درباره فیلم من پیش از تو
این درام عاشقانه بر اساس رمان پر فروشی است از یک نویسندهی زن که شدیداً هم مورد استقبال تعداد بی شماری از خوانندگان زن قرار گرفته است. فیلم در مورد شکل گیری رابطهای است بین یک مرد پولدار سی و چند ساله که احساساتش را سرکوب کرده و یک زن جوان بی شیله و پیله و جذاب با استطاعت ناچیز که به نیازهای مرد توجه نشان می دهد. آنچه که در ابتدا تنها به عنوان یک شغل مطرح می شود در نهایت به رابطهای صمیمانه تر و شخصی تر بدل می شود.
عجله کنید، حدس بزنید دربارهی چه فیلمی حرف می زنم.
شما و ذهن خرابتان احتمالاً دارید به فیلم پنجاه طیف گری “Fifty Shades of Grey” فکر می کنید، درسته؟ بیشتر فکر کنید و بوسه های عاشقانه را به جای اعمال بسیار پیچیده و یک ویلچر را هم جای همهی ابزارهای خفت بندی بگذارید. اکنون شما "من پیش از تو" را در دست دارید: تمرینی نه در ماراتن آزارگری-آزار خواهی جنسی بلکه احساس لذت همراه با عفتی تقریباً خالص در سینمای اشک و آه که اولین نمونهی هالیوودی آن داستان عشق “Love Story”است.
خوشبختانه، بسیاری از گرههای احساسی داستان با بازی گیرای نقش اول زن به میزان قبل توجهی تخفیف داده شدهاند. امیلیا کلارک دلربایانه یک پخمگی دوست داشتنی و صداقت دلنشین را در بازی نشان می دهد در عین حال که با لباس های ارزان قیمت و املی خود که پر از رنگ های اصلی جیغ و نقش های پروانه ای اجق وجق است، پز می دهد. تا جائیکه ممکن است اولین باری را به خاطر بیاورید که برق خیره کننده لبخندِ به پهنای صورت جولیا رابرتز یا جذابیت ظریف سیمای قاب عکسی کیرا نایتلی را مشاهده کردید.
البته دوستداران بازی تاج و تخت “Game of Thrones” دیر زمانی است که در برابر این هنرپیشهی بریتانیایی و نمایش تأثیرگذار او از رفتارهای سحرآمیز در نقش دنریس تارگرین -یک زن مو نقره ای صاحب اژدها- سر تعظیم فرود آورده اند. اما هنوز حضور چندان درخشانی را در سینما تجربه نکرده است. در نابودگر: پیدایش “Terminator Genisys” در نقش سارا کانر جوان نشان داد میتواند به اندازهی بقیه چیزهای این فیلم که در تابستان گذشته اکران شد، فراموش شدنی باشد.
تنها کسانی که به ناشیگریهای دلربایانه و سادگیهای بچهگانه حساسیت دارند قادر خواهند بود در مقابل کلارک در نقش لوئیزا مقاومت کنند؛ دختری از یک شهر کوچک و آرام با شخصیتی بزرگ، نه چندان جاه طلب با نگرانی عمیق نسبت به رفاه اقتصادی خانواده اش. او یک سلاح مخفی منحصر به فرد هم دارد: دو ابروی رقصان فوق العاده که گویی توسط یک مارگیر طلسم شده اند.
همهی ما باید شاکر باشیم- شاید بجز کسانی که برای انتخاب جذابترین زن زنده مجله ی اسکوایر در سال گذشته به کلارک رأی دادند- که او بازی در “Fifty Shades of Grey” (با برهنگی زیاد) را رد کرد و منتظر این فرصت ماند. اگر منصف باشیم باید بگوییم رگه هایی از فیلم های اخلاقی دیگری مانند عشقبازی به یاد ماندنی “An Affair to Remember”، زن زیبا “Pretty Woman”، فیلم فرانسوی دست نیافتنی ها “The Intouchables” در این فانتزی دیو و دلبر “Beauty and the Beast” که در یک دهکده انگلیسی عجیب و غریب ظاهر شده، بازتاب یافته اند. اینکه مناظر تماشایی این شهر کارگری تحت سلطهی یک قصر بسیار بزرگ قرار گرفته این احساس را بیشتر تقویت می کند که "من پیش از تو" یک قصهی پریان امروزی است.
ویل ترینر سی و چند ساله که در قلعه مذکور، در پیلهی شیک و مجردیاش جا خوش کرده، قبل از اینکه دو سال قبل در یک تصادف ماشین دچار کوادریپلژی (فلج چهار اندام) شود در مسائل مالی استادانه و بیپروا عمل می کرد، طرفدار ورزشهای پرهیجان بود و با زنان جذاب خوش میگذراند. ویل که سم کلافلین (فینیک اودر در عطش مبارزه “The Hunger Games”) نقشش را ایفا میکند بخاطر از دست دادن زندگی بینظیرش در ابتدای فیلم سرشار از تلخی و تنفر بوده و زبان نیشداری دارد. علاوه بر این، با درد مزمنی دست به گریبان است و به طور کلی دیگر شوق چندانی برای زنده بودن ندارد. این وضعیت با ورود لو دوست داشتنی به دنیایش به آرامی – البته بسیار آرام- شروع به تغییر میکند. لو توسط مادر نگران (جانت مکتیر از فیلم آلبرت نابز “Albert Nobbs” که توانسته لایههایی را به این نقش نه چندان پرداخت شده اضافه کند) و پدرش (با بازی چارلز دنس که کمی گرمتر از حد معمولش به نظر می رسد) استخدام شده است.
لو علی الظاهر یک پرستار است اما بزودی در مییابد که یک پرستار مرد خوشمشربی هم هست که بیشتر کارهای بهداشتی و پزشکی ویل را بر عهده دارد. در واقع، پدر و مادر، لو را به این نیت انتخاب کردهاند که همچون پرتوی از نور خورشید برای کنار زدن ابرهای طوفانی روحیهی سست و متزلزل پسرشان باشد و میل او به زندگی را افزایش دهد. ویل که مجهز به زبان طعنه و تحقیر است در ابتدا در مقابل آن جبهه میگیرد. اما در یک روز بارانی که تصمیم میگیرد یک فیلم فرانسوی- یعنی از خدایان و انسانها “Of Gods and Men” دربارهی راهبههای تراپیست که در الجزایر جنگ زده زندگی می کنند- را تماشا کند یخ بین او و لو شروع به شکستن میکند آنهم بعد از اینکه می فهمد لو تا به حال فیلمی با زیرنویس ندیده است.
دست اندازهایی در کار وجود دارند که براحتی نمی توان از آنها گذشت مثلاً دوست پسر لو که یک دونده استقامت است و کاملاً هم ناسازگار به نظر می رسد و دیگری این واقعیت که ویل میداند دوست دختر ماقبل تصادفش قرار است با یکی از بهترین دوستانش ازدواج کند. نقشهی تقریباً دهشتناکی هم از ویل آشکار میشود، چیزی که در اینجا به درستی نشان داده نخواهد شد علیرغم اینکه متأسفانه به احتمالات خام و دست و پا چلفتی گونهای آغشته شده شبیه بدترین موارد اینچنینی در اقتباسهای نیکلاس اسپارکس. این موضوع باعث می شود که لو تلاشش برای شاد کردن ویل را دو چندان کند؛ او را به کنسرت موزارت و سپس پیست اسب دوانی ببرد و نیز سفری خاطرهانگیز به مایورکا را ترتیب دهد. اما آیا آنها عاشق هم می شوند؟ بله چرا که نه.
اما یک فیلم گریه آور همان کاری را می کند که باید، اگرچه برخلاف اشکهای زیادی که در طول فیلم خطای ستارگان بخت ما (یا یخت پریشان)“The Fault in Our Stars” ریختم برای تماشای این فیلم نیازی به دستمال کاغذی پیدا نکردم. تی شاروک در اولین فیلمش کار ماهرانه ای انجام داد و توجه ما را به دو کاراکتر اصلی متمرکز کرد در حالیکه به کمک آهنگ هایی از اد شیرن و گروه Imagine Dragonsبه عنوان موسیقی متن فیلم عواطف و احساسات بین این دو را تقویت کرد و کاراکترهای شیرینی را هم در نقش های مکمل ارائه کرد مانند برندن کویل بازیگر “Downton Abbey” در نقش پدر لو و جوآنا لامبی از کاملاً شگفت انگیز “Absolutely Fabulous” در نقش یک مهمان در عروسی.
کاملاً مشخص است که شعار فیلم "جسورانه زندگی کن!" است اما افسوس که "من پیش از تو" راه جسورانهتر و صادقانهتری را در اقتباس از رمان جوجو مویز که فیلمنامه هم توسط خود او نوشته شده، اتخاذ نکرده است. با این همه، اگر این فیلم به کلارک کمک کند تا در صنعت فیلم گامی به جلو بردارد، آنوقت می توان گفت از پس یک چیز حداقل به خوبی برآمده است.
مترجم: اعظم ابراهیمی