نقد و بررسی سریال تاسیان؛ آیا آنقدر که سر و صدا کرد سریال خوبی است؟

اختصاصی سلام سینما - محمدعرفان صدیقیان: حالا دیگر میتوان با اطمینان از تکرار، کیلشهسازی و افت کیفی فاحش در وجوه مختلف سریالها و برنامههای تولید شده در پلتفرمها و سکوهای نمایش خانگی صحبتهایی را به میان آورد. آثاری که در سالهای ابتدایی آغاز به کار این رسانه، به دلیل آزادی عمل بیشتری که سازندگان این آثار نسبت به فضای تلویزیون در اختیار داشتند و همچنین مواردی دیگر مانند بهکارگیری عوامل خبره و همچنین مضامین و قصههای بکر و متفاوت، توانستند تا حد زیادی اقبال مخاطبان را به دست بیاورند و تماشاگران مختلفی را از طبقههای مختلف اجتماعی با خود همراه کنند.
بیشتر بخوانید:
تاسیان در مقابل خاتون | زنان، تاریخ و وطن
امروز اما وضعیتی بسیار عجیب و رخوتزده بر عمده سریالهای تولیدی این سکوها حاکم شده است. مواجهه مخاطب با تعداد پرشماری مجموعه کممایه که در آن خصایل نمایشی و روایی به درستی ابعاد دراماتیک پیدا نکرده است، میتواند موجب بیاعتمادی او نسبت به تولیدات شبکه نمایش خانگی شده و حیات این مدیوم را در معرض خطری جدی قرار دهد.
برای بررسی این وضعیت، «تاسیان» تازهترین ساخته تینا پاکروان شاید نمونه مناسبی باشد. سریالی که به ظاهر بر بستری از المانهای موفق و امتحان پس داده پیریزی شده، اما حالا و با رسیدن به قسمت بیستم، در شرایطی قرار گرفته است که دیگر حتی در علاقهمندان پر و پا قرص خود، رغبت و هیجان چندانی را برای دنبال کردن سیر روایی بر نمیانگیزد.
مجموعهای که نزدیک شدن آن به برخی از خطوط قرمز تثبیت شده در دستگاه حاکمیتی، در همان ابتدای پخش باعث توقیف چند هفتهای آن شد. اتفاقی که به صورت طبیعی میتواند باعث ایجاد کنجکاوی در تماشاگر شود و شاید حتی ایده تبلیغی مناسبی برای مطرح کردن نام یک اثر در رسانه و اذهان عمومی به شمار بیاید. اما در نهایت و با وجود همه این ترفندها، تنها کیفیت نهایی یک سریال است که چگونگی مواجهه مخاطب با اثر را رقم میزند.
پاکروان پس از موفقیت «خاتون» بار دیگر روایت عاشقانهای در بستر تاریخ را دستمایه ساخت «تاسیان» قرار داده است. او تلاش کرده تا در کنار بیان یک قصه عاشقانه، نقبی دامنهدار به یکی از ملتهبترین دوران تاریخ معاصر زده و به وسیله بازنمایی مسائل سیاسی و اجتماعی در پیوند با ایده دراماتیک خود، مخاطبان علاقهمند به این گونه را جذب کند.
اما ایراد اصلی «تاسیان» این است که پاکروان در طرحریزی وقایع فیلمنامه و خلق شخصیتها، به جای در پیش گرفتن نوعی سلسله مراتب و ساختار علی و معلولی، مراحل پیشبرد قصه و خلق کاراکترها را تنها در عرض دنبال کرده و برای همین، کلیت سریال عمق مناسبی پیدا نمیکند و در نهایت همه چیز در سطح باقی میماند.
به نظر میرسد برای او خلق درامی عاشقانه اولویت اصلی را داشته و در گام بعدی، بر اساس نیاز سنجی مخاطب و تنها بر اساس زمینههای مورد علاقه او، بستری تاریخی به اثر الصاق شده است. اما در نهایت نه قصه و نه موقعیت تاریخی بازنمایی شده، هیچیک قوام لازم را پیدا نکرده و در این شرایط طبیعیست که مخاطب نیز همراهی مناسبی را صورت نمیدهد.
گره نمایشی اصلی و زمینه اساسی شکلگیری موقعیت دراماتیک در «تاسیان»، حول محور علاقه جوانی آس و پاس (امیر) به دختری از طبقه مرفه جامعه (شیرین) شکل گرفته است. اما این علاقه از همان ابتدا به سطحیترین شکل ممکن به تصویر کشیده میشود و سیر نزدیکی این دو کاراکتر به یکدیگر و کشش دو سویه آنها، صورتبندی مناسبی را در بافت درام پیدا نمیکند. آن هم زمانی که به لحاظ شرایط ملتهب سیاسی و اجتماعی موجود در بستر قصه، دست نویسنده و کارگردان برای پرداخت بیشتر و عمق بخشیدن به وجوه شخصیتی هر یک از پرسوناژها کاملا باز بوده است.
در قسمتهای ابتدایی، امیر برای جلب توجه دختر مورد علاقه خود دست به فعالیتی جنون آمیز زده و در هیبت مامور ساواک قرار میگیرد و عجیبتر آنکه پای دختر مورد علاقه خود را هم به این مجموعه مخوف باز میکند!
وجوه شخصیتی او به عنوان کاراکتر محوری سریال به درستی مورد پرداخت قرار نگرفته و با وجود آنکه پایگاه اجتماعی و نوع زیست خانوادهاش مشخص است، اما اشاره نمیشود که او چگونه به خواندن آثار ادبی روشنفکرانه ، آن هم برخلاف شمایل درونی خود ترغیب شده است.
کافی است تا مقایسهای میان «تاسیان» و «کیف انگلیسی» (سید ضیاءالدین دری) به عنوان نمونه موردی صورت دهیم تا پیوند سست میان فضای سیاسی اجتماعی و موقعیت روایی سریال پاکروان بیش از پیش خود را نشان دهد.
«کیف انگلیسی» محصول اواخر دهه هفتاد، درامی عاشقانه و سیاسی است و برخلاف «تاسیان» که تلاش میکند تا به هر ترتیبی شده میان بافت قصه و مقطع زمانی درنظر گرفته شده، پیوندی معنادار برقرار کند، روایت خود را بر مبنای اصل و منشأیی تاریخی پیریزی میکند. دری در این اثر، به دور از شتاب زدگیهای مرسوم که این روزها به اصلی اساسی در روایتهای شبه دراماتیک تاریخی بدل شده است، به تدریج و با نشان دادن زمینههایی فکری و اجتماعی کاراکتر محوری (دکتر منصور ادیبان)، ریشههای تغییر در افکار، اعتقادات مذهبی و درونیات او را بنا به موقعیت سیاسی تازهاش، مورد واکاوی قرار داده و موفق میشود ضمن بازنمایی مقطعی مهم در دهه بیست موسوم به «دوره طلایی آزادی» (که عموما ریشه در فعالیتهای آزادانه روزنامهها داشته است)، مثلثی عاشقانه میان ادیبان روشنفکر، دختری بورژوا و پسری با شمایل یک فئودال شکل دهد. از سویی دیگر در «کیف انگلیسی»، موقعیت عاشقانه شکل گرفته میان ادیبان و دختری از قشر انتلکت و مرفه با توجه به زمینههای سیاسی مقطع زمانی قصه طراحی شده و بنا به پایگاه اجتماعی دو کاراکتر، برآیند و تضادی کنشمند میان سنت و مدرنیته را به عنوان موضوع مهم آن روزها، بازتاب میدهد.
پاکروان اما نسبت به همه این مسائل و زمینهها بیتوجه بوده و برای همین است که سیر پیشرفت و شکلگیری موقعیتها و نسبت ایجاد شده میان کاراکترها صورتی باسمهای پیدا کرده است.
با این وجود، «تاسیان» مانند اثر پیشین او «خاتون» به لحاظ فضاسازی و به کارگیری ما به ازای بصری در دل موقعیت تاریخی، بیانی خلاقانه دارد. او در فرازهایی از روایت، به صورت موکد به خلق شمایلی فانتزی دست میزند که نمونه آن در سکانسهای مربوط به زیست دختر در خانه پدری و همچنین سفر زوج عاشق به شمال کشور خودنمایی میکند. در واقع گویی فیلمساز قصد داشته تا به واسطه بهرهگیری از خصایل فانتزیگونه، بستری برای ورود آن به رابطه امیر و شیرین فراهم کند و تا صورت بیرونی سریال، از ظاهری متفاوت برای بیننده برخوردار باشد.
مشکل اصلی تاسیان در فیلمنامه پر ایراد آن خلاصه میشود. آنجا که پلات اصلی و خط روایی به جز ماجرای عاشقانه و مصائب برآمده از آن، موارد دیگری در چنته ندارد و باقی کاراکترها نیز تنها به واسطه شیوه نقش پردازی بازیگران توانستهاند اندکی از شمایل تیپیکال فاصله بگیرند.
باید منتظر ماند و دید پاکروان با ساخت «ماهدخت» چه رویکردی را در گام آخر از تکمیل سهگانه تاریخی خود دنبال خواهد کرد.