مصالح کم برای یک «پوست» باکیفیت

«پوست» اولين فيلم سينمايي برادران ارك مضمون تازهاي در سينماي ايران دارد؛ موضوعي كه گاه ساختِ آن با ريسك همراه است چراكه فيلمي مثل پوست ميتواند مخاطب خاص خودش را داشته باشد و فيلمساز نيز تقريباً با همين نگاه آن را ساخته است، در صورتي كه مضمون پوست اين ظرفيت را دارد كه با پرداختي متفاوت مخاطب عامتري داشته باشد.
چيدمان موضوعي از خرافه و عقايد سنتي كه تا حدي مصالح ژانر وحشت را فراهم كرده در درام درست جا گرفته است اما مقدار آن براي نگه داشتن مخاطب روي صندلي كافي نيست.
برادران ارك با استفاده از يك افسانه محلي كه براي شهر و ديار خودشان است توانستند درامي خلق كنند كه جذابيت آن به دليل نوع روايت كه ميتوان آن را به صورت نسبي خلاقانه دانست، بروز پيدا كرده است اما اصرار براي ترسناك يا دلهرهوار كردن فيلم به دليل آنكه مختصات ژانر درست چيده نشده براي اين اثر ايجاد اشكال كرده است.
از آنجا كه مخاطب ايراني قصه شنيدن را دوست دارد دليل مهمي است براي تعريف و تمجيد از آن. پوست بيشتر از آنكه بترساند دلهرهآور است اما اين قابليت هم ادامه چنداني پيدا نميكند يا چگالي زيادي ندارد.
به رغم جدي بودن فيلم اما نوع روايتش در متن و اجرا پوست را بيشتر به يك اثر فانتزي سرگرمكننده شبيه كرده است.
پوست از كمبود مصالح كافي براي روايت درام رنج ميبرد، بنابراين 90دقيقه براي اين فيلم مدت طولاني است. اگر پوست در قالب يك فيلم كوتاه با بستري محكمتر ساخته ميشد، قطعاً اثرگذاري بيشتري داشت اما در شرايط كنوني آنچه عاشيق روايت ميكند چفت و بست يا گرهي محكم براي 90دقيقه ندارد، يعني عشق ميان آراز و مارال شكل نميگيرد يا نبودن سيد در قصه از جذابيت عشق مثلثي آن كم ميكند.
آنچه از جانب راوي روايت ميشود بيشتر از آنچه تبديل به قصه شود بازي با المانهاي ژانر است كه دغدغه دو كارگردانش بوده است.
از سكانسي كه دستخط در كيف مارال پيدا ميشود، يعني از نيمه دوم اصرار سازندگان فيلم بر ترساندن مخاطب بوده است اما آن چيزي كه به عنوان عنصر ترس در فيلم واگذاري شده قابليت لازم را نداشته و نميشود با ادا و اطوار بصري و شكلي ترس را در قصه گنجاند، به طوري كه اگر ژانر اثر وحشت يا دلهرهآور است، اين بايد از متن بيايد نه اجرا.
نماهاي بسته و رنگ پريده نه تنها ايجاد فرم نميكند بلكه از لحاظ بصري در سالن تاريك سينما به هيچ وجه نميتواند تأثيرگذاري بر مخاطب داشته باشد.
اصالت فيلم پوست تنها در انتخاب موضوع خلاصه ميشود، اينكه به واسطه ساخته شدن اين فيلم بيننده با بخشي از افسانههاي محلي كشورش آشنا شود، تنيده شدن خرافه و عشق قطعاً عناصر مهمي براي يك فيلم ميتواند باشد اما اين عناصر باید كاركرد لازم را براي مخاطب داشته باشند.
فيلم پوست از زاويهاي ديگر يك اثر فولكلوريك ايراني است كه حتي ميتواند براي مخاطبان خارجي هم جذابيت لازم را داشته باشد، اين را اضافه كنيد كه زبان اثر تركي است و زيرنويس دارد كه اين موضوع مهمي براي پوست است اما آن چيزي كه در متن بايد رخ دهد تا مخاطب را غافلگير كند، اتفاق نميافتد. ما با ذوق كارگردان در روايت يك افسانه يا قصه طرفيم كه دوام كافي براي گسترش ندارد.
موفقيت برادران ارك در ساخت فيلم كوتاه و مستند در اين فيلم به ضررشان بوده چراكه پوست از نظر زمان اضافه دارد و انگار قرار بوده اين فيلم در قالب مستند ساخته شود.
در بعضي از سكانسها دوربين به شدت اصرار بر مستند بودن دارد و انگار يادش ميرود قرار است يك اثر بلند سينمايي باشد، به همين دليل گاهي دوربين سوژه مورد نظر را فراموش ميكند و بستر دراماتيك براي روايت صورت نميگيرد.