چطور ماتریکس برای یک اپرای فضایی به فاجعه ۲۰۰ میلیون دلاری تبدیل شد؟

«ماتریکس» (The Matrix) بهحق به نماد هشداری نسل ما بدل شد و نظریه شبیهسازی را به شکل پررنگی مطرح کرد. واچوفسکیها، خالقان این اثر و همچنین «الف برای انتقام» (V for Vendetta) و دنبالههای موفق ماتریکس، مهارت بینظیری در نقد اجتماعی از دریچه مدرنیته و دیستوپی ارائه میدهند. با این حال، سوال اینجاست که چرا وقتی آنها فیلم فضایی ۲۰۱۵ خود، «صعود ژوپیتر» (Jupiter Scending)، را ساختند، همه چیز به فاجعه انجامید.
فیلم تقریباً ۴۵ دقیقه طولانیتر از حد لازم است و نکته تازهای درباره جامعه ارائه نمیدهد. بله، امپریالیسم میانکهکشانی و مصرفگرایی بد هستند، اما انتظار میرود شخصیتهای اصلی حداقل از ماجراجویی شگفتانگیز خود هیجانزده باشند، بهویژه با بودجه گزارش شده ۲۱۰ میلیون دلاری.
یکی از مشکلات اصلی، عدم تمایل واقعی شخصیتها برای حضور در داستان است. ژوپیتر جونز (میلا کونیس) در کهکشان سفر میکند تا درباره مسیرهای تجاری، بوروکراسی و سیاست اطلاعات کسب کند، در حالیکه با کِین وایز (چنینگ تیتوم)، یک سرباز/سگ ترکیبی، همراه میشود و خود را درگیر جنگ تجاری میان خواهر و برادرهای آبراساکس مییابد. علاوه بر این، او توانایی کنترل زنبورها با فرومونهایش را دارد، چرا که طبق گفته استینگر آپینی (شان بین)، از خانواده سلطنتی فضایی است.
با وجود این، «صعود ژوپیتر» هرگز اجازه نمیدهد قهرمان داستان به شخصیت جسور و مرکزی تبدیل شود که روایت نیاز دارد. تکگوییهای کونیس بیاثر است و اجراهای او کمانرژی به نظر میرسد، حتی وقتی سرنوشت بشریت در خطر است.
تنها نقطه قوت فیلم، طراحی صحنه و جلوههای ویژه است. اگرچه تصاویر چشمگیر هستند، اما با فقدان جذابیت در شخصیتهای اصلی، حتی باشکوهترین صحنهها نیز خستهکننده میشوند.
تماشای فیلم بهقدری خستهکننده بود که نویسنده مجبور شد نسخه دیجیتال را با افزونه مرورگر سریعتر جلو ببرد تا از اتلاف وقت جلوگیری کند. تنها جملهای که در ذهن ماند، از کالیکه آبراساکس بود: «زمان با ارزشترین دارایی در جهان است.» نویسنده این جمله را تأیید میکند و میگوید واقعاً زمان صرف شده برای دیدن فیلم قابل بازگشت نیست.