نقد فیلم Franz؛ پرتره متحرک کافکا که هرگز ریتم خود را نمییابد
.jpg?w=1200&q=75)
ترجمه اختصاصی سلام سینما – نگار رعنایی: زندگی کافکا، کارمند سادهای از خانوادهای یهودی در پراگ که بیشتر آثارش پس از مرگش منتشر شد، همواره موضوعی دشوار برای ساخت فیلم زندگینامهای بوده است. هالند با انتخاب ساختاری پراکنده، پر از پرشهای زمانی، شکستن دیوار چهارم و شوخطبعیهای فرمی، تلاش کرده به روحیه آوانگارد و ضدساختار او نزدیک شود. اما نتیجه بیشتر به پازلی آشفته میماند که انسجام محتوایی ندارد.
فیلم «فرانتس» (Frantz) با جسارت میان روایت تاریخی و عناصر امروزی حرکت میکند؛ از بازسازی دوران کودکی کافکا و رابطه پرتنش او با پدر گرفته تا اشاره به بحرانهای اجتماعی امروز. با این حال، پرداخت محتوایی آن محدود به ترسیم تصویری کلیشهای از نابغهای درک نشده، باقی میماند و کمتر به عمق جهانبینی یا نوآوریهای ادبی کافکا نزدیک میشود.
تنها در معدود صحنههایی، مانند اجرای ناموفق داستان در مستعمره کیفری که با تصویری کابوسوار از متن درهمتنیده میشود، فیلم توانسته است تخیل کافکایی را بهطور ملموس به تصویر بکشد. در دیگر بخشها، از جمله بازنمایی روابط خانوادگی یا عاطفی، اثر بیشتر به یک درام کلاسیک تاریخی شبیه میشود تا تجربهای رادیکال.
ایدان وایس، بازیگر تازهواردی که نقش کافکا را بر عهده دارد، با حضور سنگین و چهرهای نزدیک به نویسنده واقعی، بخشی از انسجام اثر را حفظ میکند، اما از عهده جبران پراکندگی کلی فیلم برنمیآید.
هالند در پایان، با نمایش تلاشهای ماکس برود برای نجات آثار کافکا از نابودی در سالهای ظهور فاشیسم، به نقطهای تأثربرانگیز دست مییابد. اما در مقابل، ارجاعات طنزآلود به گردشگری امروز پراگ و حتی «برگر کافکا» حالوهوای اثر را به ابتذال میکشاند.
«فرانتس» نه یک بیوگرافی متعارف است و نه تجربهای تمامعیار در بازآفرینی روح کافکا؛ اثری پرجنبوجوش، اما پراکنده که بیش از آنکه شبیه یک پرتره دقیق باشد، به سالادی رنگارنگ از تکههای تاریخی و خلاقانه شباهت دارد.

دانشآموخته ادبیات انگلیسی و مترجمی با هفت سال تجربه کار. یک سال است در «سلام سینما» به تولید محتوا درباره سینمای جهان مشغولم. همیشه دنبال داستانهای جدید و تجربههای متفاوت در دنیای هنر هستم.