مینی سریال هایی که حتما باید دید
.png?w=1200&q=75)
در سالهای اخیر، سریالهای کوتاه یا در اصطلاح مینیسریال در میان تماشاگران فیلم و سریال به محبوبیت رسیدهاند.
زمانی که وقت و حوصله تماشای سریالهای طولانی را ندارید، مینیسریالها بهترین گزینه برای تماشا هستند. در ادامه مجموعهای از سریالهای کوتاه معرفی خواهد شد.
سریال «مشاجره» (Beef)
داستان درباره مردی به نام «دنیچو» است که از چیزی در زندگی رضایت ندارد و کاری نیز جز غر زدن ندارد. او هنگام خروج از فروشگاه با ماشینی تصادف میکند که سعی میکند با دعوا و مشاجره شرایط را به نفع خود تغییر دهد. این دعوای لفظی به هر شکل تمام میشود اما این تازه آغاز ماجراست. «دنی» بعد از مدتها بیکاری برای کار به خانه زنی به نام «ایمی» میرود و بعد از چند لحظه متوجه میشود که کارفرمای جدیدش همان راننده ماشینی است که به او خسارت زده است. رویارویی مجدد آنها مسائل و چالشهایی را برای هر دو به وجود میآورد که اتفاقات قصه را شکل میدهند. این سریال ده قسمتی درباره خشونت و انتقام است. خشونتی که ریشه در مسائل و مشکلات حل نشده دوران کودکی و نوجوانی «دنی» و «ایمی» دارد. همچنین آنها انتقام از یکدیگر را تنها راه خلاصی از این خشونت میبینند. در نهایت هر دو شخصیت به درک متقابل از یکدیگر میرسند و هر یک در ذهنشان به دنبال راه حلی برای نجات زندگی خود هستند.
سریال «باورنکردنی» (Unbelievable)
این سریال اقتباسی از یک پرونده جنایی واقعی است که در سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ اتفاق افتاده بود. داستان از جایی آغاز میشود که دختر شانزده سالهای به نام «ماری» به سراغ پلیس میرود تا آنها را از اتفاقاتی که برایش افتاده مطلع کند. با گذشت دقایقی، روند گزارشها و سوالها تغییر میکند و او تبدیل به متهم میشود، به همین دلیل «ماری» تصمیم میگیرد که از شکایت خود صرفنظرکند. دوسال بعد دو کارآگاه به نامهای «کارن» و «گریس» به دنبال پیدا کردن مجرمی ترسناک و مخوف متوجه شباهتهای پرونده قربانیان با پرونده «ماری» میشوند.
«باورنکردنی» از همان ابتدا این پیشفرض را به ببینده نشان میدهد که کلیشههای منفی در جامعه نسبت به پدیده تجاوز وجود دارد و به دنبال حل این موضوع نیست. در عین حال «باورنکردنی» به خوبی این نکته را نشان میدهد که فراهم کردن فضایی برای بهبود قربانیها چه تاثیری بر روی زندگی آنها دارد.
تبلیغات
سریال «غیرمومن» (Unorthodox)
این سریال چهار قسمتی، داستان دختری ۱۹ساله به نام «استر» است که در جامعه مذهبی و سختگیر یهودی بزرگ شده و مجبور به ازدواج با یکی از اعضای خاندان خود است. او بعد از گذشت یک سال، تصمیم میگیرد از کشورش فرار کند و زندگی جدیدی را آغاز کند. «استر» نماد تغییر در جامعه کهنه و پوسیده است. جامعهای که در هر جای دنیا، حتی خیابانهای پرزرق و برق نیویورک وجود دارد.
«غیرمومن» در طول نمایش، احساسات مختلف بیننده مانند ترس، غم و شادی را با خود همراه میکند و در جایی ممکن است مخاطب با شخصیتها همذات پنداری نیز کند.
سریال «گلهای گمشده آلیسهارت» (The Lost Flowers of Alice Hart)
این سریال داستان زندگی دختری به نام «آلیس» است که در یک حادثه آتشسوزی مشکوک پدر و مادر خود را از دست میدهد. او تا مدتها در کنار مادربزرگش در یک مزرعه زندگی میکند اما رازهایی را میفهمد که باعث میشود رویای زندگیاش به کابوسی سهمگین تبدیل شود. «آلیس» تا مرز فروپاشی روانی و جسمی پیش میرود اما عشق بهانهای میشود تا او زندگی خود را نجات دهد. در «گلهای گمشده آلیسهارت»، فیلمبرداری و طراحی صحنه در خدمت داستان قرار گرفته تا نشان دهد رازهای پنهان بیشترین آسیب را به دیگران وارد میکنند و در عین حال افراد به ندرت از این اشتباهات درس میگیرند تا وقتی که خیلی دیر شده باشد.
سریال «خدمتکار» (Maid)
زنی به نام «الکس» تصمیم میگیرد با کودک دو سالهاش از زندگی جهنمی که شوهر معتادش به وجود آورده، فرار کند. او برای رسیدن به حداقل درآمد، به کار نظافت در خانه دیگران مشغول میشود. این سریال براساس کتاب خاطرات «استفانی لند» با نام «خدمتکار: کار سخت، دستمزد پایین و اراده مادری برای بقا» ساخته شده است.
«خدمتکار» تلخ و دردناک است اما به واسطه واقعی بودن تاثیر گذار است. شخصیتهای منفی مانند «شان» و مادر «الکس» حس تنفر را در بیننده را به وجود میآورد. در عین ممکن است مخاطب، گاهی از تصمیماتی که «الکس» میگیرد عصبانی باشد اما در لحظاتی با او همدردی میکند.
این سریال انتخابهای خلاقانهای در روایت قصه دارد که احساسات ناشی از فقر و مبارزه را ملموستر میکند. مانند سکانسهایی که افکار درونی «الکس» را نشان میدهد، به خصوص در سکانسی که او در حال ملاقات با مددکار اجتماعی است.
سریال «یک روز» (One Day)
این سریال اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته «دیوید نیکولز» است که زندگی عاشقانه اما پیچیده «دکستر» و «اما» را روایت میکند. آنها در سال ۱۹۸۸ با هم آشنا میشوند، اما بعد از فارغ التحصیلی مسیر زندگی خود را تغییر میدهند. این در حالی است که روز مهم ۱۵ ژوئیه هیچگاه از ذهنشان پاک نشده است. در حقیقت «یک روز» در یک بازه زمانی ۲۰ ساله، هر سال تصاویر کوتاهی از این روز خاطرهانگیز به آنها نشان میدهد تا «دکستر» و «اما» با امیدها و فرصتهای از دست رفته روبرو شوند و در نهایت در کنار هم زندگی کنند. این سریال با اینکه یک اثر عاشقانه است اما یک قصه غیر واقعی و افسانهای را روایت نمیکند، بلکه زندگی را آنگونه که واقعی است به مخاطب نشان میدهد.
سریال «بچه گوزن» (Baby Reindeer)
قصه این سریال درباره «دنی دان» کمدینی است که برای گذران زندگی در یک کافه نیز کار میکند. او به علت حس انساندوستی یک چایی رایگان به یک مشتری به نام «مارتا» میدهد. بعد از مدتی «مارتا» تبدیل به مشتری ثابت کافه میشود و از خاطرات محل کار خود برای «دانی» تعریف میکند. او پا را از این فراتر میگذارد و هر روز صدها ایمیل به «دانی» میو شرایط را برایش سخت میکند.
«بچه گوزن» از نظر بصری جذاب و خیره کننده است. در عین حال ظاهر ترسناکی دارد که تمام عناصر این ژانر را به مخاطب نشان میدهد. این سریال در کنار ژانر ترسناک به مسائلی چون مشکلات روانی «دانی» و «مارتا» نیز میپردازد.
سریال «هیچ کس سزاوار بخشش نیست» (Mercy For None)
ماجرای این سریال از جایی آغاز میشود که «نام گیجون» به طرز مشکوکی برادر خود را از دست میدهد. او اسلحه در دست میگیرد تا انتقام برادرش را از گروه مافیایی بگیرد. گروهی که «گیجون» خودش زمانی یکی از اعضایش بوده است. مخاطب از همان ابتدا میبیند که کسی بیعیب و نقص نیست اما شرورترین آدم هم در برابر شخصیت اصلی محکوم به نابودی است. «هیچ کس سزاوار بخشش نیست» یک درام اکشن و انتقامی است که تمام مولفههای ژانر اکشن را دارد. همچنین کیفیت بالای طراحی صحنه و فیلمبرداری باعث شده تا صحنههای اکشن و مبارزه برای مخاطب واقعیتر باشد.