ناخدای خاطرات ، جوزپه تورناتوره
جوزپه تورناتوره« Giuseppe Tornatore » کارگردان ایتالیایی 63 ساله ، همزاد خاطرات مخاطب را در دل داستان کشف می کند و این گونه سینمایش را می سازد . انیو موریکونه «Ennio Morricone» موسیقی دان محبوب تورناتوره که ملقب به موتسارت سینما است در همکاری های متعدد با این فیلم ساز ثابت کرده است خاطرات و خواستگاه هرمونوتیک کارگردان را به خوبی می شناسد . از ویژگی های مهمه سینمای تورناتوره می توان به کاربرد دوربین و ثابت نگاه داشتن زمان توسط ثبت عکس اشاره کرد . در این یادداشت سعی دارم تا با بررسی مولفه های اصلی سینمای تورناتوره اهمیت خاطرات در داستان ها و مابه ازای بیرونی آن ، در زندگی انسان را بازگو کنم .
*سینما پارادیزو«Cinema Paradiso»
فیلمی که باعث شد جوزپه تورناتوره به عنوان یک فیلم ساز صاحب سبک در جهان شناخته شود «سینما پارادیزو» نام دارد . اگرچه قبل از آن فیلم ساز دو اثر دیگری با نام های «صد روز در پالرمو» و «پروفسور» را در کارنامه خود داشت اما نبوغ و بلوغ هنری وی را می توان در «سینما پارادیزو» مشاهده کرد . یک داستان عاشقانه که اساس خود سانسوری بشر را بیان می کند و با استفاده از تعلیق های احساسی ، شکوهمندانه رستاخیز نگاتیو را بر عرصه کشف و شهود انسان در میان خاطرات همسوی خود به نمایش می کشد . این اثر تحول بزرگی در ساختار سینمای جهان به وجود آورد چرا که تا پیش از آن سینمای پرتعلیق و جنایی هیچکاک «alfred Hitchcock» ، وسترن اصیل و خانواده محور جان فورد «John Ford» ، وشبیه خون مرگ و زندگی برگمن « Ingmar Bergman» و ... سینما را دریچه ای به سوی سرشت بشری معرفی کردند . تورناتوره به گوشه نشینی و تداعی خاطرات غیر ارادی علاقه خاصی دارد چرا که اگر خوب به لایه های این اثر نگاه اندازیم شخصیت ها متفاوت با انسانی هستند که ذاتا موجودی است اجتماعی ؛ بلکه از تنهایی به تولید عشق و زندگی می رسند . اوج ویژگی عزلت نشینی را می توان در افسانه 1900 «The Legend of 1900» پیدا کرد . پیانیستی که در کشتی به دنیا می آید ، در کشتی عاشق می شود و هنگامی که برای اولین بار از آن خارج می شود از ابدیت و بی نهایت بودن دنیا شکایت می کند و می گوید : من با 88 کلید در پیانو در کشتی می توانم هرآنچه را می خواهم خلق کنم اما زندگی بر روی زمین این امکان را به انسان نمی دهد .
*تشریفات ساده «Pure Formality A»
فیلم ساز در این اثر با استفاده از ویژگی قدرتمند خاطرات و ذهن پر هیجان یک نویسنده از اتفاقاتی که ساعاتی پیش رخ داده است بار دیگر در بازی با نوستالژی به پیروزی می رسد . این فیلم که کالت عجیب و غریبی در نوع خود است ، سرلوحه کار بسیاری از کارگردانان همچون رومن پولانسکی «ROMAN POLANSKI» قرار گرفته است . تعلیق و ایجاد محتوای حساسیت زا در این فیلم با مهارت بالا به نمایش گذاشته شده است . استفاده از کیسه عکس ها توسط بازپرس برای کشف راز آقای نویسنده محبوب بار دیگر اهمیت ثبت زمان توسط دوربین را ثابت می کند . این ویژگی دو بُعد دارد ؛ اول اینکه به وسیله آن خطاهای ذهن نمایان می شوند ، دوم آنکه دوربین تنها وسیله ای است که خود واقعی انسان را به نمایش می گذارد ، عملی که با کاربرد آیینه و ایستادن در برابر آن اشتباه گرفته می شود . نویسنده در این فیلم با تماشای هریک از عکس های ریخته شده بر روی میز به اشتباه توجه بازپرس را به حقیقت ماجرا مترکز می کند و سوال بزرگ در پایان این اثر این گونه مطرح می شود که آیا نویسنده به قتل خاطرات اعتراف می کند یا این خاطرات است که قتل کس دیگری را به دستان نویسنده نمایان کرده است ؟
*مالنا «MALENA»
مونیکا بلوچی «Monica Bellucci» در مصاحبه ای اذعان کرد : تکنولوژی اگرچه ارتباطات را قوی تر و آسان تر کرده است اما به همان اندازه احساسات روز به روز ضعیف تر می شوند . جوزپه تورناتوره در این اثر به واقع شگفتی احساسات را از نگاه و جنسیت زنانه بیان کرده است . عشق شکوهمند و افلاطون پسر بچه نسبت به مالنا که در همه حال او را در روان خود منعکس می کند حاصل دوران نوجوانی و بلوغ است . به همان اندازه که نگاه سلبی مردان جزیره سیسیل به مالنا برای پسر نوجوان عجیب است این عشق ابتدا مخاطب را به اشتباه فرهنگی وادار می کند اما در ادامه ثابت قدم ماندن پسر بچه در این راه برای خود معشوق نیز دلچسب و رنگین می شود . فارق از ویژگی های سیاسی موجود در فیلم نگاه تداعی کننده همواره فرم احساسات کارگردان را بروز می دهد . پسر بچه در تخت خود دراز می کشد و با تفکر به مالنا او را در آغوش می گیرد آن هم در سالهایی که فاشیست و موسیلینی اذهان عمومی را دست گرفته اند ، این ویژگی نشان می دهد برای یک نوجوان تازه بالغ شده سیاست هیچ معنایی ندارد و تنها به یک چیز فکر می کند : یافتن یک عشق حقیقی برای ادامه حیات .
*مکاتبه «The Correspondence»
مکاتبه به همان اندازه که سن بلوغ را در پسر بچه فیلم مالنا ، آماده تر از هر زمان برای پذیرش یک عشق حقیقی نمایان می کند ، سالهای پایانی زندگی و آگاهی از زمان مرگ را تنها فرصت انسان برای رسیدن به آرامش روانی عنوان کرده است . قبل از چگونگی استفاده از ویژگی خاطرات در این اثر باید به پختگی موسیقی آن در عین سادگی و سبکی اشاره کنم . این بار موریکونه است که سکان خاطرات در یک فیلم از تورناتوره را در دست می گیرد و هدایت می کند آن هم با موسیقی شاهکار خود . تورناتوره سوار بر امواج نت تعارفات سینمایی را کنار می گذارد و از همان ابتدا ساختار نوستالژک عشق و حیات ابدی آن در روان آدمی را به تصویر می کشد . همه نامه ها و تصاویری که پروفسور قبل از مرگش برای معشوقه خود ثبت کرده است نشانه از شناخت عمیق ویژگی های زنانه از سوی مردی دارد که در حال تمام شدن است . آن مرد حتی هذیانات و کابوس های معشوقه را شناسایی کرده و به خوبی می داند که کی و کجا باید از قدرت کلمات و تداعی خاطرات استفاده کند . او با ایمیل های زمان بندی شده معشوق را به هرکجا که بخواهد می کشاند . می توان قانون تناسخ «Reincarnation»را در وابستگی بی واسطه سگ به معشوقه حاضر در پارک عنوان کرد چرا که سگ همواره وفاداری بالایی دارد . این بار تصاویر به صورت عکس های تکی و ریخته بر روی میز خاطرات را در داستان تورناتوره نمی بینیم بلکه احساسات با پیشرفت تکنولوژی بر روی مانیتور لپ تاپ ، تلفن همراه جاری می شوند اما در نهایت تاثیری را که پاکت های قرمز رنگ نامه بر معشوق می گذارند را ندارند . سینمای تورناتوره یک سینمای غافل کننده است که با توسل به خاطرات نهادینه شده در داستان فیلم مخاطب را شگفت زده می کند و تماشای آن در هر زمان و هر شرایطی به علاقه مندان سینما توصیه می شود .
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی