جستجو در سایت

1404/06/28 19:03
نیکلودئون - 4 | آشنایی با سینمای کلاسیک

معرفی و نقد فیلم تیرانداز به کارگردانی دان سیگل | میراث ماندگار

معرفی و نقد فیلم تیرانداز به کارگردانی دان سیگل | میراث ماندگار
دان سیگل یکی از فیلمسازانی است که دست‌کم گرفته شده است اما او خیلی بزرگ‌تر از چیزی است که در کتب تاریخ سینما می‌گویند و «تیرانداز» هم یکی از آثار به‌یادماندنی اوست.

اختصاصی سلام سینما - مازیار وکیلی: دان سیگل یکی از کارگردانان همه فن حریف آمریکایی بود. از آن کارگردانان تکنوکرات و فن سالاری که کارگردانی فیلم برایش بیشتر یک شغل بود. به همه ژانرها سرک کشید و در تمام آن‌ها فیلم ساخت. نکته جالب توجه درباره سیگل این است که در تمامی این ژانرها هم یک شاهکار دارد. «هجوم ربایندگان جسم» در ژانر وحشت، «تیرانداز» در ژانر وسترن و «هری کثیف» در ژانر اکشن جز شاهکارهای ماندگار سیگل به حساب می‌آیند. اما چیز دیگری که سیگل را به طور کامل از دیگران متمایز می‌کرد آمریکایی بودن او بود. منظور از آمریکایی بودن فقط محل تولد او نیست، سیگل کاملاً برآمده از فرهنگ آمریکا بود و همان چیزی را به تصویر می‌کشید که ما به آن فرهنگ و سبک زندگی آمریکایی می‌گوییم. «هری کثیف» امروز یکی از شمایل‌های به یادماندنی فرهنگ آمریکا و یک آیکون پاپ است. مردی خشن، تک‌ رو، بی احساس و صدالبته پاک طینت که بدون توجه به چهارچوب‌های رسمی کار خودش را می‌کند. البته که سینمای سیگل یک سینمای مردانه است. قهرمانان او مردانی هستند که دچار وضعیت‌های بغرنجی می‌شوند که رهایی از آن به همین سادگی‌ها نیست. از دل همین جهان مردانه هم هست که خشونت فیلم‌های سیگل باز تولید می‌شود. مردان سیگل مسائلشان را شخصاً و با دست زدن به خشونتی غیرمدرن حل می‌کنند. برای همین هم هست که بسیاری از فیلم‌های سیگل را (نه تمام آن‌ها را) برآمده از فرهنگ محافظه کار آمریکایی دانست. فرهنگی که قدرت آمریکا را در تقویت بنیه نظامی، احیای سنت‌های فرهنگی آمریکایی و البته استفاده از قدرت به شکل خشونت بار می‌دانند. قهرمانان مرد سیگل به احتمال زیاد مورد توجه و خوشایند طبقات پایین جامعه آمریکا که در فرهنگ عامه به آن‌ها رد نِک می‌گویند هستند.


بیشتر بخوانید:

نیکلودئون - 1: نقد فیلم کلاسیک مرد آرام ساخته جان فورد | داستان یک ازدواج

نیکلودئون - 2: معرفی و نقد فیلم سانشوی مباشر (کنجی میزوگوچی) | رنج، همیشه رنج

نیکلودئون - 3: معرفی و نقد فیلم سر آلفردو گارسیا را برایم بیاورید | رستگاری نه در زندگی، که در مرگ


این ویژگی‌ها است که از سیگل یک کارگردان منحصر به فرد ساخته است. کارگردانی که البته به اندازه بزرگان سینمای آمریکا به او توجه نشده است. در فضای نقد فیلم ایران (که متاثر جریان چپ فرهنگی در جهان هستند) کارگردانانی مانند سیگل را تحقیر می‌کنند و او را صرفاً یک فن سالار می‌دانند که فیلم‌هایی در راستای خواسته‌های امپریالیسم می‌سازد. خب مشخص است در چنین فضایی نمی‌توان نگاهی دقیق و تحلیلی به آثار دان سیگل بزرگ انداخت. آثاری که هرکدام از آن‌ها جز لاینفک تاریخ سینما و از مهم ترین فیلم‌های این هنر-صنعت دوست داشتنی هستند. آثاری که به لحاظ جذابیت و کیفیت فرسنگ‌ها جلوتر از فیلم‌هایی هستند که مورد پسند جریان چپ هستند.

«تیرانداز» یک مرثیه است. مرثیه‌ای برای پایان یک دوران و آغاز دورانی جدید. چارلز برنارد بروکس یکی از هفت‌تیرکش‌های افسانه‌ای غرب وحشی است که در دوران میان سالی گذارش به شهر کارسون سیتی می‌اُفتد. او به دکتر می‌رود و متوجه میشد چند هفته دیگر می‌میرد. بروکس نماد آمریکای قدیم است. مردی که از دل افسانه‌ها بیرون آمده و پا به جهان متمدن شده کارستون سیتی گذاشته است. او به ته خط رسیده و دیگر رمقی برای قهرمان بازی‌های دوران جوانی ندارد. اما هم چنان باشکوه است و هرکس که او را می‌بیند از شکوه او شوکه می‌شود. خصوصاً گیلوم راجرز جوان که قرار است آمریکای نو را بسازد. او شیفته عظمت بروکس می‌شود. برای همین هم هست که هر لحظه تلاش می‌کند تا خودش را به بروکس نزدیک کند. می‌خواهد او را بشناسد. کشف کند. چون می‌داند میراث آمریکای قدیم برای ساخت آمریکای جدید لازم است. سیگل در این فیلم به سیاق فورد کاملاً در سمت قهرمان فیلم می‌ایستد و سنت‌هایی را ستایش می‌کند که هویت آمریکا را شکل داده‌اند. هویتی که به صورت یک روح تاریخی حفظ شد و آمریکای جدید را شکل داد. هیچ فیلمی (حتی «این گروه خشن» و «بوچ کسیدی و ساندنس کید») نتوانستند به درستی «تیرانداز» این روح بزرگ را به تصویر بکشند. روحی که از دل خشونت جاری در دل آمریکای کهن بیرون آمد و مثل یک سپر محافظ از آمریکای مدرن لیبرال محافظت کرد. تفاوت بروکس با دنیای تازه را می‌توان از نحوه برخوردش با زن صاحب خانه هم فهمید. یک رابطه رمانتیک، دوستانه،محترمانه و ویکتوریایی که هر چه جلوتر می‌رود عمیق تر می‌شود. خانم راجرز در ابتدا از بروکس می‌ترسد. نحوه مواجهه‌اش با عظمت آمریکای کهن ترس و استیصال است. اما هر چه بیشتر بروکس را می‌شناسد  بیشتر به او احترام میگذارد و هنگام عزیمت بروکس به قتلگاه برایش اشک می‌ریزد.

سکانس پایانی «تیرانداز» اما این مرثیه را تکمیل می‌کند. جایی که گیلوم با اسلحه راجرز آخرین دشمن او را می‌کشد، اسلحه را به گوشه‌ای پرت می‌کند، برای جنازه آمریکای کهن سوگواری کوتاهی می‌کند و به سوی مادرش برمی‌گردد. گیلوم جوان به میراث آمریکای کهن احترام می‌گذارد و یاد آن را در قلب خود نگه می‌دارد اما از آن عبور می‌کند و به آغوش مادر و خانواده برمی‌گردد. دوران تازه آغاز شده است و خب در این دوران جایی برای مردانی مثل بروکس نیست. درست مثل «چه کسی به لیبرتی والانس شلیک کرد؟» که در آن فیلم هم آمریکای کهن (تام دافینن) می‌رود تا جا برای آمریکای نوی مبتنی بر قوانین لیبرال (رانسوم استودارد) باز شود. به خاطر وجود همین روح فوردی-آمریکایی است که «تیرانداز» تا این اندازه باشکوه است. این فیلم یکی از بهترین مرثیه‌هایی است که عالم سینما به چشم آن را دیده است و چه طعنه آمیز که همین فیلم تبدیل شد به آخرن فیلم جان وین کبیر که تا دنیا دنیا است شمایل درست و کامل آمریکای کهن باقی می‌ماند.
 


اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image