جستجو در سایت

1397/06/12 00:00

استغاثه از سینما

استغاثه از سینما

  

مسعود جعفری جوزانی فیلم ساز سینما نیست ؛ چرا که با ساخت سریال در چشم باد نشان داد توانایی او در دَوار کردن شخصیت بر مدارِ یک سریال ، بیش از مدت زمان محدودی است که پرده سینما در مقابل این کارگردان قرار می دهد . جدای از حواشی ای مانند این که جوزانی این فیلم را برای دخترش ، سحر جعفر جوزانی ، ساخته است ، که به نظر نمی آید مسئله مسحور کننده ای باشد ، باید اذعان کرد : سینمایی «پشت دیوار سکوت» از جمیع جهات دست به گریبان شدن کارگردان را به سینمای ایران برای بیان دغدغه های شخصی و مطالبات اجتماعی اش نشان می دهد . در واقع این اثر سینمایی به تمام معنا درک شخصی مولف از تجربه زیسته است پس نمی تواند به عنوان یک اثر سینمایی در آلبوم سینمای ایران قرار گیرد . 

*فاصله فرم سینمایی تا انگاره های یک نمایش تلوزیونی

اگر خوب به ارتباط ژنتیکی دختر و پدر در این فیلم دقت کنیم آن را یک عقده روانی از جنس الکترا می نامیم . الکترا مسئله روانی است که در آن دختر نسبت به پدر خود مهرورزی ویژه ای دارد و از هر نوع بروز احساسات دیگری نسبت به پدر خود حسادت نشان می دهد . البته که در این اثر این عقده به طور کامل تشریح نمی شود اما به اندازه ای ارتباط ژنتیکی میان این دو نخ نما و کلیشه ای شده که مخاطب به مصنوعی و ساختگی بودن این المان در یک اثر نمایشی پی می برد . نکته بسیار ناراحت کننده برای مخاطب و سینمای ایران این است که جنبه های بازیگری ضعیفی از بازیگران نام آشنای حاضر در این اثر می بینیم . هیچ کدام از نقش ها نه به خوبی در فیلم نامه ساخته و پرداخته می شوند و نه بازیگر قدرت آن را دارد که سوار بر فیلمنامه شود و آن را نجات دهد بنابر این ، تنها سیاهی های جامعه را به تصویر کشیدن آن هم از دیدگاه زنی که خود را یک مددکار اجتماعی به مخاطب معرفی می کند ، اما هیچ ابژه ای از چنین الگویی را به دوش نمی کشد ، اغراق آمیز و نگاهی است فرازمینی به یک مسئله زمینی . در این جا فاصله فرم سینما از تلوزیون مشخص می شود چه به لحاظ تصویر برداری که به طور منحصر به فردی تلوزیونی است و چه به لحاظ دکوپاژ فیلمنامه ای که شکل تلوزیونی به خود می گیرد . فیلمنامه به خودی خود به هم ریختگی عجیبی را شامل می شود که همین به هم ریختگی باعث فروپاشی شخصیت های آن شده است . در واقع هیچ کدام از این شخصیت ها رشد تجربی و عقلی ندارند فقط به لحاظ ظاهری آن هم با تغییر در میمیک ، تفاوت هایی را بروز می دهند . مسلما این قاب برای و فرم و محتوایی سینمایی تدارک دیده شده و گنجاندن هر رسانه دیگری در آن باعث زوال کیفیت و افزایش کمیت منفی خواهد شد . 

*یک پیشنهاد به سازنده

محتوای فیلم به شدت قابلیت مستند شدن دارد . چه بسا در سکانس هایی می بینیم که شکل مستند فیلمنامه بر درام آن می چربد . به همین منظور قضاوت در مورد فیلمی که تکلیف خود را با مدیای انتخابی از سوی مخاطب روشن نکرده سخت است . می توان پیشنهاد داد این نگاه ناقدانه مسعود جعفری جوزانی ، که برجامعه رخت سیاه می اندازد و به همه آدم ها مشکوکانه نگاه می کند ، در قالب مستندی آن هم نه در سینمای حقیقت بلکه در شبکه مستند ارائه شود بلکه مخاطب با چرایی و چگونگی شکل گیری چنین ادراکاتی از سوی مولف آشنایی یابد . باید اعتراف کرد سینما نمی تواند حلال مشکلات باشد و تنها می تواند مشکلات را به صورت هنرمندانه نشان دهد . تصاویر در سینما ارزش کاتارسیس (پالایش روح) دارند و بر مخاطب چنین اثری می گذارند . با این تفاسیر فیلم «پشت دیوار سکوت» از کمترین ارزش سینمایی برخوردار است که شبیه یک مقاله اجتماعی سیاه نما است .