جستجو در سایت

1404/03/17 09:30

چرا سینمای بومی ایران دیده نمی‌شود؟ | بررسی موانع اکران فیلم‌ های منطقه‌ای در کشور

چرا سینمای بومی ایران دیده نمی‌شود؟ | بررسی موانع اکران فیلم‌ های منطقه‌ای در کشور
با وجود تنوع فرهنگی و زبانی غنی در ایران، فیلم‌های بومی و منطقه‌ای که بازتاب‌دهنده‌ی هویت اقوام مختلف هستند، سهم اندکی از اکران ملی دارند. عوامل متعددی این آثار ارزشمند را به حاشیه می‌برند.
به گزارش سلام سینما

سینما، به‌عنوان رسانه‌ای که هویت و فرهنگ یک جامعه را بازتاب می‌دهد، در ایران فرصتی بی‌نظیر برای نمایش تنوع فرهنگی و قومیتی این سرزمین فراهم کرده است. از کوهستان‌های کردستان تا سواحل دریای خزر، خلیج فارس و کویرهای سیستان، هر منطقه از ایران داستان‌ها، زبان‌ها و سنت‌هایی دارد که می‌تواند در قاب سینما به تصاویری ماندگار تبدیل شود. با این حال، فیلم‌های بومی و منطقه‌ای، که با عشق و تلاش فیلم‌سازان محلی ساخته می‌شود، اغلب در سایه‌ی سینمای تجاری تهران‌محور قرار گرفته و از دیده شدن در سطح ملی محروم می‌ماند. این مسئله، که ریشه در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی دارد، پرسشی جنجالی را مطرح می‌کند؛ چرا فیلم‌هایی که هویت فرهنگی مناطق ایران را به تصویر می‌کشد، در کشور خودشان فرصت اکران شایسته پیدا نمی‌کند؟ 

ایران با تنوع فرهنگی و زبانی خود، از کُردی و آذری گرفته تا عربی و بلوچی، بستری غنی برای خلق آثار سینمایی بومی فراهم کرده است. این فیلم‌ها، که اغلب با بودجه‌های محدود و توسط فیلم‌سازانی ساخته می‌شود که به فرهنگ و مسائل منطقه‌ی خود عمیقاً متعهدند، نه ‌تنها زیبایی‌های طبیعی مناطق را به نمایش می‌گذارد، بلکه داستان‌هایی را روایت می‌کند که ریشه در زندگی روزمره، باورها و چالش‌های مردم محلی دارد. برای مثال، فیلم «آتابای» به کارگردانی نیکی کریمی، داستانی عاشقانه را در بستر فرهنگ آذری و طبیعت آذربایجان شرقی و شهر خوی  روایت می‌کند. این فیلم با استفاده از زبان آذری و تصاویری که طبیعت را به شخصیتی زنده تبدیل می‌کند، حس تعلق به سرزمین را به مخاطب منتقل می‌کند. با این حال، «آتابای» علیرغم تحسین منتقدان و موفقیت در جشنواره‌ها، در اکران عمومی با محدودیت‌هایی مواجه شد و در بسیاری از شهرهای ایران فرصت نمایش گسترده نیافت. این وضعیت برای بسیاری از فیلم‌های مشابه نیز تکرار می‌شود و نشان‌ دهنده‌ی موانع عمیقی است که این آثار با آن روبرو است.

یکی از بزرگ‌ترین موانع اکران فیلم‌های با زبان و لهجه بومی، تمرکزگرایی در صنعت سینمای ایران است. سالن‌های سینما در ایران به‌طور نامتوازن در کلان‌شهرها، به‌ ویژه تهران، متمرکز شده‌ است. برآوردها نشان می‌دهد که بیش از نیمی از سالن‌های سینمایی کشور در تهران و چند شهر بزرگ دیگر قرار دارد، در حالی که مناطق روستایی و شهرهای کوچک‌تر اغلب از دسترسی به سینما محروم‌ است. 

این تمرکزگرایی باعث می‌شود فیلم‌های بومی، که معمولاً با هدف بازنمایی فرهنگ و مسائل مناطق غیرمرکزی ساخته می‌شود، حتی در همان مناطقی که داستان آن‌ها را روایت می‌کند، فرصت اکران پیدا نکند. برای نمونه، فیلمی مانند «باد در علفزار می‌پیچد» ساخته‌ی خسرو معصومی، که به زندگی و چالش‌های مردم کردستان می‌پردازد، در شهرهای کردنشین به ندرت نمایش داده شد و بیشتر در جشنواره‌ها و محافل محدود دیده شد. این محدودیت نه ‌تنها مانع از دسترسی مخاطبان محلی به این آثار می‌شود، بلکه فرصت معرفی فرهنگ‌های بومی به مخاطبان ملی را از بین می‌برد.

سلطه‌ی سینمای تجاری بر بازار اکران، چالش دیگری است که فیلم‌های بومی را به حاشیه می‌راند. فیلم‌های کمدی یا درام‌های پرستاره که در تهران تولید می‌شود، به دلیل جذابیت‌های تجاری، حضور بازیگران شناخته‌ شده و تبلیغات گسترده، اولویت سینماداران برای اکران است. این فیلم‌ها، که اغلب با بودجه‌های کلان ساخته می‌شود، سالن‌های محدود سینما را به‌ سرعت اشغال می‌کند و جایی برای آثار بومی با بودجه‌های اندک باقی نمی‌گذارد. برای مثال، در حالی که فیلم‌های تجاری مانند «فسیل» با تبلیغات گسترده و حضور بازیگران معروف، سالن‌های سینما را تسخیر کرد، فیلمی مانند «پوست» ساخته‌ی برادران ارک، که داستانی ماورایی را در فرهنگ آذری روایت می‌کند، اکران محدودی داشت و در بسیاری از شهرها دیده نشد. این نابرابری در اکران، فیلم‌سازان بومی را در موقعیت دشواری قرار می‌دهد و آن‌ها را وادار می‌کند برای دیده شدن به جشنواره‌های بین‌المللی یا پلتفرم‌های آنلاین روی آورد.

چالش‌های اقتصادی نیز نقش مهمی در این مسئله ایفا می‌کند. تولید فیلم‌های بومی اغلب با بودجه‌های محدود و بدون حمایت مالی قابل‌ توجه از نهادهای دولتی یا خصوصی انجام می‌شود. فیلم‌سازان محلی، که معمولاً دسترسی کمتری به شبکه‌های مالی و توزیع دارند، نمی‌توانند با فیلم‌های تجاری رقابت کنند. برای نمونه، فیلم «خانه‌ای در مه» ساخته‌ی بهرام توکلی، که در فضای مه‌آلود گیلان روایت می‌شود، با وجود کیفیت هنری بالا، به دلیل کمبود تبلیغات و حمایت مالی، در گیشه موفقیت چندانی کسب نکرد. این در حالی است که فیلم‌های تجاری با بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی، بیلبوردهای شهری و حمایت‌های مالی، به راحتی مخاطب را جذب می‌کند. این نابرابری اقتصادی، چرخه‌ای معیوب ایجاد کرده که فیلم‌سازان بومی را از منابع لازم برای تولید و اکران محروم می‌کند.

مسائل فرهنگی و اجتماعی نیز در دیده نشدن فیلم‌های بومی تأثیرگذار است. مخاطبان سینمای ایران، که اغلب به تماشای فیلم‌های تجاری یا داستان‌های شهری عادت کرده‌اند، ممکن است به آثار بومی که به زبان‌های محلی یا با مضامین خاص منطقه‌ای ساخته می‌شود، کمتر توجه نشان دهند. این مسئله به‌ویژه در مورد فیلم‌هایی که به زبان‌های غیرفارسی مانند کردی، ترکی یا عربی است، صدق می‌کند. برای مثال، فیلم «نفس» ساخته‌ی نرگس آبیار، که بخشی از آن در خوزستان و با اشاره به فرهنگ محلی روایت می‌شود، علیرغم تحسین منتقدان، در میان مخاطبان عام با استقبال محدودی مواجه شد. این کم استقبالی می‌تواند ناشی از ناآشنایی مخاطبان با فرهنگ‌های محلی، پیش‌داوری درباره‌ی کیفیت آثار بومی، یا حتی فقدان تبلیغات کافی باشد. علاوه بر این، نبود برنامه‌های فرهنگی برای معرفی این فیلم‌ها به مخاطبان ملی، این شکاف را عمیق‌تر کرده است.

محدودیت‌های سیاسی و سانسور نیز مانعی جدی برای اکران فیلم‌های بومی است. بسیاری از این آثار به مسائل اجتماعی حساس مانند فقر، نابرابری قومیتی یا مشکلات مناطق مرزی می‌پردازد که ممکن است با سخت‌گیری‌های نهادهای نظارتی مواجه شود. برای نمونه، فیلم‌هایی که به مسائل قومیتی یا چالش‌های مناطق محروم اشاره دارد، گاهی به دلیل نگرانی‌های سیاسی از دریافت مجوز اکران محروم می‌ماند یا مجبور به تغییرات گسترده در محتوا می‌شود. این محدودیت‌ها نه‌تنها مانع از دیده شدن آثار بومی می‌شود، بلکه انگیزه‌ی فیلم‌سازان محلی را برای ادامه‌ی فعالیت کاهش می‌دهد. 

با وجود این چالش‌ها، برخی فیلم‌سازان بومی با خلاقیت و پشتکار توانسته‌اند توجه جهانی را به آثار خود جلب کنند. فیلم «پوست» ساخته‌ی برادران ارک، که در جشنواره‌های بین‌المللی مورد تحسین قرار گرفت، نمونه‌ای از این موفقیت‌هاست. این فیلم با روایت داستانی ماورایی در فرهنگ آذری، نشان داد که سینمای بومی ایران می‌تواند در سطح جهانی رقابت کند. با این حال، موفقیت این آثار در خارج از ایران، در تضاد با اکران محدود آن‌ها در داخل کشور، پرسشی جنجالی را مطرح می‌کند؛ چرا فیلم‌هایی که در جهان تحسین می‌شود، در سرزمین خودشان دیده نمی‌شود؟
برای رفع این چالش‌ها، نیاز به تغییراتی ساختاری در صنعت سینمای ایران احساس می‌شود. افزایش تعداد سالن‌های سینما در مناطق غیرمرکزی، حمایت مالی و معنوی از فیلم‌سازان بومی و ایجاد برنامه‌های ترویجی برای معرفی فرهنگ‌های محلی به مخاطبان ملی می‌تواند به دیده شدن این آثار کمک کند. پلتفرم‌های آنلاین نیز می‌تواند بستری برای اکران دیجیتال این فیلم‌ها فراهم کند، به‌ویژه در مناطقی که دسترسی به سالن سینما محدود است. همچنین، جشنواره‌های داخلی مانند جشنواره فیلم فجر می‌تواند با اختصاص بخش ویژه‌ای به سینمای بومی، این آثار را به مخاطبان بیشتری معرفی کند.

سینمای بومی ایران، با وجود چالش‌های فراوان، گنجینه‌ای از داستان‌ها و تصاویر است که می‌تواند هویت فرهنگی این سرزمین را غنی‌تر کند. دیده نشدن این آثار نه ‌تنها فرصتی برای گفت‌وگوی فرهنگی میان مناطق مختلف ایران را از بین می‌برد، بلکه فیلم‌سازان بومی را از ادامه‌ی مسیر خلاقانه‌شان دلسرد می‌کند. رفع موانع اکران، از تمرکزگرایی و سلطه‌ی سینمای تجاری گرفته تا محدودیت‌های سیاسی و فرهنگی، نیازمند عزمی ملی و حمایت همه‌جانبه از سوی نهادهای فرهنگی و مخاطبان است. سینمای بومی ایران، با روایت‌هایی که از قلب فرهنگ و تاریخ این سرزمین برمی‌خیزند، شایسته‌ی آن است که در قاب سینماهای سراسر کشور دیده شود و به گفت‌وگویی عمیق‌تر میان ایرانیان با هویت‌های گوناگون منجر گردد.

منبع: سیاست روز


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image