هیچکاک سینمای ژاپن
ماساکی کوبایاشی خالق سه گانه «وضعیت بشری» یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان این عرصه به لحاظ فرم در سینمای ژاپن است . اگر چه نام پر آوازه کوروساوا همواره پرچمدار سینمای شرق بوده است و یا اوزو را یکی از شاعران سینمای ژاپن می دانند اما اگر این روزها فیلم سازی مانند «هیروکازو کورئیدا» در سینمای ژاپن ظهور کرده است را تنها به دلیل وجود کوبایاشی و تعلیق سینمایی هیچکاک گونه اش می دانم .
وضعیت بشری
سه گانه «وضعیت بشری» که روایت گر شخصیتی است آزاده در میان جاه طلبی های دیگران هوشمندانه از تنگنای اجتماعی در زمان جنگ میان کشورها برای منفعت طلبی انسان های خودخواه می گوید . این اثر در سه مرحله انسان را به بلوغ فکری می رساند . اول انتخاب ، دوم راه رسیدن و سوم مرگ . در هر سه این مراحل معنایی به عنوان زندگی گنجانده شده . در شرایط سخت و آزاردهنده یک پادگان نظامی آن هم برای شخصیتی که عمیقا دارای احساس فعال و قدرتمندی است . چرایی همکاری دیگر سربازان برای دیدار او با معشوق در انباری تا لحظه غم انگیز از دست دادن یک دوست حقیقی در قسمت پایانی انسان همزمان با فیلم ساز و قصه قسمت مهمی از زندگی را تجربه می کند . اساس داستان نیز بر همین اصول پایه ریزی شده است که مخاطب باید چیزی از داستان تجربه کند که در جغرافیای زیسته اش در دسترس نباشد . به همین دلیل میزان همذات پنداری تماشاگر با شخصیت داستان ، میزان سن و اتفاقات پیش روی او افزایش یافته و مولف این امکان را پیدا می کند که میان جنگ ، انتقام و حسادت ابژه ای به نام عشق را به عنوان مضمون وارد فیلم کند . «ماساکی کوبایاشی» را به این منظور هیچکاک سینمای ژاپن می دانم که در ایجاد تعلیق از طریق ترس مهارت بالایی دارد . نمونه کنترل شده آن در وضعیت بشری دیده می شود که ترس قبل از اینکه به بیننده منتقل شود در چهره متعجب و وحشت زده شخصیت دیده می شود و به همین دلیل آنچه بیننده را هیجان زده می کند انگیزه دنبال کردن داستان است و ترس نیروی محرک شخصیت برای غلبه بر آن شناخته می شود .
بی گوش
اثر اپیزودیک «کوایدان» که به چهار روش ترس را به وجود مخاطب می اندازد به لحاظ روانشناختی یکی از آثار مهمی است که باید در مورد آن کشف و شهود شود . از اپیزود آخر این اثر که داستان نیمه تمام نویسنده ای را روایت می کند که به ناشر خود قول داده تا یک زمان معین داستان را به دست او برساند . «در یک فنجان چای» نام اپیزود آخر از «کوایدان» است که همه چیز از بازتاب تصویر روح مردی ناشناس در فجانی شروع می شود که روزی نگهبان برای نوشیدن آب از آن استفاده می کند ، او هر بار آب را دور می ریزد تا این تصویر از درون فنجان محو شود تا این که آب را سر می کشد و روح مراحم او می شود . اگر در سه گانه «وضعیت بشری» ترس بر شخصیت و میمیک او نازل می شد در «کوایدان» ترس دقیقا هیجان مخاطب را نشانه رفته است عنصری که «آلفرد هیچکاک» در اکثر آثار خود از جمله «پرندگان» و «روانی» بهره گرفته است . درواقع دوربین در آثار کوبایاشی یک عضو مشترک میان مولف و مخاطب است اما این ویزگی را با قابلیت شناسایی بالاتر در اپیزود سوم که «بی گوش» نام دارد می توان دید . در این اپیزود دوربین به جای چشمان نابینای شخصیت اصلی داستان که بعد ها گوش خود را نیز از دست می دهد کار می کند . مخاطب آنچه می بیند را شخصیت می شنود و این ارواح به جای مانده از یک جنگ دریایی تمام عیار از «بی گوش» که نقال و نوازنده خوبی است می خواهند تا موسیقی محبوبشان را بخواند . مخاطب میان قطعیت و احتمالات دست و پا می زند ، او سعی دارد از طرفی با وضعیت ناراحت کننده شخصیت اصلی داستان همذات پنداری کند و از طرفی از چنین وضعیت عجیبی لذت می برد . در داستان اشتباه پدر روحانی در نوشتن جملات کتاب مقدس بر تمام اعضای حیاتی بدن شخصیت باعث از دست دادن گوش های او می شود اما در مضمون آن تاوان رهایی از روح خبیث است که باید شخصیت می پرداخته تا چهره محبوبی به دست آورد .
زن برفی
در اپیزود دوم «کوایدان» داستان «زن برفی» روایت می شود . قصه در یک شب همراه با کولاک و یخبندان آغاز می شود که شخصیت با چشمان خود می بیند روح یک بر پیکر در خواب فرورفته دوست او می دمد و او یخ می بندد . زن با بیان اینکه اگر او این موضوع را برای کسی بازگو کند او را به عذاب سختی دجار خواهد کرد او را ترک می کند سالها می گذرد تا اینکه … . قصه زن برفی از جمله قصه هایی است که قابلیت انیمیشن شدن بالایی دارند . چرا که ترس و تعلیق به وجود امده در آنها در کمال آنکه برای مخاطب قابل حدس و عیان است مخاطب را به یاد «نارنیا» و «جادوگر سفید برفی » می اندازد . در بک گراند دوربین کوبایاشی نیز تصاویر منحصر به فردی را مشاهده می کنیم مانند چشمهایی که همواره شخصیت را به سویی هدایت می کنند و زیر نظر دارند ، رنگ هایی شاد و بعضا تند که نوید زندگی و امید می دهند و در عین حال قرمزی آنها ترس را به جان بیننده می اندازد . به عقیده من فرم یک اثر سینمایی تنها در میزان سن به وجود می آید و میز تدوین و گریم در رتبه های بعدی می توانند خواستکاه هرمنوتیک مابانه مولف را تعریف کنند . این فرم را در اپیزود «زن برفی» به خوبی می توانیم مشاهده کنیم دوربین نه تنها برای نمایش همه قسمت های میزان سن فعالیت می کند بله در پی آن است تا قسمت هایی که در میزان سن دیده نمی شوند را مخاطب در ذهن تداعی کند و این گونه به کار گیری دوربین تنها در آثار کوبایاشی دیده می شود .
سیاه ، بی سو
«سیاه ، بی سو» اولین اپیزود از چهارگانه «کوایدان» یک شاهکار عاشقانه تمام عیار است . این اپیزود که با مهارت خاصی برای آغاز این اثر سینمایی در نظر گرفته شده است تا لحظات پایانی خود مشخص نمی کند این حجم از تعلیق و ترس به وجود آمده در میزان سن و به کارگیری صداها به عنوان یک پیام به چه دلیل است و مدام بیننده همراه با دوربین تمامی زوایای خانه ای را که معشوق از دست رفته شخصیت در آن به نخ ریسی می پرداخته دنبال می کند و چیزی کشف نمی کند تا اینکه شخصیت پس از پشت پا زدن به عشق سابق خود به دلیل تنگنای اقتصادی دوباره پیش او بازمی گردد و او را … . به جرات می توانم بگویم این اپیزود مرجع بسیاری از فیلم های ژانر وحشت ژاپن است چرا که سبک خانه های ژاپنی با شیروانی های بلند و درون تاریک محصول نمایش هنرمندانه «ماساکی کوبایاشی» است .
خودکشی
«هاراکیری» یا خودکشی از دیگر آثار این هیچکاک سینمای ژاپن است که در آن میزان سن بدون کوچک ترین برداشت اضافه ای حرف اول را می زند . به گفته هیچکاک فیلمی قابل تحمل است که اگر صدا را از آن بگیریم تصویر گویای داستان و هیجان به وجود امده در آن باشد . «هاراکیری» به واقع شاهکاری است که دوربین و میزان سن هدفمند شخصیت از هم پاشیده ای را نشان می دهند که برای رهایی از عذاب وجدان تصمیم به نابودی وجود خود می گیرد . اگر این روزها به دنبال آثاری ارزشمند برای تماشا و تحلیل می گردید حتی اگر برخی از فیلم های ماساکی کوبایاشی را دیده اید توصیه می کنم برای بار چندم هم که شده آنها را مرور کنید ؛ چرا که این فیلم ساز در کمال آرامش و خونسردی داستانی را برای شما روایت می کند که علاوه بر ایجاد انگیزه برای کشف و شهود بیشتر از تماشای آن احساس آرامش می کنید .
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی