نقد و بررسی قسمت اول سریال شکارگاه | سریالی که شبیه هیچ اثر تاریخی دیگری نیست

اختصاصی سلام سینما - الهام کوهی: سریال «شکارگاه» به کارگردانی نیما جاویدی و تهیهکنندگی مهدی بدرلو اثر مشترک پلتفرم فیلیمو و شیداست که در یازدهم تیرماه اولین قسمت آن منتشر شد. داستان سریال در مورد افسری از دوره قاجار به نام میر عطا است که ماموریت پیدا میکند از تاج گرانبهایی در یک شکارگاه مخوف محافظت کند.
بیشتر بخوانید:
همه چیز در مورد سریال شکارگاه به کارگردانی نیما جاویدی
لوکیشن خاص
نیما جاویدی در سریال «شکارگاه» با سریال قبلی خود («آکتور») فاصله زیادی گرفته است و سعی کرده فضایی که قبلا آن را تجربه کرده و امتحان خود را به خوبی پس داده («سرخپوست») در بستری دیگر دوباره امتحان کند. بنابراین «شکارگاه» را از جهاتی میتوان شبیه سینمایی «سرخپوست» دانست.
یکی از وجوه اشتراک، کلیت داستان است. همانطور که در «سرخپوست» افسر موظف بود در زندان خالی زندانی مفقود شدهای را پیدا کند و ترفیع رتبه او مستلزم پیدا کردن زندانی بود؛ در «شکارگاه» هم سرهنگ میرعطا برای ترفیع رتبه باید ده روز از تاج سلطنتی محافظت کند و در این بین فرزند محبوبش نیز گروگان است و در صورت شکست در ماموریت جان خود و خانوادهاش در خطر است.
وجه اشتراک دیگر «شکارگاه» و «سرخپوست» در لوکیشن خاص آن است. زندانی متروک در «سرخپوست» در سریال جدید جاویدی شکارگاهی نفرین شده است که همه سرهنگ را از اقامت در آن میترسانند. طراحی صحنه و جلوههای ویژه نیز به وهمانگیز بودن لوکیشن کمک کرده و فضای معماگونه و ترسناکی ساخته تا بستر مناسبی برای روایت قصهگوی جاویدی باشد.
نزدیک بودن دورهی تاریخی وجه اشتراک دیگر «سرخپوست» و «شکارگاه» است و همین مورد سبب میشود طراحی صحنه و لباس دو اثر تا حدودی مشابه باشند.
داستان درگیرکننده
«شکارگاه» در همان قسمت اول با روایتی قصهگو و داستانی درگیرکننده و فضایی متفاوت فرم تازهای میسازد که شبیه هیچکدام از فیلمها و سریالهای تاریخی ایرانی نیست. انتخاب بازیگران متناسب با نقش و شخصیتهاست و همه بازیها به اندازه است و بازیگران از پس نقش خود برآمده و به اصطلاح نقش را از آن خود کردهاند. بخصوص بازی پرویز برستویی که در فیلمهای اخیر نقشهایی نزدیک به هم داشته متفاوت است.
فیلمبرداری و تدوین و دکوپاژ منظم و در چهارچوب تکنیکهای سینمایی است و هیچ شلختگی در میزانسنها و قاببندیها نمیبینید و این احترام به مخاطب تحسینبرانگیز است.
یک طراحی چهره، لباس و صحنه متفاوت
یکی از نقاط قوت فیلم که شاید مهم به نظر نرسد اما در انتقال حس به مخاطب بسیار تاثیرگذار است بحث گریم و طراحی صحنه و لباس است. این مورد بخصوص در فیلمهای تاریخی اهمیت ویژهای پیدا میکند و اگزجره بودن آن یا رعایت طبیعی نبودن و سعی در حفظ زیبایی بازیگران باعث میشود حتی اگر داستان استاندارد و بازیها خوب باشد هم اثر باورپذیری خود را از دست دهد. طراحی چهره، لباس و صحنه در «شکارگاه» کاملا به اندازه و متناسب با دوره تاریخی آن است و در انتقال حس به مخاطب نقش مهمی دارد.
سرهنگ میرعطا باید به همراه خانوادهاش از گنجینه دربار محافظت کند. در ابتدا این مورد چندان سخت به نظر نمیرسد اما در مکانی که همه چیز غیرطبیعی است و همه از آن فراریاند و افرادی که در خانه خدمت میکنند هم طبیعی به نظر نمیرسند حفاظت از آن رفته رفته سختتر میشود.
جاویدی مخاطب را منتظر نگه نمیدارد و در نیمههای قسمت اول بعد از حملهای که به کاخ انجام میشود در همان روز اول، تاج به سرقت میرود. حال سرهنگ باید از بین خدمه عمارت سارق تاج را پیدا کند. اما جستجو در آشپزخانه عمارت و بازجویی از خدمه آشپزخانه بیشتر از پیش گیجش میکند.
جاویدی مخاطب را تا قسمت دوم منتظر نگه نمیدارد و در پایان قسمت اول سارق تاج مشخص میشود تا با این پایان تکان دهنده در قسمت اول تعلیق مورد نیاز برای قسمت دوم فراهم شود. حال باید منتظر بود و دید انگیزه سارق از این سرقت چیست و آیا میرعطا تاج را پیدا خواهد کرد؟

