میزگرد نگاهی به انسان در آثار فرهادی
میز گرد نقد نگاهی به انسان در آثار فرهادی
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی شما دوستان بزرگوار و عزیزم .
بنده مهیار محمد ملکی با میز گرد نقد نگاهی به انسان در آثار اصغر فرهادی در خدمتتان هستم امید آنکه مطالب این جلسه نقد مفید فایده برای همه شما دوستان باشد
قبل از شروع این جلسه نقد لازم میدانم از دوست و استاد بزرگوارم سرکار خانوم جنیدی تشکر ویژه داشته باشم که اجازه دادند ماه حصل این بحث و گفتگو تقدیم شما بزرگواران شود
این میز گرد در دو بخش تقدیم حضورتان میگردد
بخش اول :متن منتشر شده از سرکار خانوم جنیدی
بخش دوم:جوابیه و نقد تحلیل بنده بر گفته های ایشان
نگاهی به انسان درآثار فرهادی:
اصغر فرهادی شاگرد همیشه اول مکتب سینما است انگاربه دنیا آمده تا برنده باشد و به راستی آنچه فرهادی را اینچنین متمایز می کند چیست ؟
سینمای فرهادی سینمای مردم عادی است مردمی که نه خیلی بدبختند و نه خیلی خوشبخت، مردمی که درد دارند اما نمی توانند بر زبان آورند . در مسیر داستان است که این دردها آشکار می شود ولی همچنان نگفته و درمان نشده باقی می ماند شاید از این رو است که بیشتر داستانهای او پایانی ندارد.
فرهادی می گوید :
«زندگی همین است» او برش های ساده اما بی نظیری از زندگی های مختلف را کنار هم می چیند و داستانش را می سازد.
بیننده در فیلم های فرهادی غریبه نیست ، زیرا قهرمانان یا چون خود اویند یا دوستان و آشنایانش، پس نا خودآگاه در گیر فیلم می شود. او فیلم های فرهادی را از یاد نمی برد، به آنها فکر می کند و با خود می گوید چرا چنین کرد و چنان نکرد و این همان چیزی است که موجب برتری یک فیلمساز می شود یعنی ماندگاری فیلمش در ذهن بیننده ...
هنر دیگر فرهادی این است که به نرمی با انداختن تنشی در داستان ، نقاب چهره ها را کنار می زند و کم کم آن سوی چهره ها نمایان می شود. پس از آن آدمهایی که دیگر خود همیشگی شان نیستند نمی دانند چگونه باید دوباره ادامه دهند.
با این که شخصیت های فیلم های او از اصناف مختلف انتخاب می شوند اما یکدستی عجیبی در آنها دیده می¬شود، همه آنها در درون خود تنها هستند و عالم خاص خود را دارند به عبارتی بسیار واقعی هستند .
نکته دیگر فیلم های فرهادی این است که انگار قهرمان خاصی ندارد، همه قهرمانند، همه مهم هستند، و در عین حال گاهی هیچ کس قهرمان نیست، او در پی آفریدن یک منجی نیست .
او انسان را با تمام توانایی ها و ضعف هایش بر لوح سپید سینما به تصویر می کشد و همین سبب می شود ما در آیینه سینمای فرهادی خود را بهتر ببینیم ،همان گونه که هستیم .
فائزه جنیدی
نشریه رودکی سال 11 شماره 187 دوره جدید شماره 1
ویژه نامه نوروز
ص 119 مجله
بخش دوم :جوابیه و نقد بنده
در خصوص متنی که برام ارسال کردید اول خسته نباشید و دست مریزاد میگم ایشالا که بازم مطالب مفید اینچنینی را از شما شاهد باشیم
نکاتی که در ادامه متذکر میشم صرفا برداشت شخصی و نگاه من نسبت به موضوعاتی است که شما مطرح کردید
در ادامه میخواهم
کلید واژه های متن شما را بیرون بکشم و در موردش بحث کنیم :
۱-سینمای مردم عادی :(اینکه نه خیلی خوشبختند نه خیلی بد بخت )اینکه قطعا همه مسایل به صورت نسبی تعریف میشوند نظر درستیه اما اینکه برگ برنده فرهادی را در این موضوع بدانیم که وی حامی این نوع سینماست تعبیر درستی نیست چرا که از نگاه من سینما میتواند جذابیتش در همین تناقض ها و نمایش تفاوت های فکری و طبقاتی باشد اما اینکه فرهادی تا الان بیشتر اوقات در ارتباط با طبقه متوسط، قصه خلق کرده و به تصویر در اورده کاملا درست و صحیح است
۲-درد های درمان نشده :عبارت درست و جالبی بود که شما در میان واژگانتون از ان استفاده کردید به عقیده من هم این میتواند یک پهن مثبت و یک حرکت رو به جلو برای شخص فرهادی باشد
و درک این موضوع که چقدر در تحلیل و بزرگنمایی و نهایتا قصه پردازی یک اثر به زندگی و واقعیت های زندگی نزدیکیم ؟
به نظر من دوران فیلم های بی ارزش که فقط فکر گیشه بودند و اصطلاحا فیلم های سبک خوانده میشوند به سر امده واز الان به بعد این ما هستیم که باید بانگاه درستمون به مدیوم سینما و تشخیص درست خوبو بد این صنعت عظیم و ارزشمند را در شکوفایی هر چه بیشتر کمک کنیم
۳-همذات پنداری و درنهایت درگیری مخاطب اثر :به طور کلی یک اثر به دو منظور ساخته میگردد :
۱:سرگرمی
۲:رساندن مفاهیم ارزشی
که مورد دوم به صورت کاملا کادوپیچ شده در میان مورد اول ارایه میگردد
اما موضوعی که باید عمیقا به ان توجه داشت درک درست این موضوع است که اگرچه گره های داستانی دنیای فیلم یا تصویر از وقایع روزمره و پیرامون ما گرفته میشوند اما این دلیل براین نیست که هر دوربین دست گرفتنی بشود ضبط و در نهایت هم پروداکشن یک پروژه .
فرهادی خوب میداند چگونه با استفاده از ابزار موجود در سینما اعم از تدوین .دوربین .گریم.طراحی صحنه .جلوه های ویژه .نور
پردازی .و...اثری را خلق کند که ضمن نزدیکی به واقعه اصلی سبب تحقق هر چه بیشتر همذات پنداری و نهایتا درگیری در مخاطب گردد
۴-گره اصلی و ایجاد بحران و بحث نبود قهرمان به شکل های موجود در کار حاتمی کیا یا کیمیایی :باید به عرض برسانم در سینمای حال حاضر به صورت خاص دو نوع طرز تفکر و بینش وجود دارد :
۱-قهرمان پردازی
۲-تلفیقی از خرده پیرنگ و سینمای مدرن
این بدین معناست که کمتر پروژه هایی در دنیای امروز متمرکز بر شخصیت پردازی به شکل مطلق و در سایه نبود قصه میباشند (خرده پیرنگ)لذا توجه به این موضوع لازم است که فرهادی جز ان دسته از کارگردانانی است که معتقد به سینمایی است که ضمن حفظ چارچوب ها به دنیال حال حاضر ما نزدیکترین فاصله را داشته باشد این بدین معنا نیست که هر انچه در مورد یک هست جز سینما نیست بلکه قهرمان محوری در دل یک قصه زمانی کاربرد پیدا میکند که کارگردان اثر بخواهد عموما به صورت شعار مدارانه و به دور از واقعیت از موضوعی سخن به میان بیاورد
که در مرحله اول طرح مساله و در ادامه ارایه راه حل برای ان میباشد
با تشکر از شما
پایان میز گرد
۱۶ خرداد ۹۶
منتقد :مهیار محمد ملکی