چطور در بازیهای شدید رسانهای دوام بیاوریم؟

اختصاصی سلام سینما - مدیسا مهرابپور: دوازده روز پر فشاری که از سر گذراندیم، بار دیگر اهمیت بقای ذهنی و روانی را در شرایط بحرانی و در هجوم و بمبارانهای رسانهای به رخ کشید. این تجربه مخوف نشان داد که اگر ذهنها آمادگی مواجهه با شرایط بحرانی را نداشته باشند، چطور فروپاشی ذهنی، پیش از هرچیز میتواند به تهدیدی علیه یک ملت بدل شود.
سالهاست که جنگ در مختصات رسانهای یا سایبری ابعاد پیچیده و گستردهای پیدا کرده است و شکست پیش از آنکه مرزها را درنوردد، ذهنها را تحت سلطه میگیرد. سیاستهای رسانهای غلط داخلی و هوشمندی و برنامههای هدفمند رسانههای خارجی، باعث شده دوقطبیهای رسانهای در جامعهی ایران معاصر، شرایط بهمراتب بغرنجتری را ایجاد کند.
بیشتر بخوانید:
تراژدی قتل الهه حسیننژاد و لزوم فرهنگسازی رسانهای | با حامیان تعرض و قتل چه کنیم؟
اما چطور میشود که حجم فیک نیوزها انقدر شدید میشوند و سوال مهمتر اینکه چطور خوانندگان خبر بهراحتی هر خبری را باور میکنند؟ پرداختن به سواد رسانهای جامعه و تقویت آن حالا بسیار مهمتر از هروقت دیگری بهنظر میرسد. همگی باید یاد بگیریم که هر خبری را باور نکنیم، سرسپرده یک رسانه نشویم و حرفها و تحلیلهای جهتدار هر رسانهای را بدون آنکه در آن شک و تردید ببریم، طوطیوار تکرار نکنیم. فرقی ندارد که روزنامه کیهان باشد یا شبکه ایران اینترنشنال!
در قدم اول باید بپذریم که اساسا آزادی بیان برخلاف باری که عنوانش به دوش میکشد، به شکل مطلق در هیچ رسانهای وجود ندارد. هر رسانهای با جهتگیری کلی و استراتژی جامعی که دنبال میکند، دست به انتشار اخبار میزند و گاهی تنها جابهجایی یک کلمه در تیتر یک خبر میتواند بار معنایی خبر را بهکلی تغییر دهد. ضمن اینکه ملاحظات اطلاعاتی امنیتی تشدید شده حول نمایش واقعیت در شرایط جنگی از یک سو و پیشرفت چشمگیر هوش مصنوعی در ساخت تصاویر شبیهسازی شدهی واقعیت، پیچیدگی صحتسنجی اخبار را به مراتب سختتر هم کرده است.
نکتهی دیگری که در این دوازده روز خودنمایی عجیبی میکرد، ارجاع دادن به اخباری بود که به شکلی ویروسی در کانالهای غیر خبری شبکههای مجازی دست به دست میشدند. اینکه کانالهای سودجو برای جذب مخاطب بیشتر برای پروکسی و شرطبندی دست به شانتاژ خبری بزنند البته منطقی بهنظر میرسد. برای صاحبان این کانالها و شبکهها هدف جذب فالوئر بود که بهتر از هرچیز با اخبار محیرالعقول و جنگ روانی بهدست میآمد، اما اینکه بسیاری از آدمها این اخبار را باور و به یکدیگر نقل میکردند، اتفاق عجیبی بود که جای صحبت بسیار دارد. اساسا درک ریشهی این زودباوری و سرسپردگی کامل به رسانهها (فارغ از جهت و جناحبندیشان) نیاز به یک آسیبشناسی جدی دارد. چطور به این راحتی ذهنهایمان را تسلیم اخبار میکنیم و میگذاریم جریانسازیهای متناقض رسانهای ما را هر دم با خود به سمت و سویی ببرند؟
احتمالا اکثر شما که مجبور به ترک خانههایتان شدید و همراه با خانوادههایتان مجبور به زندگی اشتراکی در یک مکان امن بودید به این مسئله بارها برخوردید که چطور نگاه و مواضع افراد مختلف خانواده در هر روز و با هربار بالا و پایین شدن اخبار رسانهای، صد و هشتاد درجه تغییر میکرد. اگر به شکل جدی روی سواد رسانهای خودمان کار نکنیم و بگذاریم موج اخبار به راحتی بر ما سوار شود، ناگزیر کانفورمیستهایی بیریشه و بیموضع خواهیم شد.
اما راه چاره چیست؟ حقیقتا تقویت سواد رسانهای و آگاه شدن از همهی بازیهایی که رسانهها میتوانند شما را در دام آنها بیاندازند کار یک روز و دو روز نیست و احتیاج به طراحی فرآِیندهایی ساختاری دارند و باید بخشی از سیستم تربیت فرهنگی نسلهای جوانترمان باشند. این مسئله جدیتر از این حرفهاست که بتوان با ارائه سرتیتری چند راهکار، برایش فکر اساسی کرد. اما اگر میخواهید از آن تصویر اجتماعی همسانسازی شدهای که میخواهد همه ذهنها را شبیه به هم کند و مواضع مخالف را کاملا خاموش گرداند، بیرون بزنید و بخشی از یک بازی بزرگتر نباشید، اگر میخواهید طعمه نباشید و از برخورد سطحی با مسائل به غایت پیچیده و غامض، یک قدم جلوتر بروید، کافیست «راحت باور نکنید.» تشکیک اتفاقا در مواجهه با مسائل سیاسی، اخلاقی و جامعهشناختی یک عنصر خلاقهی ویژه است... همانطور که اصلا این تشکیک است که مقدمهی ایمان میشود.
برای آنکه از بازیهای رسانهای و حربههای پروپاگان فراتر بروید، در قدم بعدی به جای آنکه یک رسانه را به عنوان مرجع در نظر بگیرید، چند رسانهای که با خطکشیهای متفاوت نقیض یکدیگر هستند را به صورت موازی دنبال کنید. فراموش نکنید هر رسانهای یک هدف مشخص دارد و برای همان هدف است که کار میکند. اگر میخواهید مرز مبهم واقعیت و پروپاگاندای رسانهای کمی برایتان شفاف شود، فیتیله احساساتتان را کمی پایین بکشید و اتفاقا رسانههایی را که دوست ندارید و آنها را ناصادق میدانید، مانند رسانهی مرجعتان، دنبال کنید. در وضعیت غامضی که انسان در هزارهی سوم در آن زیست میکند و با انبوه مسائل متناقض سروکار دارد، تنها راه برای بازی نخوردن این است که هر مسئلهای را نه از یک زاویه دید که با دیدی چندوجهی و در ابعاد متفاوت از نظر بگذراند. همهمان میبایست گوشهای شنواتری برای شنیدن روایتهایی که خلاف میل و نظرمان است باشیم، این تنها یا از معدود راههای واقعگرایانهی رسیدن به آزادی بیان در مقیاس فردی و در میان خودمان است؛ فارغ از اینکه قدرتهای بزرگ در اقصی نقاط دنیا، چطور زمین بازی خودشان را بر زندگیهای ما میگسترانند.