پنج فیلم مهم شانتال آکرمن | زن و زندگی
اختصاصی سلام سینما - نظرسنجی ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما که مجلهٔ سایت اند ساوند، نشریهٔ معتبر بریتانیایی هر ده سال یکبار آن را برگزار میکند، هفتهٔ گذشته با رأیگیری از بیش از ۱۶۰۰ منتقد در نقاط مختلف جهان، لیست صد فیلم برتر نوین تاریخ سینما را منتشر کرد و در کمال شگفتی فیلم «ژان دیلمان» ساختهٔ شانتال آکرمن در صدر لیست قرار گرفت و عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما را از آن خود کرد.
هرچند در نظرسنجی پیشین نام این فیلم در شمار صد فیلم دیده میشد؛ اما اینکه یک فیلم فمینیستی روشنفکرانه از قلب سینمای مدرن اروپا جای بهترینهای همیشگی مانند «سرگیجه» یا «همشهری کین» را بگیرد، اتفاقی بود که کمتر کسی آن را پیشبینی میکرد.
عصر جدید: لیست متفاوت صد فیلم برتر تاریخ سینما در نظرسنجی امسال سایت اند ساوند
اتفاقی که نشان میدهد ذائقهٔ سینمایی منتقدان و بهتبع آن تماشاگران خورهٔ فیلم تا اندازهٔ زیادی تغییر کرده و حالا سینمای مدرن اروپا را باید همچون صفحهای از تاریخ سینما در نظر بگیریم که با گذشتن زمان جای خود را متن اصلی جریانهای سینمایی پیدا کرده است. این اتفاق جدیدی است. تا پیشازاین سینمای روشنفکرانه و مدرن اروپایی بیشتر به یک پاورقی در میان جریانهای سینمایی میماند و تماشاگرانش همواره در اقلیت بودند. حالا اما مشاهده نام فیلمهای مستقل و روشنفکرانهای مانند «ژان دیلمان» در میان صد فیلم برتر تاریخ سینما، نشان از تغییر اساسی جایگاه سینمای مدرن با چاشنی روشنفکری دارد.
به بهانه انتخاب فیلم شانتال آکرمن بهعنوان برترین فیلم این دوره از نظرسنجی سایت اند ساوند، به معرفی پنج فیلم مهم این فیلمساز بلژیکی میپردازیم. فیلمسازی که از او بهعنوان یکی از مهمترین زنان سینمای مدرن یاد میشود؛ اما کمتر تماشاگر عامهای در ایران با او و فیلمهایش آشنایی دارد. البته تماشای فیلمهای این فیلمساز فقید، قطعاً در نگاه اول برای مخاطبان عام سینما کار آسانی نخواهد بود.
فرم و شمایل متفاوت فیلمها را درک نخواهند کرد و سکوت فیلمها احتمالاً خستهشان کند، همانطور که نماهای طولانی و ریتم و ضرباهنگ کند آثار. اما با کمی دلدادن به فیلمساز و سعی در ورود به جهان فیلم از دریچهای نو خواهید دید که چه جهانی ویژه و دیریابی در هر فیلم شانتال آکرمن انتظارتان را میکشد.
بیوگرافی شانتال آکرمن
شانتال آکرمن فیلمساز زن لهستانی الاصل است که ملیت بلژیکی دارد. خانواده او در پی جنگ جهانی دوم و لشکرکشی نازیها در اروپا به بلژیک مهاجرت کردند و آنجا ماندند. آکرمن در هجدهسالگی با دیدن فیلم «پیرو خله» ژان لوک گدار عاشق سینما شد و تصمیم گرفت فیلمساز شود. او در ابتدا به مدرسه فیلمسازی بلژیک رفت؛ اما خیلی زود از آنجا بیرون آمد و تصمیم گرفت مسیر خودش را در فیلمسازی برود و به تحصیلات آکادمیک توجهی نکند. آکرمن بهعنوان یکی از مهمترین فیلمسازان آوانگار و مستقل شناخته میشود که فیلمهای دستانی و مستندش تأثیر زیادی روی جریانهای سینمایی روشنفکری بعد از خودش داشت.
زنانگی و فمینیسم و زندگی در دوران پساجنگ و زیر سایهٔ سنگی جنگ جهانی از حمله مواردی است که در آثار مختلف او میتوان آنها را ردیابی کرد. مینیمالیسم و فمینیسم کلیدواژههای ورود به جهان فیلمسازی شانتال آکرمن هستند. آکرمن در دورههای مختلفی در پاریس و نیویورک زندگی میکرد. فیلمهای او رابطهٔ تنگاتنگی با فضای شهری و مناسباتش برقرار میکردند و از جایی در زندگی و خاطرات شخصی فیلمساز نشئت میگرفتند.
در سال ۲۰۱۵ درحالیکه بعد از مرگ مادرش به دلیل افسردگی در آسایشگاه روانی بستری بود، تنها ده روز بعد از مرخص شدن و بازگشت به پاریس به زندگی خود پایان داد. هرچند فیلمهایش ابدی شدند.
«ژان دیلمان» - (Jeanne Dielman, 23, quai du Commerce, 1080 Bruxelles)
«ژان دیلمان» که بهعنوان بهترین فیلم تاریخ سینما هم انتخاب شده را میتوان یکی از مشهورترین فیلمهای شانتال آکرمن دانست. فیلمی که حاوی پیشنهادها جدید و ویژهای برای همهٔ آثار فمینیستی بعد از خودش بود. در این فیلم، شبیه به هر فیلم دیگری از آکرمن با داستان پرطمطراق و پیچیدهای سروکار ندارید. اساساً آکرمن کارگردان لحظهها و موقعیتهاست نه داستانها و روایتها و هیچوقت نمیتوان در فیلمهایش دنبال داستان ویژهای بود.
«ژان دیلمان» شرح و نمایش سه روز از زندگی زنی خانهدار است که به همراه پسر نوجوانش زندگی میکند. زنی که همسرش را ازدستداده و همهٔ هدف و تمرکز زندگیاش را روی پسرش گذاشته و برای امرار و معاش تنفروشی میکند. فیلم با نمایی از زن در آشپزخانه شروع میشود که در حال درستکردن غذا است. بعد از آن با ورود مردی به خانه با کار او آشنا میشویم. کمی بعد بازگشت پسرش، کلیت زندگی زن را بر ما هویدا میکند و بهمحض آشنایی با کلیت ماجرا، روز اول به پایان میرسد.
روز دوم هم روالی مشابه دارد و روز سوم هم ... اما آنچه که این روزمرگی را درهم میشکند و «ژان دیلمان» را تبدیل به یکی از بهترین فیلمهای آکرمن میکند، هیستری زنانهای است که در روز دوم و بعد از خروج مرد از خانه، با زن همراه میشود و با حرفهای سادهٔ پسر او دربارهٔ زنانگی و تنانگی تشدید میشود.
در پایان روز سوم اتفاقی غیرمنتظره انتظار تماشاگر را میکشد. ژان دیلمان از جهت نزدیکشدن بیپرده به ظرافتهای یک ذهن زنانه که آن را در دقت و وسواس زن در انجام امورات روزمره به تصویر میکشد، مادریکردنهای بیپیرایه او برای پسرش و مهمتر از این دو در نزدیکشدن به همان تجلی هیستری زنانه است که بدل به اثری ماندگار میشود.
«اسیر» - (the capative)
اسیر فیلمی است که آکرمن در سال ۲۰۰۰ آن را ساخت. فیلمی که بر اساس کتاب پنجم رمان «در جستوجوی زمان ازدسترفته» مارسل پروست با همین نام اسیر اقتباس شده است. در قدم اول اینکه آکرمن به سراغ اقتباس از طویلترین و یکی از مهمترین رمانهای تاریخ ادبیات میرود، نمایانگر جسارت ستودنی اوست. واقعاً جرات و جسارت میخواهد و انصافاً آکرمن هم از پس تصویرکردن آن برآمده است.
میتوان گفت که «اسیر» یکی از داستانگوترین فیلمهای آکرمن هم هست و به این واسطه مورد جالبی برای ورود به دنیای فیلمساز تلقی میشود. داستان فیلم دربارهٔ رابطهٔ دختر و پسر جوانی است که تعریفشان از عشق متفاوت است و این تفاوت خودش را در عمیقترین ابعاد احساسی آنان بروز میدهد.
درحالیکه حس حسادت مردانه پس آرامش خیال را از او ربوده و او را به جایی رسانده که تصمیم دارد رابطهاش را با دختر تمام کند، سبکسری و بیتوجهی دختر نسبت به گذشته و ابعاد پنهان شخصیت پسر، در نقطهٔ مقابل آن قرار گرفته. هرچند در ابتدای فیلم از تعقیبهای مخفیانه و پرسوجوهای بازجومابانهی پسر از دختر این خیال بهمان دست میدهد که نام فیلم یعنی اسیر اشاره به شخصیت زن دارد که در زیر یوغ مردسالاری طرف مقابلش دارد خرد میشود؛ اما هرچه فیلم جلوتر میرود متوجه میشویم که قضیه برعکس است و این پسر است که اسیر معشوقهٔ خود شده و هر تلاشی برای بیرونزدن از این اسارت هم با شکست مواجه میشود. یک چرخش روایی ویژه که آکرمن بدون کوچکترین تأکید یا گزافهگویی آن را در اتمسفر کلی فضا پیادهسازی میکند و به یک فرجام تلخ و بیرحمانه گرهاش میزند.
«خبرهایی از خانه» - (news from home)
«خبرهایی از خانه» را میتوان یکی از آلترناتیوترین فیلمهای شانتال آکرمن دانست. فیلمی که همان برندگی دههٔ هفتادی را با خود یدک میکشد و تصویری ساکن، پر از غربت و هیاهوی پوچ از خیابانهای نیویورک را پیش چشمان تماشاگر میگذارد. فیلمی که گفتار متنش نامههای است که مادر آکرمن در سالهای آغازین مهاجرت او از بروکسل برایش نوشته و «خبرهایی از خانه» در واقع کالکشنی از نامههای نادر فیلمساز است که آنان را روی متن اصلی زندگی خودش در نیویورک آورده و به حس و احوال عجیبی از فاصله، غربت و نزدیکی رسیده است.
آکرمن این مستند خود را در سال ۷۷ در حالی ساخت که در آن دوران تحتتأثیر یوناس مکاس و متد فیلمسازی او بود و این تأثیرپذیری در «خبرهایی از خانه» بیش از باقی فیلمهایش مشهود است. مینیمالیسم خاص آکرمن، در این فیلم یکی از قلههای خود را به نمایش میگذارد. فیلمی که نوار خامش تنها با تصاویری از سطح شهر نیویورک پر شده؛ اما در دل این تصاویر بیارتباط به یکدیگر، این روزمرگی و کسالتباری نیویورک است که سرنخ تسبیح ماجرا میشود ...
نمای پایانی فیلم، وقتی دوربین منظری سوبژکتیو پیدا میکند و به حرکت درمیآید، تصویر خروج از نیویورک دورشدن از شهر و آسمانخراشهایش را در یک قایق به ثبت میرساند. لحظهای که علیه رخوت و کسالت شهر در تمام مدت فیلم میشورد و همه چیز را بر هم میزند.
«این فیلم خانگی نیست» - (no home movie)
«این فیلم خانگی نیست» را میتوان شخصیترین فیلم شانتال آکرمن دانست. فیلمی که نمودی از زیست خود فیلمساز میشود، فیلمی که ساخت آن آنقدر برای شانتال آکرمن گرانبار میشود که عنوان «آخرین فیلم ساخته شده توسط فیلمساز» را تنها چندی قبل از آنکه خودکشی کند، به یدک میکشد. یک مستند نسبتاً طولانی که بخش عمدهاش به گفتوگوهای آکرمن با مادرش اختصاص دارد. یک مستند اتفاقاً خانگی که در آن آکرمن رفت و آمدهایش را به خانهٔ مادری در آن تصویر میکند و به رابطهاش با مادرش میپردازد. وقتی که آن سر دنیاست اما همانطور که میگوید به مادرش نزدیک است و وقتی که به خانه بازمیگردد.
فیلمی که پردههای سینما را میدرد و به زیست شخصی فیلمساز به شکل عجیبی گره میخورد. آکرمن مادرش را طی مدت کوتاهی بعد از ساخت این فیلم از دست میدهد و خودش میگوید که اگر وقتی پروژه را شروع کرده بود میدانست قرار است چنین اتفاقی بیفتد، هرگز جرئت ساختن فیلم را پیدا نمیکرد.
جدای از بیپیرایگی رابطهٔ مادر و دختر که در فرم مینیمالیستی آکرمن بازتاب مییابد، سیر دراماتیک فیلم تا رسیدن به نمای پایانی که آکرمن را تنها در اتاقش در خانهٔ مادری نشان میدهد، تماشاگر را شدیداً با خود درگیر میکند. این فیلم محصول سال ۲۰۱۵ است، فیلمی که رنگ و بویی از خودآگاهی نسبت به زیست شخصی فیلمساز در آن موج میزند، انگار که خودش در پایان فیلم فهمیده باشد این فیلم آخر خواهد بود.
«به درازای شب» (all night long)
و اما «به درازای شب» که میتواند عنوان یکی از عاشقانهترین فیلمهای آکرمن را به خودش اختصاص دهد. فیلمی دربارهٔ درازای یک شب طولانی که به تماشا و از نظر گذراندن کوتاه و بیوقفهٔ عشاقی در سطح شهر میگذرد.
در یک شب گرم تابستانی در بروکسل، زنان و مردانی هستند که بیخواب شدهاند و این آنها را به خیابان میکشاند تا عشقشان را عمیقتر کنند، پیمان یک عاشقانه را ببندد، از عشقی فارغ شوند یا به آغوش معشوقشان بازگردند ... شاید هم برای همیشه بروند ... بعضی باهم برای همیشه میروند و بعضی بهتنهایی ...
شب داغ بروکسل پر از رقصها ... مرثیهها ... خندهها و اشکها و مهمتر از همه صدای قدمهایی که توأمان میروند و میآیند و هرکدام یک داستان چندین صفحهای هستند که فیلمساز فقط «همینجا و اکنون» آن را در خیابان، در معابر عمومی و کافهها و بارها، برای چند لحظه نشانمان میدهد ... چه آغوشهایی. چه لحظهشماریها و تردیدهای بیپایانی که در دل یک شب تابستانی داغ در بروکسل متجلی نمیشود ...