دزدان دوست داشتنی
فیلم دزدان مغازه فیلمی ژاپنی است که جایزه نخل طلای کن در سال2018 را بدست آورد و همچنین نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان درسال2019 شد. فیلم دزدان مغازه فیلمیست که با شروعی درگیرکننده ما را به درون زندگی یک خانواده فقیر ژاپنی میبرد.
هیروکازو کورئیدا در فیلم خود نشان میدهد چگونه یک خانواده در عین تهیدست بودن میتواند شاد باشد. همچنین او به مسئله فرزندان ناخواسته هم میپردازد و نشان میدهد والدینی که ناخواسته صاحب فرزند میشوند چگونه عاقبت فرزندانشان ممکن است تباه شود.
موضوعی که کارگردان به آن زیرکانه اشاره کرده این است که جوری (دخترکوچک خانواده)حق انتخاب مییابد تا از بین دوخانواده یکی را انتخاب کند و خانوادهای را انتخاب میکند که با او رفتاری انسانی دارند و همین مسئله ، موضوعی را برای بیننده ایجاد میکند که اگر افراد میتوانستند خانواده خود را انتخاب کنند شرایط زندگی آنها تغییر میکرد؟
(جوری) دختری که پدرو مادرش او را نمیخواستند تصویری از بچگی مادر خانواده است. هر دو روی دست ، زخم هایی مشابه دارند و ممکن است سرنوشت جوری نیز همانند مادرخانواده شود. در صحنهای مادر خانواده و جوری در آغوش یکدیگر هم را نوازش میکنند انگار که یکدیگر را دلداری میدهند زیرا زندگیشان شبیه به هم بوده.
دختر بزرگ خانواده در ابتدای فیلم درک درستی از خانواده ندارد و فکر میکند که آنها تنها بخاطر پول گرد هم جمع شدهاند اما در ادامه میبینیم که او هم عاشق یکی از مشتریهایش میشود و همینطور در انتهای فیلم که خانواده از هم میپاشد دوباره به خانه قدیمی سر میزند و این نشان میدهد که مهری از خانواده قدیمی در قلبش حک شده.
پسر کوچک خانواده نیز دیدگاهش در طول فیلم تغییر میکند. در ابتدا مشتاق کار دزدی است. همچنین در ابتدای فیلم مرد به پسر میگوید وسیلهای هست که راحت میشه شیشهها را خورد کرد و پسر به این موضوع علاقه نشان میدهد. اما از صحنهای که یک مغازه دار به پسر میگوید که: (به خواهر کوچکت دزدی را یاد نده) کمکم دچار تغییر میشود بطوریکه در انتها دیگر علاقهای به دزدی نشان نمیدهد. این موضوع به نوعی هم بیانکننده این است که کودکان نسبت به بزرگسالان امکان بیشتری برای تغییر دارند.
فیلمنامه فیلم به گونه ای نوشته شده که تا دقایق پایانی فیلم، مخاطب چیزهای تازه ای برای کشف کردن می یابد.
کارگردان ، مخاطب را در انتهای فیلم در دو راهی سختی قرار میدهد و همین موضوع است که به تاثیرگذاری فیلم می افزاید. کارگردان مخاطب را تا 20دقیقه پایانی فیلم، عاشق خانواده دزد فیلم میکند اما در 20 دقیقه پایانی مخاطب شوک میشود زیرا به ماجرایی پی میبرد که ممکن است بر روی احساساتش در قبال این خانواده تاثیر بگذارد و این همان دوراهیست.
کارگردان در بیشتر صحنه ها از دوربین ثابت استفاده کرده و بدور از تکنیک های پیچیده دکوپاژ با ساده ترین تدابیر زندگی این خانواده را به تصویر کشیده. همچنین از همان ابتدا کارگردان در شماری از صحنه ها صفا و صمیمیت این خانواده را در تصاویر به مخاطب نشان میدهد. از جمله:
اولین صحنهای که مخاطب با کل خانواده آشنا میشود همه دور یک میز کوچک درحال غذا خوردن هستند و صمیمانه صحبت میکنند.
صحنه ای که به آتشبازی نگاه میکنند در تاریکی شب همه خانواده صمیمانه در حیاط خانه و در روشنایی نور و در نمای لانگ شات به تصویر کشیده میشوند.
یا صحنه ای که مردخانواده به دنبال پسر کوچک خانواده میرود که قهر کرده او را در ماشینی می یابد و زمانی که با هم همراه میشوند باز هم در تاریکی شب و در محوطهای که با نور چراغ روشن شده آنها را در نمایی لانگ شات در حال بازی و خنده میبینیم.
اینکه فیلمساز بتواند شخصیتهایی مجرم را محبوب مخاطب کند کار سختی است اما از همان ابتدا با عملی انسانی از طرف این خانواده مواجه میشویم که دزد بودن آنها را در ذهن مخاطب کمرنگ میکند و رفته رفته محبوبیت آنها برای مخاطب بیشتر میشود.
یکی از نقاطی که باید در فیلم به آن توجه کرد سکانسی است که خانواده به ساحل میروند و در انتهای این سکانس مادربزرگ در ساحل میماند و بقیه اعضای خانواده به دریا میروند و این موضوع نشان دهنده این است که مادربزرگ در آرامش و سکوت میماند اما بقیه اعضای خانواده در دریای زندگی به حرکت خود ادامه میدهند.
کارگردان شرایط هوایی را هم متناسب با روابط افراد تغییر داده. در ابتدای فیلم که روابط افراد خوب است هوا صاف و آفتابیست اما در سکانسی در انتهای فیلم که مردخانواده و پسرکوچک خانواده با هم تنها هستند هوا سرد و برفیست زیرا در این سکانس پسر دل خوشی از مرد ندارد. و حتی کارگردان آدم برفیای را هم که آنها با هم میسازند در حال آب شدن و زمانیکه بعضی از اجزایش به زمین افتاده به تصویر میکشد.
همینطور در سکانسی که پسر سوار اتوبوس میشود تا مرد را ترک کند و دل خوشی از مرد ندارد برفی روی زمین است اما هوا آفتابیست. زیرا در عین اینکه سرمایی در رابطه مرد و پسر وجود دارد پسر در آخر سکانس برمیگردد و از درون اتوبوس به مرد نگاه میکند و برای اولین بار به او میگوید(پدر) و این موضوع نشان میدهد که پسر هنوز به فکر مرد هست.
در پایان فیلم هم فیلمساز به وضوح نشان میدهد که درست است این افراد واقعا از یک خون نبودهاند اما مهرو محبت، آنها را مانند یک خانواده به هم متصل کرده زیرا در انتها درست است که از هم جدامیشوند اما بازهم به یاد هم میمانند.
بازی های باورپذیر فیلم یکی از نقاط مثبت فیلم است بخصوص بازی پسربچه و دختربچه فیلم که به باورپذیر شدن فیلم بسیار کمک کرده اند.
شاید تنها کاستی فیلم در موضوع رابطه دختر بزرگ خانواده با مشتری دائمیاش باشد. زیرا میشد کمی بیشتر به آن پرداخت.
فیلم دزدان مغازه فیلمیست که بدور از زرق و برق سعی کرده تصویری متفاوت از ژاپن ارائه دهد، مخاطب را درگیر خود کند و سوالهایی را در ذهن او ایجاد کند و همین موضوع است که فیلم را ارزشمند میکند.