جستجو در سایت

1393/11/18 00:00

نقد در نگاه اول / کودکت را فراموش نکن!

نقد در نگاه اول / کودکت را فراموش نکن!
کيارش اسدي زاده از آن دست کارگردانان جوان و خوش قريحه اي است که در بخش خصوصي و با سرمايه اي محدود فيلمي بسيار خوش ترکيب و پسنديدني خلق کرده است. «شکاف» فيلمي جمع و جور و در عين حال خوش ساخت محسوب مي شود. بزرگترين امتياز فيلم، فيلمنامه اش است. داستان طي چند روز تحولات زندگي دو زوج را به تصوير مي کشد. فيلم با مسئله بيماري زنانه ي سارا (هانيه توسلي) آغاز مي شود. پزشک به او توصيه مي کند که براي درمان مشکل رحمش بايد هرچه زودتر باردار شود. اين تصميم تا چند روز فکر سارا و همسرش پيمان (بابک حميديان) را به خود مشغول مي کند اما به موازات اين داستان، مسئله جدايي نسيم (سحر دولتشاهي) و فرهاد (پارسا پيروزفر) اتفاق مي افتد و سرنوشت فرزند خردسال آنها، ايليا (اميرکيان نجف زاده) که دچار تغيير مي شود. اسدي زاده با بهره گيري از عنصر «تقابل» اين دو زندگي را در مقابل هم قرار مي دهد تا تحولات دروني سارا و پيمان را بر اساس اتفاقاتي که در زندگي دوستانشان رخ مي دهد رقم بزند. بروز حادثه اصلي داستان (تصميم خودکشي ايليا در استخر)، منجر به ورود درام به مرحله جديدي مي شود. حالا هر چهار شخصيت فيلم پله اي از موقعيت قبلي خود بالاتر مي روند. هريک خود را مقصر مي داند و در عين حال سعي بر تبرئه خود دارد و مخاطب نيز با اين چالش عميق رو به رو مي گردد که در نهايت چه کسي مقصر است؟ البته بي گمان قصد فيلمساز پيدا کردن مقصر واقعي نيست بلکه او قصد دارد عواقب و تبعات طلاق و جدايي پدر و مادر را بر زندگي فرزندان به نمايش بگذارد؛ درواقع پيمان و سارا به مراتب بيشتر از پدر و مادر ايليا نگران او هستند. پدر و مادر آنقدر درگير کشمکشهاي شخصي خودشان هستند که از ياد مي برند فرزندي دارند که به مراقبت احتياج دارد؛ فرهاد علي رغم توصيه هاي پيمان، مسئله بيماري ايليا را جدي نمي گيرد تا جايي که ريه هاي پسر عفونت مي کند و کارش به بيمارستان کشيده مي شود.يکي از مهم ترين جنبه هاي فيلم نوع گره پردازي فيلمنامه ي آن است، درواقع در آغاز داستان به نظر مي رسد تنها گره، مشکل بيماري سارا باشد اما با پيشرفت روايت و اتفاقي که براي ايليا مي افتد گره هايي جديد در قصه ايجاد مي شوند. فيلم مجموعه اي از کنش ها و موقعيت هاييست که به موازات هم پيش مي روند و در نهايت به نقطه سکون مي رسند.از ويژگي هاي مثبت «شکاف» وجه رئاليستي آن است. فيلم به شدت واقعگراست و فضاسازي و نوع بازي ها نيز به اين امر دامن مي زند. تعمد فيلمساز در نمايش شمايل زندگي فردي و اجتماعي شخصيت هاي اصلي، جايگاه و نقش آنها در جامعه، اوضاع اجتماعي- طبقاتي شان و ...بخشي از يک نگاه اجتماعي در کنار يک داستان نفس گير و تا حدودي تربيتي است. فيلمساز خود، چه پيش از اکران فيلم و چه در جلسه مطبوعاتي بارها تأکيد مي کند که هدفش ساخت فيلمي بوده که جنبه هاي آموزنده نيز داشته باشد و به پدر و مادران جوان اهميت نقش «کودک» را گوشزد نمايد. اين اتفاق در دل داستاني به شدت قوي و تأثيرگذار رخ مي دهد و فيلمساز به هدفش مي رسد. همچنين فيلم مجموعه اي از بهترين بازي هاي جشنواره را دارد، مخصوصاً بازي خوب و روان بابک حميديان در نقش پيمان که به احتمال زياد نامزد دريافت سيمرغ بلورين خواهد شد. پايان جسورانه فيلم در برهه زماني که بيشتر فيلمسازان به روال رايج پايان هاي باز را براي فيلم هاي خود در نظر مي گيرند امري محترم و شجاعانه تلقي مي شود. فيلمساز ابايي از آن ندارد که داستانش را به شکل تراژيک به پايان رساند. مرگ ايليا نقطه آغازي براي تصميم جديد سارا و پيمان است. آن ها پس از مرگ پسر به آدمهاي جديدي تبديل مي شوند و مصرانه از تصميم بارداري و به دنيا آوردن بچه منصرف مي گردند و اين خود اثباتي است بر عمق فاجعه. قطعاً «شکاف» نيز همانند بسياري از ساخته هاي اول و دوم فيلمسازان جوان جشنواره اشکالاتي دارد و فيلم بي عيب و نقصي نيست اما در فرصتي مناسب به اين اشکالات جزئي (مثلاً در فيلمبرداري کار) پرداخته خواهد شد.