نقد فیلم سینمایی "درخت گردو"

اثرى به تلخىِ يك شكلات شيرين...
.....
سى و هشتمين جشنواره فيلم فجر
"درخت گردو"
جديدترين اثر قابل ستايش محمدحسين مهدويان
.....
"درخت گردو" متفاوت است؛ متفاوت تر از هر آثارى كه شبيه آن در سينما ساخته شده است. زيرا كه داراى داستان است؛ داستانى از جنس واقعيت؛ واقعيتى تلخ از سرگذشت انسان هايى كه ديده شده، ولى به سرعت فراموش شده اند؛ مردمانى از جنس عشق و نور و محبت...
"درخت گردو" فقط يك درخت معمولى نيست؛ سايه بانى براى خانواده اى است كه عشق را مى فهمند. خانواده اى كه بودن در كنار يكديگر براى آنان مهمترين دغدغه است.
مردِ اين خانواده مهربان است و خانواده را چون خدا پرستش مى كند. او كارى جز مهربانى به اطرافيان ياد نگرفته و در درون قلبش، چيزى جز مهربان بودن و عطوفت، ندارد.
امّا، اين ها فقط در افكار او پرورش يافته اند... زيرا كه اتفاقات يكى از پس از ديگرى به وقوع مى پيوندد و مرد فرصت انجام اين كارها را ندارد، زيرا كه سردرگرم و مستاصل گشته است.
اتفاقاتى از جنس بمب و دود و موشك كه شيرين ترين شكلات را هم به كام مرد تلخ مى كند...
صورت ها و بدن هاى زيباى اطرافيان او تبديل به زشت ترين عكس ها مى شوند؛ عكس هايى از جنس تاول و آبله هاى چركى... عكس هايى كه تا ابد در ذهن او مى ماند ... و در نهايت پر پر شدن تك اعضاى خانواده جلوى چشم مرد.
امّا، اميد مرد همچنان باقى مانده است؛ اميدى براى پيدا كردن تنها عضو زنده اى كه از همسرش باقى مانده است؛ دختر او...
او اميد داشت و اميد داشت تا روزى بتواند دخترى از خون خودش كه شايد زنده و يا مرده باشد را ملاقات كند.
و در نهايت، مرد، مرگ را نيز با شيرين ترين افكار در ذهن خود تجربه مى كند؛ كه شايد روزى آن عضو باقيمانده بر سر مزارش بيايد.
افكارى پر از اميد و آرزو...
"درخت گردو" بايد ستايش شود و بايد به چيزى كه لياقت اوست، برسد...
اثرى كه قابل ستايش باشد، قطعاً تا سالها در ذهن تماشاگر نقش بسته و از ذهن ها پاك نمى شود.