ناکامیهای متوالی مهران مدیری در سینما ادامه دارد | پایان مهران مدیری؟
محمدعرفان صدیقیان - سلامسینما:
«ساعت 6 صبح» اثر جدید مهران مدیری علیرغم تبلیغات گسترده ظرف یک هفته کمتر از سه میلیارد تومان فروخته است. اما اثری مانند «پول و پارتی» در همین مدت چهار برابر فیلم مدیری فروخته است. آیا این استقبال کم از اثر جدید مدیری به معنای پایان کار این فرد در سینماست؟
مرور کارنامه مهران مدیری در یک دهه اخیر نشان میدهد علی رغم ورود او به یک دوران پرکار پیوسته و ساخت آثاری در قالبهای متفاوت، این چهره مشهور به جز ساخت برنامه متفاوت و پربیننده «دورهمی» که البته آن هم با فراز و فرودهای فراوانی در طول فصول چندگانه خود رو به رو بوده، دستاورد دیگری نداشته است. واقعیت این است که فعالیتهای اخیر مدیری و سایه سنگین مسائل مالی روی آنها نشان میدهد ظاهرا برای او کسب منفعت مالی و سودآوری اقتصادی اولویت اصلی بوده است.
این کمدین محبوب با ساخت آثاری همچون«هیولا» و«دراکولا» قصد داشت تا علاوه بر روایت قصههایی مبتنی بر ماجراهای بزرگنمایی شده با حضور شخصیتهایی تیپیکال و بکارگیری بیانی اگزجره، مواردی که البته در آنها تخصص دارد ، خود را بهعنوان منتقدی جدی نسبت به مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مطرح کند و البته چنین صفاتی از جانب برخی از منتقدان نیز روانه آثار متاخر او شده است. اما بررسی بنیان، ساختارهای روایی و همینطور شاکله آثار او نشان میدهد که علی رغم نمود ظاهری چنین مفاهیمی در ساختههای این کمدین محبوب، تعمیم چنین برداشتی از آثار نام برده شده به عنوان کلیت و مبنای قضاوت آثار، امری بیش از اندازه مهربانانه بوده و مسیر را بر تحلیلهای بعدی در ابعاد زیبایی شناسانه و محتوایی نسبت به ساختههای او مسدود میکند.
برای مثال او در سریال «هیولا» به ماجرای اختلاص از صندوق ذخیره فرهنگیان میپردازد، اما رویکرد او در قالب کنشها و دیالوگهای سطحی، فاقد ارزش هنری بوده و صرفا طنازیهای بازیگرانی مانند فرهاد اصلانی، سیما تیرانداز، شبنم مقدمی و محمد بحرانی باعث جلب نظر مخاطب میشود. «ساعت شش صبح» ساخته تازه مهران مدیری این روزها روی پرده سینماها قرار گرفته است. فیلمی که افتتاحیه پر سرو صدایی در هتل اسپیناس پالاس داشت و به اعتبار حضور این فیلمساز، سلبریتیهای زیادی در آن حضور پیدا کردند. اما با وجود این مراسم و گستردگی تبلیغات محیطی که تاکید اصلی آن بر تصویر و نام مهران مدیری است، این فیلم پس از گذشت هشت روز، کمتر از ۳ میلیارد تومان فروخته، در صورتی که«پول و پارتی» در مدت مشابه، گیشهای ۱۲ میلیاردی را به خود اختصاص داده است.
ساعت شش صبح ضعفهای عدیدهای دارد که پرداختن به آنها مجال گستردهای را میطلبد، اما مشکل اصلی و بنیادین این فیلم، در شکل نگرفتن درام و عدم وجود وجوهی همدلی برانگیز در شخصیتها خلاصه میشود. مدیری تلاش کرده در فیلم خود گریزی به نسل جواب و مصائب پیش روی آنها داشته باشد، اما این رویکرد بیانی متظاهرانه پیدا کرده و در نتیجه مخاطب قادر به برقراری ارتباط با قصه و پرسوناژها نخواهد بود. مدیری دو سال و نیم پیش و در گفتوگو با فریدون جیرانی اعلام کرد که قصد دارد مسیری متفاوت را آغاز کند و با ساخت ساعت شش صبح بر این گفته خود صحه گذاشت. ساخته دوم این کمدین فیلمی اجتماعی است و اتفاقا همین موضوع به پاشنه آشیل آن بدل شده است.
همانطور که اشاره شد، تبحر اصلی مدیری در ساخت و پرداخت قصههایی اگزجره و درشت نمایی شده و خلق کاراکترهایی تیپ گونه است، مواردی که جایی در سینمای جدی و اجتماعی نداشته و باید به طور جد از بروز آنها در ساختار چنین درامهایی اجتناب کرد. مرور کارنامه بازیگری و کارگردانی مدیری خصوصا آثاری همچون «درخت گردو» (محمدحسین مهدویان) و «ساعت پنج عصر» نشان میدهد او در برقراری تعادلی متوازن و برخواسته از منطق درونی درام، ناتوان است و به همین دلیل شیوه نقشپردازی او در درخت گردو با آن فضای پر سوز و گداز، بیش از آنکه در بیننده ایجاد تاثر کند، او را از فضای گیرای فیلم دور کرده حتی لبخند بر لب او مینشاند!
ساعت شش صبح نشان میدهد مدیری احاطه کاملی بر مدیوم سینما ندارد، او رویکرد و زاویه دید مشخصی را دنبال نمیکند و مشخص نیست که آیا هدف او نقدی بر اوضاع اجتماعی است و یا مشکلات قشر جوان را دنبال میکند و همین موضوع در نهایت به چند پاره شدن فیلم منجر شده است.
مهران مدیری این روزها «گل یا پوچ» را هم در پلتفرم فیلیمو در حال پخش دارد و تاکنون یک قسمت از آن عرضه شده است. برنامهای که نشان میدهد روزهای کم فروغ او تنها محدود به عرصه سینما نیست. گل یا پوچ بر مبنای یک بازی کهن ایرانی طراحی و اجرا شده و نقاط ضعف و قوت خاص خود را دارد.
نکته مهم اما، حضور کم اثر مهران مدیری در جریان برنامه است، به صورتی که در کمال تعجب شرکتکنندههای این برنامه که افراد عادی جامعه هستند، با بیان گرم و صمیمی خود برگ برنده این برنامه به شمار میروند و در مقابل، مدیری به گونهای در صحنه حضور دارد که انگار به جبر و اجبار اجرای گل یا پوچ را پذیرفته است!
مدیری کمدینی تیزهوش است و بعید نیست با رصد عوامل ناکامی خود در چند سال اخیر، تغییر رویه داده و به قالب همیشگی خود در نقش یک مجری بداهه پرداز و همچنین بازیگر و کارگردان آثاری مبتنی بر کمدی کلام و با محوریت شخصیتهای تیپیکال بازگردد.
به نظر میرسد آنچه مهران مدیری را به عنوان چهرهای موفق و محبوب در دایره ناکامیهای متوالی و پیوسته قرار داده است، انتخابهای اشتباه در مسیر تجربه فضاهای تازه است. رویکردی که در صورت ادامه یافتن میتواند محبوبیت و مقبولیت او را با چالشی جدی مواجه کرده و جایگاه این چهره را در حیطه سرگرمی سازی متزلزل کند.