بازگشت باشکوه ابرقهرمانان: وقتی احساسات جای نبردهای عظیم را میگیرند

ترجمه اختصاصی سلام سینما - نگار رعنایی: در چند سال اخیر، ژانر فیلمهای ابرقهرمانی با چالش بزرگی مواجه بوده است؛ «خستگی ابرقهرمانی». دلیل این امر، تمرکز بیش از حد سازندگان بر جلوههای ویژه و صحنههای نبردهای عظیم بود، آن هم به بهای نادیده گرفتن عنصر انسانی و احساسی. اما حالا، در نیمه اول سال ۲۰۲۵، سه فیلم شاخص یعنی «سوپرمن» (Superman)، «صاعقهها» (Thunderbolts) و «چهار شگفتانگیز: گامهای نخست» (Fantastic Four: First Steps)، این جریان را به طرز چشمگیری تغییر دادهاند.
بیشتر بخوانید:
البته این نخستین بار نیست که فیلمهای ابرقهرمانی به مفاهیم احساسی میپردازند. فیلمهایی چون «لوگان» (درباره میراث)، «پلنگ سیاه: واکاندا برای همیشه» (درباره سوگ) و حتی «بتمن آغاز میکند» (با محوریت ترس) از این رویکرد بهره بردهاند. اما در سالهای اخیر، رقابت برای خلق صحنههای تماشاییتر باعث شد تا احساسات انسانی از متن به حاشیه رانده شوند.
آغاز سال ۲۰۲۵ چندان امیدوارکننده نبود. فیلم «کاپیتان آمریکا: دنیای شجاع نو»، با وجود تلاش برای نمایش مضامین سیاسی، حرف خاصی برای گفتن نداشت. در بهترین حالت، تابلوی بزرگ آغاز فیلم با نوشته «با هم» شاید تنها نشانهای از پیام فیلم بود.
اما فیلم «صاعقهها» شروعی نو و متفاوت رقم زد. این فیلم با روایت فلورنس پیو در نقش یلنا بلووا آغاز میشود؛ شخصیتی افسرده که بهرغم تلاشهایش برای فرار از پوچی درونی با الکل و خشونت، همچنان در خلأ گیر افتاده است. او ناخواسته تیمی تشکیل میدهد که در مقابل شخصیتی به نام باب قرار میگیرند؛ مردی که از درون، خلأیی ویرانگر خلق میکند که شهر نیویورک را میبلعد. مضمون اصلی فیلم، تلاش برای مواجهه با زخمهای روانی در کنار دیگران است. گرچه برخی نقدها، در پرداخت تم رواندرمانی فیلم تردید دارند، اما پیام آن روشن و قابل درک است: شاید تنها راه غلبه بر پوچی و افسردگی، کنار هم بودن باشد، چه در دنیای واقعی، چه در تاریکی سینما در حال تماشای فیلمی مثل تاندربولتس.
اما نقطه اوج تحول این ژانر در دو فیلم «سوپرمن» و «چهار شگفتانگیز: گامهای نخست» رخ داد؛ دو اثری که از دل کتابهای مصور دهه ۱۹۶۰ – دوره موسوم به عصر نقرهای – الهام گرفتند. این آثار نهتنها مملو از تخیل هستند، بلکه نگاهی عمیق به احساسات انسانی دارند و توانستهاند مفاهیمی قدیمی را با دغدغههای روز پیوند دهند.
در فیلم «سوپرمن» به کارگردانی جیمز گان، قهرمان داستان (با بازی دیوید کورنسوت) با دغدغههایی انسانی چون هویت، ریشهها، مسئولیت اخلاقی و فریبکاری رسانهها روبهروست. گان از همان ابتدا گفته بود که هدفش ساخت فیلمی درباره «مردی خوب در جهانی ناعادلانه» است. فیلم به زیبایی این پیام را منتقل میکند: چگونه میتوان در دنیایی پر از بیتفاوتی، نفرت و فشار اجتماعی، همچنان انسان خوب باقی ماند؟ بسیاری از تماشاگران پس از تماشای فیلم اذعان داشتهاند که «مهربانی» ممکن است جسورانهترین و انقلابیترین ویژگی امروز ما باشد.
فیلم «چهار شگفتانگیز: گامهای نخست» نیز با نگاهی عمیق به مفهوم والدین، بهویژه پدر شدن، گامی احساسیتر از انتظار برداشت. رید ریچاردز (با بازی پدرو پاسکال)، نابغهای بینظیر، حالا در مواجهه با پدر بودن برای فرزندش کاملاً بیدفاع و ناآماده است. دشمن اصلی فیلم، گالاکتوس (با بازی رالف اینسون) – موجودی که تهدید به نابودی زمین میکند – در واقع نمادی از ترس و ناتوانی در مواجهه با مسئولیت بزرگ پدر و مادر بودن است.
در یکی از سکانسهای تأثیرگذار فیلم، رید در خلوت اعتراف میکند که احساس میکند «چیزی در او درست نیست» و نمیداند چگونه باید پدر خوبی باشد. این اعتراف تلخ با واکنش احساسی بسیاری از پدران در سالنهای سینما همراه بود. در نهایت، فیلم با صحنهای تراژیک به پایان میرسد؛ جایی که سو (همسر رید) در تلاش برای نجات دنیا جان میبازد و فرزندش بر سینهاش دراز میکشد. این صحنه بیش از آنکه یادآور یک پیروزی ابرقهرمانی باشد، تصویری تلخ و انسانی از عشق، فداکاری و اندوه است.
سؤال بزرگ اکنون این است: آیا این روند احساسی در فیلمهای ابرقهرمانی ادامه خواهد یافت؟ پاسخ هنوز قطعی نیست. فیلم «سوپرگرل» (Supergirl) در سال ۲۰۲۶، بر پایه رمان گرافیکی تحسینشده «زن فردا» (Woman of Tomorrow) ساخته خواهد شد که نویدبخش ادامه این جریان است. اما در طرف مقابل، فیلم «انتقامجویان: روز قیامت» (Avengers: Doomsday) با حضور صدها شخصیت، احتمالاً بیشتر بر جلوههای ویژه و اکشن تمرکز خواهد کرد تا احساسات.
با این حال، سهگانه سال ۲۰۲۵ یعنی «سوپرمن»، «صاعقهها» و «چهار شگفتانگیز: گامهای نخست» درس مهمی به سینمای ابرقهرمانی داد: آنچه مخاطب را درگیر میکند، قدرتهای خارقالعاده نیست، بلکه احساسات انسانی، ضعفها، تردیدها و تلاش برای خوب ماندن در جهانی پیچیده است.