشده اتفاق می افتند و در پایان به یکدیگر پیوند می خورند.این، الگوییست که بارها در سینمای ایران دستمایه قرار گرفته است و متأسفانه باید اعتراف کنم که دیگر برای بسیاری از تماشاگران چندان واجد جذابیت نیست.
آنچه باید این داستان های مجزا را به هم متصل کند مرکز ثقل مناسبی ندارد و انگار آدم های فیلم، به زور به هم وصل می شوند تا کل واحدی را تشکیل دهند.
بسیاری از تصمیمات شخصیت های اصلی فیلم فاقد منطق است و این بی منطق بودن منجر به ضعف در منطق روایی کل درام شده است. ساختار فیلم ارتباطی با ژانر انتخاب شده برای آن ندارد و به نظرم فیلمساز اصطلاحاً کمی همه چیز را "شلوغ" کرده تا بتواند با شلوغ بازی های بی منطق به کارش اعتبار دهد.
فصل فرار زن اول از خانه تا حدودی منطقی ست و به رغم تکراری بودنش می تواند آغاز دلگرم کننده ای برای شکل گیری یک درام اصولی باشد اما بلافاصله ربط پیدا کردن او با زن دوم – کتی- (با بازی لادن مستوفی) که به خنده دار ترین شکل ممکن هم اتفاق می افتد لحن ماسیده و شعارگونه ای به فیلم می دهد که با جنس کار مطابقت ندارد. چرا کتی که زنی شاغل است و در کار و زندگی خصوصی اش آدمِ مدیری به نظر می رسد به همین راحتی ها به زنی که او را در خیابان دیده – بعبارتی در با او تصادف کرده است- اعتماد می کند و بدون اطلاع به همسرش او را به مطب او می برد؟ یعنی واقعاً هیچ راه حل منطقی تری به ذهنش نمی رسد؟ اصلاً چرا کتی که تا این حد نگران موقعیت زن است همان اول و پس از تصادف اصراری برای بردن او به بیمارستان ندارد؟ حتا اگر فرض را بر این بگیریم که رفتار او از سر دلسوزی است باز هم به نظر می رسد این تصمیم او بیشتر "دوستی خاله خرسه" باشد تا درایت و کمک به طرف مقابل! نقش آن سرایدار در پیشبرد درام (در اپیزود دوم) چیست؟ آیا او فقط ابزاری ست برای ربط دادن زن سوم (ریما رامین فر) به کتی؟ اپیزود آخر هم که رسماً ناموزون است و گنگ و تا حدودی کودکانه! فکر نمی کنم پزشکی با موقعیت بهرام (مهدی احمدی) راضی شود در ازای دریافت مبلغی ناچیز دست به عملی غیرقانونی چون سقط جنین بزند! آن هم برای فامیل های دور سرایدارش! اگر هم این کار را بکند قاعدتاً باید در راه رضای خدا باشد و نه در ازای دریافت پول ... پزشکی با آن دم و دستگاه قطعاً نمی پذیرد موقعیت شغلی خود را برای انجام کاری غیرقانونی به خطر بیندازد؛ گیریم که او راضی به انجام این کار شده باشد و زن جوان مرده باشد! چه طور ممکن است مادر دختر دست به شکایت از دکتر نزند؟ اصلاً چرا نباید این کار را انجام دهد؟ این پرسشی است که اتفاقاً بازجو هم از مادر می پرسد و زن گیج و گنگ پاسخ می دهد "نمی دانم"؛ فکر نمی کنم تا این حد بی پاسخی و بی منطقی در روایت بتواند برای مخاطب شگفت انگیزباشد و او را به تأمل وادارد.
درواقع «چهل و هفت» درامی است که از نقطه ی نسبتاً مناسبی آغاز می شود اما هر چه رو به جلو می رود دچار اشکالات بیشتر و ایرادهای بزرگتری می شود که عملاً امکان همراهی را از مخاطبش سلب می نماید.
اما این که چرا عنوان فیلم «چهل و هفت» است؟! این را هم فقط در تیتراژ پایانی فیلم متوجه می شویم که ظاهراً سن همه ی این زنان از سه قشر و طبقه اجتماعی متفاوت 47 سال است و این نقطه ی اشتراک باعث می شود عنوان فیلم به این شکل انتخاب شود که تازه به نظر من این هم خیلی جالب نیست زیرا "47 ساله بودن" ِ این زنان هیچگونه نقشی در پیشبرد درام ندارد و این زنان می توانستند سن و سال های دیگری داشته باشند بدون آن که این مسئله تأثیری بر فیلم بگذارد.
و اما فکر می کنم این کار می توانست با راحتی در مدیومی دیگر ساخته شود؛ به نظرم "تله فیلم" شکل ایده آل تری برای ساخته شدن «چهل و هفت» بود.
بازی های فیلم معمولی اند؛ البته به جز ریما رامین فر که نشان داده است قابلیت ایفای نقش های گوناگون را دارد و همه ی نقش هایش را بی اغراق ایفا می کند.
امیدوارم در جشنواره های بعد شاهد فیلم های متفاوت تری از سینمای ایران باشیم.