خُب که چی
ارادتمند: نازنین، بهاره، تینا یک افتضاح فرهنگی برای سینمای ایران است. اگر واقعا در جامعه سبک زندگی چنین افرادی هم وجود داشته باشد هم نباید آن را هدف قرار داد. اساسا سینما مال به تصویر کشیدن چالشهای سینمایی است اما فیلم مورد بحث خود یک چالش اجتماعی دارد که مطرح کردن آن در هر شرایطی برای فرهنگ ایرانی نامناسب است. مشروبات الکلی، فرزندی که پدر و مادرش را به اسم کوچک صدا میزند، اجتماعاتی که بیریشگی از آنها میبارد و... مال سینمای ایران نیست و به نظر میرسد کاهانی بعد از «اسب حیوان نجیبی است» مدام در حال به کاهدان زدن است. فیلمسازی در ایران به دو قطب اینوری و آنوری تبدیل شده است. از یک سو ما به چیزهایی تاکید میکنیم که تکرار دوباره آنها ضعف است و از سویی دیگر به اندازهی ولنگار فیلم میسازیم که حتی خودمان هم برای دفاع از آن چیزی نداریم. متاسفانه فیلم مورد بحث بدترین شکل ارائه چالشهای جامعهای است که در حال اصلاح شدن منطقی و احساسی است. فیلم با جدیت تمام تالی فاسدهایی از اخلاق دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
*8 سال اول
هنگامی که فیلم پازولینی اکران شد و بعد او را اقلیتی سیاسی ترور کردند نه به خاطر این بود که فیلم فسق و فجور آن اقلیت را نشان میدهد که خود مارکی دوساد هم زیاده اقتباس کرده بلکه به خاطر این بود که فیلم برای سیاست آن موقع ضرر داشت و اصلا به روح شاعرانه فیلمسازش نمیآمد. «ارادتمند: نازنین، بهاره، تینا» برای فرهنگ جامعه ایرانی نه در یک زمان مشخص بلکه در هر زمانی مضر است. کسی که کار فرهنگی میکند و ادا و ادعای روشنفکری دارد و من تمام قد از «استراحت مطلق» او دفاع میکنم این فیلم را در کنار سینمایی «خانم یایا» باید دور بریزم. شخصیتهایی که حتی به دوستان خود هم اعتماد ندارند. او میداند دوستانش دروغ میگویند که ماشینش را برده یا میبرند صاف کاری اما بازهم با میمیکهای مثلا همواره مست بودن و سرخوشی کاذب همچنان به عیش با دوستانش ادامه میدهد. کاراکترهایی که به یکباره در حال لب خوانی آهنگی هستند برای پُست کردن در ایسنتاگرام بعد لباس عروس به تن میکنند بعد به مردی که تازه یک شب با او آشنا شدهاند و به خانهشان راه دادهاند میگویند ما مدلینگ کار میکنیم. این وسط مهران غفوریانش خوب است که ای کاش نبود. هزار ایراد از فیلم میتوان گرفت اما قرار نیست ما سلبی تفکری را مضر بدانیم اما وقتی این حالت در جامعه پیش میآید که باید فیلمی که 8 سال توقیف بوده و حالا قاچاق شده پس حتما باید دید، باید آن را سلب کرد. همه فیلمها بیخود که توقیف نمیشوند. نمیشود برای نفهمیدن مخاطب فیلم ساخت و بعد بگویید این خُب که چی که شما میگویید دقیقا همانی است که من میخواستم. فیلم حتی این خُب که چیاش هم درست به عمل نیامده.
*ماجراهای کاهانی
فیلمساز خوب در ایران فیلمسازی است که حداقل یک فیلم توقیف شده داشته باشد. این فکت دیگر در جامعه پذیرفته شده است. اگرچه امروز شنیدم که سینما از دانشگاه هنر حذف شده و بابت این برخورد بچگانه و غلط بسیار برای فرهنگ و هنر ایران متاسفم، این برداشت هم بسیار بچهگانه است که کسی به توقیف شدن و حکم خودش افتخار کند و بعد بگوید دیدی "کاپولا" هم از من حمایت کرد. عدم شناخت از تمدن، فرهنگ، پشتوانه مذهبی در ایران و... دیگر آدم را بزرگ یا سلبریتی نمیکند. چرا بیضایی را باید شکسپیر ایران دانست چون که او همهچیز را درباره هنرهای روحوضی و تعزیه میداند. او است که کتاب « نمایش در ایران» را نوشته و همچنان دارد در دانشگاهها تدریس میشود و... کاهانی با مشخصا فیلم مورد بحثش کجای هنر ایران ایستاده است. بعد از طناز طباطبایی، سحر دولتشاهی و حتی مهران غفوریان تعجب میکنم. چرا بازیگر نسبت اثری که در آن ایفای نقش میکند را با مخاطب نمیسنجد.
علی رفیعی وردنجانی