فضای محزون یخ زده!

ویند ریور،فیلمی جنایی به کارگردانی تیلور شریدان است که بیش از هر چیز،شخصیت هایش را واکاوی میکند.
شخصیت اصلی این فیلم کدام است؟کوری لمبرت یا منطقه ی ویند ریور در وایومینگ؟شریدان به خوبی به هر دو میپردازد،هم شخصیت پردازی بجایی دارد و هم فضاسازی قدرتمندی.این فضاسازی ویند ریور را به یک کاراکتر مجزا تبدیل میکند و شریدان برای این لوکیشن،ارزش بالایی قائل میشود.
داستان با مرگ ناتالی(کسلی چو)آغاز میشود.کوری لمبرت،شکارچی محلی اتفاقی به او برخورد میکند.او دختر را میشناسد؛دوست صمیمی دخترش بود که سه سال پیش از دستش داده بود.در ادامه با حضور جین(الیزابت اولسن)از FBI،داستان به سمت پیدا کردن قاتل سوق پیدا میکند.
تمام عناصر ژانر به کار گرفته شده.یک قتل.شهری که بعد از این اتفاق کمرش خواهد شکست.شخصیتی کاریزماتیک و اندوهگین و به دنبال انتقام.یک پلیس کم تجربه و یک شکارچی ماهر در کنار هم.این عناصر به دست شریدان،با هم ترکیب شده و نتیجه اش فیلمی است که به یاد باقی میماند.فمیماند.فیلمی که از استفاده از کلیشه ها به نحوه ی درست ابایی ندارد و اتفاقا از لابه لای همین کلیشه هاست که راه خود را پیدا میکند.
فیلم تنها یک سکانس اکشن دارد،ولی به قدری در زمان درستی بوده و اجرای درستی داشته،که مخاطب تمام لذتش را خواهد برد.یکی از بهترین تیراندازی هایی که دیده اید؛نه انفجار مهیبی میبینید و یا چیز بزرگ دیگری.فقط تیر.بدون هیچ اضافه گویی.نتیجه اش تعلیقی خالص است که حتی در فیلم های اکشن امروزه هم کمتر شاهدش هستیم.
این فیلم شخصیت های زیادی ندارد.شاید به تعداد انگشتان دو دست هم نرسد.ولی پرداخت شخصیت ها به خصوص شخصیت لوری کمبرت بسیار درست است.پیش داستانی که در فیلمنامه برای کاراکتر کوری نوشته شده،هم به شخصیت پردازی او کمک میکند و مخاطب غم و اندوهش را درک میکند،و هم جرمی رنر با بازی مینیمالیستیش این کاراکتر را به یاد ماندنی میکند.کم نیستند بازیگرانی که در برخی نقش هایشان بلاتکلیفند؛کمی از کاراکتر های گذشته را با هم ترکیب میکنند و نتیجه اش چیزی جز یک بازی ضعیف نیست،ولی رنر همانی است که باید باشد و این قابل تحسین است.دیالوگ هایی که از زبان لوری خارج میشود،همچون تیری قلب مخاطب را میشکافد و ما را بیش از پیش،با او همدل میکند.المیکند.البته هم نباید از الیزابت السن غافل شویم.بشویم.بازی السن به خوبی احساسات لطیف جین را به نمایش میگذارد و از بازی های خوب اوست.شیمی بین جرمی رنر و الیزابت السن به خوبی در آمده(این دو در فیلمهای مارول هم همبازی بوده اند)و بازی هایشان از نقاط قوت فیلم است.
نقطه ی عطف پرده ی اول فیلمنامه،با حضور جین بنر،مامور FBI رقم میخورد.این کاراکتر،از آن تیپ کلیشه ای در ابتدای فیلم،به کاراکتری قابل باور تبدیل میشود.خشمگین میشود،کلافه میشود،گریه میکند.جین بنر از آن دست شخصیت هایی است که میتوانست خیلی راحت به یک کلیشه تبدیل شود،ولی شریدان با هوشمندی از وقوع این اتفاق جلوگیری میکند.
داستان فیلم بیش از آنکه معمایی باشد جنایی است؛این منطقه نیاز به یک قاتل خیلی هوشمند ندارد.معما ساده تر از آنچه مخاطب میپنداشته حل میشود.و البته که این تصمیم هوشمندانه ای بوده است.داست.داستان باید به اقتضای فضا و اتمسفر فیلم شکل بگیرد،نه به اقتضای سلیقه ی کارگردان. بخاطر همین دوست دارم بیشتر آنرا جنایی بدانم تا معمایی.
ویند ریور میتواند یک پیشنهاد خوب برای دوستداران فیلم های جنایی،و البته شخصیت پرداز باشد.ارزشش را دارد که دو ساعت به تماشای فضای محزون یخ زده ای بنشینیم که زخم های آدم هایش بالاخره التیام میابد.فراموش نمیشود،ولی التیام میابد.
قلم:هومن رشیدی نژاد