جستجو در سایت

1399/09/19 00:00

درامی عمیق از دیوید فینچر

درامی عمیق از دیوید فینچر

ترجمه اختصاصی سلام سینما

معمولاً فیلم‌های ژانر بیوگرافی درباره‌ی زندگی یک هنرمند بسیار سرراست و خلاقانه ساخته می‌شوند اما در «منک» اثر پیچیده‌ی «دیوید فینچر» درباره‌ی «هرمان جی.منکیویچ» فیلمنامه‌نویس افسانه‌ای دهه 30 و 40 میلادی در هالیوود، که چگونگی شکل‌گیری فیلمنامه‌ی «همشهری کین» را به تصویر می‌کشد، خلاقیت فقط یکی از چیزهایی است که در فیلم جریان دارد. این چیزی است که اتمسفر منحصربفردی به فیلم می‌بخشد و لحن پرسروصدای فیلم نیز باعث می‌شود که مخاطب خود را درون فیلم ببیند. «منک» درباره‌ی هالیوود قدیم و جذابیت‌ها، ضعف‌ها، سلسله مراتب، فساد و شکوه آن است. 

در سکانس افتتاحیه‌ی فیلم، دهه 30 میلادی در آمریکا را می‌بینیم که تعدادی ماشین در جاده‌ای در شهرستان کالیفرنیا حرکت می‌کنند. در همان ابتدا تصویرپردازی سیاه و سفید «اریک مسراشمیت» توجه را به خود جلب می‌کند. ماشین‌ها به مراتع ورده شمالی می‌رسند جایی که قرار است «منکیویچ»(گری اولدمن) دائم‌الخمر و بداخلاق در طول اقامت 12 هفته‌ای در آنجا، فیلمنامه‌ی «همشهری کین» را کامل کند. فیلمنامه‌ای که بهترین فیلم تاریخ سینما را می‌سازد. «منکیویچ» که همه او را با اسم «منک» می‌شناسند، یک روزنامه‌نگار سابق و منتقد اهل نیویورک است که در مجمع الگونکین برای خود جایگاهی ساخته است. جوری که «گری اولدمن» نقش او را به عنوان یک انسان مبتلا به یک اگومانیای دلپذیر ایفا می‌کند، بذ‌له‌گویی بخش مهمی از شخصیت اوست. هنگام مستی، بسیار صادق است و نوشیدنی‌های الکلی به او کمک می‌کند که خود را از افکار خویش رها کند. وقتی که خمار است خیلی دقیق می‌شود و مانند تیک تیک ساعت حرف‌های قلمبه سلمبه می‌زند. 

«منک» در مراتع ورده شمالی است زیرا این چیزی است که «اورسون ولز»(تام برک) می‌خواهد. «اورسون ولز» کارگردان 24 ساله‌ی «همشهری کین» است که از سوی شرکت آر‌کی‌او پیکچرز اختیار تام دارد تا هر فیلمی که دلش می‌خواد را بسازد. «ولز» پس از پرس‌وجو‌های فراوان «منک» را پیدا کرده بود و نسخه‌ی اولیه‌ی فیلمنامه‌ی را طی 90 روز از «منک» درخواست کرده بود. «منک» نیز تصمیم گرفت تا فیلمنامه‌ را از داستان‌هایی الهام بگیرد که اطراف او در جریان است. «منک» در خانه‌ی «ویلیام رندولف هرست»(چارلز دنس) که یک فیلم اکشن در حال فیلمبرداری در آنجا بود، با «ماریون دیویس»(آماندا سایفرد) یکی از ستاره‌های آن فیلم آشنا می‌شود. از این طریق او می‌تواند در میز شام جایی کنار «هرست» که شوگرددی «ماریون» است، برای خود ترتیب دهد. سکانس‌هایی را در اتاق او در استودیوی پارامونت می‌بینیم که «منک»، «بن هکت»(جف هارمز)، «اس.جی.پرلمن»(جک رومانو) و برادر خوشتیپ منک یعنی «جو»(تام پلفری) مشغول شوخی کردن با یکدیگر هستند.

در فیلم «منک»، حتی تاریکی نیز دارای درخشندگی زیبایی است. نقش‌آفرینی‌ها دقیق،‌بامزه و باورپذیرند. برخی از بازیگران نقش‌آفرینی ماندگاری از خود بجای گذاشته‌اند که اصلی‌ترین آنها «آماندا سایفرد» در نقش «ماریون دیویس» است. او نقش زنی را بازی می‌کند که «منکیویچ» کاراکتر «سوزان الکساندر کین» را از شخصیت او الهام گرفته است. «چارلز دنس» نیز در نقش «ویلیام رندولف هرست» موفق شده است تا انسانی با شخصیت شیطانی را به شکلی بسیار باورپذیر به تصویر بکشد. هر چه بیشتر از فیلم می‌گذرد ما بیشتر با «همشهری کین» درگیر می‌شویم و این نه فقط به دلیل ارتباط «منک» با «ویویس» و «هرست» بلکه بخاطر سیاست‌های فیلمسازی هالیوود، ایده‌آل‌گرایی در برابر قدرت و دائم‌الخمر بودن «منکیویچ» است. «منکیویچ» خودش را در شرایطی قرار می‌دهد که با نوشتن فیلمنامه‌ا‌ی جنجالی چیزی برای از دست دادن نداشته باشد.

فیلمنامه‌ی «منک» که توسط «جک فینچر» پدر مرحوم «دیوید فینچر» نوشته شده است، از لحاظ نگارش به حدی گیرا و جذاب است که دست کمی از فیلمنامه‌ی خود «منکیویچ» ندارد. محتوای این فیلم به شدت به مقاله‌ی «پائولین کائل» با عنوان «ظهور کین» شباهت دارد. او در مقاله‌اش اذعان داشت که هرچه «همشهری کین» دارد از فیلمنامه‌ی «منکیویچ» است و «اورسون ولز» تنها باعث برای زاویه‌های دوربینش مورد تمجید قرار گیرد. اما با عرض معذرت باید بگویم که این داستان‌سرایی و زیاده‌گویی است. و همچنین یک نقص در فیلمی است که ما را در دنیای شرکت سینمایی دریم فکتوری غرق می‌کند ولی هرگز به شکلی دقیق نمی‌گوید که رویایی «کین» چگونه به حقیقت پیوست.

منبع: ورایتی

مترجم: وحید فیض خواه