جستجو در سایت

1394/09/26 00:00

جوانی از دسته رفته

جوانی از دسته رفته

سیزده فیلمی است متفاوت با ساختاری جدید از هومن سیدی که یکی از تجربه های نوین او در عرصه ی فیلمسازی محسوب می شود که نقدش را در  رابطه با جامعه و روابط اجتماعی تا حدودی  توانسته بیان کند البته با اثری متوسط که معایب و محسنات مربوط به خودش را داراست.

 فیلم حول زندگی پر جنب و جوش نوجوانی می گذرد که در راستای تحولات بلوغ قرار گرفته و در این بین به دلیل دور افتادگی از مهر خانواده به طور اتفاقی با سه نفر از جوانان ولگرد و ولنگار آشنا می شود که مسیر زندگی اش را به نوعی تغییر می دهند. این درام اجتماعی نگاهش بر روی دو  طیف از زندگی در جامعه ی امروز ایران فوکوس می شود و با بردن قصه در دل هنجارها و ناهنجاری های اجتماعی در این دو طبقه ی شهروندی،  زندگی مدرن  شهری را مورد آسیب شناسی و نقد قرار می دهد.

فیلم در ابتدا به سراغ طبقه ی متوسط شهری که به نوعی مدرن شده اند رفته و با بررسی زندگی این بخش از جامعه چالش را تئوریزه می کند و سپس سیر روایت داستان را به میان یک سری  جوان ولنگار برده و تعلقات اجتماعی و رفتارهای آنارشیستی آنها را از دید روانشناسی مورد  کاوش قرار  داده و سر آخر یک مقایسه ی چالش برانگیز را در شخصیت پسر نوجوان آغاز نموده  و تا حدودی یک تعلیق فردی ایجاد می نماید.

بررسی نوع زندگی  طبقه ی متوسط در ایران در سینمای ما سابقه ای چند ساله دارد. یعنی از اواسط دهه ی هفتاد این نوع نگاه به طیفی مختص از جامعه آغاز گردید و روز به روز پرداخت به  این موضوع چالشی تر و بنیادی تر گشت تا جایی که در این راستا هم فیلمهای خوب به وجود  آمدند(برای مثال فیلم من مادر هستم فریدون جیرانی) و هم فیلمهایی متوسط و گاهی بد. اما سیزده جزوء آن دسته از فیلمهای متوسطی است که نگاهش  را به دو قسم تقسیم می کند و با قرار دادن  مرکزیتی(پسر) پا در هوا بین دو چالش، یک تغییر خود بنیادین به نمایش می گذارد که این تغییر در  جاهایی خوب به تصویر کشیده می شوند و در جاهایی لق می زند. آسیب شناسی رفتاری جوانان ولگرد در این فیلم که محصول تعلیق مناسبات اجتماعی  امروز ایران  است تا حدودی خوب به نمایش گذاشته می شود تا جایی که این حس مستهلک برای بیننده لمس  می گردد و آن را همچون رفتارهایی که در اطراف خویش در زندگی واقعی می بیند، درک می نماید.  رفتار نیمه آنارشیستی و نیمه عصیانگرانه ی آن سه جوان که به دلیل نوعی طرد شدگی از  جامعه  در فردیت و ارتباطات جمعی شان ریشه دوانده، مناسابت و چالش امروز زندگی شهرنشینی ما را به  قضاوت می گذارد. جامعه ای که چند سال  است در گذار بین سنت و مدرنیته قرار گرفته و هنوز در  این بین گیر کرده است و آوردگاهش به وجود آمدن رفتارهایی آنتی پراکسیس در سطح  اجتماع و  بار آوردن نوعی لمپنیسم رادیکال، در مرکزیت طبقات مختلف زندگی، چالشی را نوید می دهد که   هم گریبانگر طبقه ی فقیر است و هم طبقه ی مرفح . یعنی می توان گفت که باید چنین چالشی را  امروز جدی گرفت و حرف مهم فیلم همین نکته است.

اما سیزده در کنار محسنات اجتماعی اش عیب هایی هم در بطن روایی اش به همراه دارد. عیب هایی که گاهی بر منطق روایی اثر و روند تکمیل پرسناژ سازی فیلم وارد گشته و برخی از سکانس ها و رفتارها را الکن می کند. برای مثال کاراکتر زن همسایه(ویشگا آسایش) مشخص نیست که در  فیلم چه جایگاهی دارد و نیمچه اکت هایش چه المانی را می خواهد القا نماید و یا آن فرد قاچاقچی که نمی توان حضورش را در فیلم توجیح نمود مگر به این دلیل که بتوان در پایان قتلی را از بر او  به وجود آورد و نتیجه گیری فیلسماز را از پس چالش های فیلمش بیرون کشید. اینها المان هایی  هستند که کمی فیلم را مبهم و الکن می کنند و ای کاش چنین مولفه هایی هم در فرم در می آمدند و هم بازخوردی اساسی داشتند.

اما در پایان می توان گفت که فیلم سیزده اثری است که در کارنامه ی هومن سیدی می تواند حائز اهمیت باشد و برای سینمای ایران یک نیمچه پیشنهاد جدیدی است، با اینکه فیلم در برخی اوقات  مشکلاتی در ساختار و روایت کنش ها و واکنش هایش دارد اما حرفی که می خواهد بزند چالش  امروز جامعه ی ماست، جامعه ای که در میان یک موج تغییرات سنت و مدرنیته به تعلیق درآمده و در کنار چنین وضعی، مناسبات و رفتارهای اجتماعی  اش با بازخوردهایی فردی و جمعی با طیفی  جدید از نسل پیش رو، یک چالش در زندگی امروز فرد ایرانی در تمام طبقات اجتماعی به وجود  آورده است و باید با درایتی جامعه شناسانه، آسیب شناسی گردد نه اینکه آن را ندید بگیریم و به گوشه ای بگذاریم تا خودش چالش خود را حل کند.