جستجو در سایت

1400/05/30 14:25

میزانسن در سینما

میزانسن در سینما
هرچند که واژه میزانسن از تئاتر به سینما آمده و پیش از سینما ابتدا در آنجا کارکرد داشته، اما حد کمال آن را می­توان در سینما جستجو کرد. تعدد صحنه‌­های مختلف در یک فیلم و همچنین کار کرد دوربین که باعث نزدیکی مخاطب به سوژه می­شود، (چیزی که در تئاتر ممکن نیست،) باعث شده اهمیت میزانسن و جزئیاتی که باید به آن پرداخت، در سینما بیش از تئاتر باشد.

 

هرچند که واژه میزانسن از تئاتر به سینما آمده و پیش از سینما ابتدا در آنجا کارکرد داشته، اما حد کمال آن را می­توان در سینما جستجو کرد. تعدد صحنه‌­های مختلف در یک فیلم و همچنین کار کرد دوربین که باعث نزدیکی مخاطب به سوژه می­شود، (چیزی که در تئاتر ممکن نیست،) باعث شده اهمیت میزانسن و جزئیاتی که باید به آن پرداخت، در سینما بیش از تئاتر باشد. میزانسن در ساده ترین تعریفش، هر آن چیزی است که در تصویر یک فیلم می­‌بینیم، از فیگور بازیگران گرفته تا نوع لباس، نورپردازی و چینش اشیاء در صحنه؛ اما موسیقی، فیلمنامه، تدوین و صدا شامل میزانسن نمی‌­شود. برای چینش صحنه، عوامل زیادی در مرحله پیش تولید یا تداراکات شرکت دارند از جمله طراح تولید که سرپرست واحد تولید فیلم است و مسئولیت بصری کردن صحنه­‌های فیلم را به دوش می­‌کشد.


طراح تولید، طرح­ها و نقشه‌­هایی می­کشد که معماری و رنگ بندی صحنه معلوم شود. در کنار آن کارگردان هنری تحت سرپرستی طراح تولید، مسئولیت ساخت و رنگ آمیزی صحنه­‌ها را بر عهده می­گیرد. دکوراتور صحنه، با تجربه در دکوراسیون داخلی، صحنه را مناسب فیلم می­‌چیند. دکوراتور خود سرپرست گروهی است که مسئولیت تهیه وسایل صحنه را دارند همچنین یک صحنه آرا که اشیاء را برای فیلمبرداری در صحنه می­چیند. طراح لباس نیز مسئول طراحی لباس مناسبی برای شخصیت­‌ها و صحنه است. در کنار این افراد می­تواند یک گرافیست در کنار طراح تولید برای تهیه استوری برد یا فیلمنامه مصور وجود داشته باشد. در استوری برد طراحی­هایی از نماهای هر صحنه وجود دارد که شامل یادداشت­‌هایی در مورد نورپردازی، لباس، دوربین و موارد دیگر است. و البته این نکته که این موارد قطعی نیست و ممکن است برخی از فیلم سازان اصلا از مصور کردن صحنه­‌ها استفاده نکنند و یا خود کارگردان بعضی از صحنه‌­های کلیدی را مصور کند.


تمام آن عوامل که کمک برای ایجاد چینش یک میزانسن می­کنند،  در خدمت کنشی است که به صحنه می­آید. همانطور که واژه میزانسن در زبان فرانسوی به معنای «به صحنه آوردن یک کنش» است. اما صرف این چینش لزوما نتیجه درستی نمیدهد تا ما را به فرم صحنه برساند و می­تواند تنها در یک سری از قواعد تکنیکی متوقف شود. درواقع اهمیت میزانسن فراتر از این توضیحات است به طوری که یکی از مهمترین تفاوت­هایی است که منتقدان مولف گرا در مورد آن تاکید دارند. از نظر نگره مولف تفاوت بسیاری میان «متورانسن­» یعنی کسی که به چینش و یکسری قواعد سینمایی مسلط است و کارگردانان مؤلفی که از میزانسن استفاده می­‌کنند تا آن را به‌عنوان بخشی از حس اثر به کار برند، وجود دارد. همین تفاوت در میان کارگردانان بزرگ و مؤلف است که در تحلیل فیلم، ما را به سمت رمزگشایی صحنه‌­ها و ارتباط تماتیک آن­ها می‌­برد. به‌عنوان مثال نمی‌­شود فیلمی در مورد عصر باروک بسازید اما طراحی لباس برای دوران قرون‌وسطی باشد! در این حالت باید منطق داستانی مشخص شود در غیر این صورت اگر طراحی لباس حتی بی‌نقص باشد، بی‌ارتباط به جهان فیلم است و میزانسن غلط می­شود. در موارد پیچیده‌تر حتی یکرنگ و نور درصحنه می‌­تواند حالت استعاری داشته باشد و کارکرد صحنه را بسازد. به‌عنوان مثال کارکرد نورهای فید در فیلم سرگیجه اثر آلفرد هیچکاک به جهان شخصیت و وجه رویاگونه‌­اش مرتبط است و با دیگر اجزای میزانسن تناسب دارد. اجزای میزانسن از دکور گرفته تا نور و یا نوع لباس و رنگ آن، می­تواند حتی ما را در شناخت روحیات کاراکترها و همچنین ارتباط بین نماها راهنمایی کند.  


این موارد در هر مورد دیگر می­‌تواند بسط پیدا کند و در موردش مثالی بزنیم. به عنوان مثال در کمدی‌­های اسلپ استیک حرکات بدنی بازیگر سهم زیادی درصحنه ایجاد می­­کند، مانند فیلم‌های لورل و هاردی، چارلی چاپلین یا آثار مستر بین که تحرک بازیگر جزوی از میزانسن و برای خلق موقعیت کمدی است. اما همین فرمول بازیگری اگر در کمدی­ رمنس‌های بیلی وایلدر استفاده شود مانند فیلم‌هایی چون: آپارتمان، یا عشق در بعد از ظهر، دچار عدم تناسب در صحنه می­شویم. تمام این موارد، باز در جهت همان کشف و رمز و راز فیلم است و تفاوت کارگردانان بزرگ در همین ارتباط کلی اجزا مختلف است که ما را به هارمونی یا فرم اثر می‌­رساند. هرچند قراردادهای رایج ژانر به خودی خود یک فرمول همیشگی اجرایی به دست ما می­‌دهد، مثل این مورد که ما معمولا انتظار اینکه در آثار ترسناک رنگ­‌ها و نورپردازی­‌های شادی را ببینیم نداریم اما اگر صرف رنگ­های تیره و تار بی ارتباط با اجزای دیگر باشد میزانسن درستی نداریم. پس میزانسن از مهمترین مباحث سینما است که می­‌تواند هم در شخصیت شناسی کاراکترها کمک کند، هم نمای سوبژکتیو و ابژکتیوی به ما نشان دهد و هم در موارد تاکیدی قاب کمک کننده باشد و البته بسیاری از موارد دیگر.


 منابع:

هنر سینما, دیوید بوردول/ کریستین تامسون/ ترجمه: فتاح محمدی/نشر مرکز

مقدمه‌ای بر نظریه فیلم/ رابرت استم/ به کوشش احسان نوروزی/ انتشارات سوره مهر