جستجو در سایت

1399/06/18 00:00

چهره فراموش‌نشدنی علی و استثمار کودکان فقیر

چهره فراموش‌نشدنی علی و استثمار کودکان فقیر

ترجمه اختصاصی سلام سینما

«مجید مجیدی» فیلمش را با نوشته‌ای در ابتدای فیلم به 152 میلیون کودک کار تقدیم می‌کند. این آمار بسیار تکان‌دهنده است اما قرار نیست که شما را به یک فیلم سرگرم‌کننده دعوت کند. با این حال «خورشید» حکایتی هیجان‌انگیز است که روایتی دیکنزی براساس نگاه واقع‌گرایانه‌ی اجتماعی خود درباره‌ی فقر در تهران با چاشنی یک سرقت که به درامی عمیق درباره‌ی یک معلم(که در آمریکای دهه 80 می‌توانست توسط «رابین ویلیامز» ایفای نقش شود) آراسته شده است را به تصویر می‌کشد. «بچه‌های آسمان» اثر «مجیدی» اولین فیلم ایرانی بود که نامزد بهترین فیلم خارجی زبان در مراسم اسکار شد که در نهایت مجسمه‌ی طلایی به «روبرتو بنینی» برای «زندگی زیباست» رسید. حالا «خورشید» که بیشترین جوایز را در جشنواره‌ی فیلم فجر از آن خود کرده است، می‌تواند به همان میزان توجه‌ها را به سمت خود جلب کند.

قهرمان این فیلم پسربچه‌ای 12 ساله به نام «علی»(روح‌الله زمانی) است. او یک بچه‌ی ولگرد است که به همراه سه تن از دوستانش در خیابان‌های شهر پرسه می‌زند. بازیگران نوجوان «خورشید» دارای پس‌زمینه‌ای در زندگی واقعی خود هستند که با کاراکتر آنان قرابت دارد و همین برای فهم انرژی خیره‌کننده آنها در ایفای نقششان کافی است. اولین باری که پسرها را می‌بینیم در حال بررسی خوردورهای لوکسی هستند که در پارکینگ یک فروشگاه بزرگ پارک شده‌اند. یکی از کارهایی که انها انجام می‌دهند، دزدیدن تایرهای اتومبیل و بردن آنها به یک انبار تایر است. یک تعقیب و گریز جیسون بورنی را اطراف سیستم مترو می‌بینیم که ارزشمند است. این پسرها کاری را انجام می‌دهند که برای زنده ماندن وادار به انجام دادن آن هستند. والدین آنها یا مرده‌اند یا در زندان هستند و یا آنها را ترک کرده‌اند. مادر «علی»(طناز طباطبایی) است که تمام مدت فیلم روی تخت بیمارستان است. علی نمی‌تواند مادرش را به خانه ببرد زیرا آنها خانه‌ای ندارند.

تنها امید او یک گانگستر کفترباز به نام «هاشم»(با هنرنمایی جذاب علی نصیریان) است که به او قول داده است در مقابل کاری که از او می‌خواهد، خانه‌ای را برای «علی» و مادرش فراهم کند. «هاشم» به «علی» می‌گوید گنجی زیر یک قبرستان وجود دارد که تنها راه رسیدن به آن تونل تأسیساتی است که زیر مدرسه‌ای در شهر است. «علی» و تمام دوستانش مجبورند تا وارد مدرسه شوند تا بتوانند به زیرزمین مدرسه برسند و وارد تونل شوند. قسمت تراژیک داستان اینجاست که «علی» این پیشنهاد «هاشم» را بسیار سخاوتمندانه می‌داند. 

«مجیدی» کمی با التماس «علی» و دوستانش به مدیر مدرسه(علی قابشی) و رد کردن آنها توسط مدیر شوخی کرده است. از شانس خوب پسرها یک معلم خوشتیپ و شریف که شبیه به ستاره‌های سینماست بنام «آقای رفیعی»(جواد عزتی) از اشتیاق آنها برای تحصیل استقبال می‌کند و به آنها فرصتی می‌دهد. او پاسخ اعتمادش را می‌گیرد. یکی از این پسرها همکلاسی‌هایش را با توانایی‌اش در فوتبال شگفت‌زده می‌کند. «علی» با شرط‌بندی سر بازیهای او موفق می‌شود تا کمی پول جمع کند. یکی دیگر از پسرها نیز از تجربیاتش در کاشی‌کاری بهره می‌گیرد. در این میان «علی» نیز گاه و بیگاه از کلاس بیرون می‌زند تا راه وارد شدن به تونل را برای رسیدن به گنج رویایی‌اش بیاید. کاری که سختی آن فقط عبور از تونل نیست بلکه نیاز به کندن چندین متر از زمین دارد. هرکسی که دچار کلاستروفوبیا است به هیچ عنوان نباید این فیلم را تماشا کند.

«مجیدی» و نویسنده‌ی همکارش «نیما جاویدی» رشته‌های جدیدی را به طرح کلی داستان اضافه کرده‌اند. یکی از این پسرها یک مهاجر افغان است که اگر کار توسط پلیس دستگیر شود به کمپ پناهندگان فرستاده خواهد شد. خواهر باهوشش(شمیلا شیرزاد که بهترین بازیگر فیلم است) می‌داند که بیشترین آسیب از شکست طرح برادر و دوستان برادرش به او خواهد رسید. از طرفی دیگر سرنوشت مدرسه خورشید به این بستگی دارد که مدیر مدرسه بتواند مالک ساختمان مدرسه را راضی کند بر سر رقم اجاره با او به توافق برسد. در غیر این صورت، مدرسه خورشید تعطیل خواهد شد.

طرح کلی داستان دارای جزئیات مفصلی است که همه در 99 دقیقه جا داده شده‌اند. انگیزه‌ی «مجیدی» برای پرداختن به موضوعات متنوع قابل تحسین است و او این کار را با مهارت بسیار بالایی انجام داده است. اما اتفاقات مهم فیلم به گونه‌ای به تصویر کشیده می‌شوند که مخاطب نمی‌تواند مطمئن باشد که رخ داده‌اند. احساس می‌کنم که فیلم بیش از حد تدوین شده است. همچنین به کاراکترها زمان کافی برای توسعه احساسات گذشته داده نمی‌شود. چیزی که به وضوح مشخص است، توجه «مجیدی» به استثمار کودکان فقیر توسط بزرگسالان است. و چیزی که از «خورشید» فراموش‌نشدنی است، چهره‌ی خسته و اشک‌آلود «علی» است که در چاله‌ای گل‌آلود و تاریک و در شرایطی خطرناک برای دستیابی به گنجی گرفتار شده است که بنا نیست هرگز زندگی سزاواری را برای او رقم بزند.

منبع: ایندی وایر

مترجم: وحید فیض خواه

فیلم های مرتبط

افراد مرتبط