جستجو در سایت

1398/03/02 11:55

"من یک زن هستم!" :نگاهی به برخی شخصیت های زن فیلم های جشنواره ی جهانی فجر:

در سی ­و هفتمین جشنواره ­ی جهانی فیلم فجر فیلم ­های متعددی از کشورهای مختلف به نمایش درآمدند که نقش محوری بسیاری از آن­ها را زنان تشکیل داده بودند. زنان در برخی از این فیلم­ها قدرتمندند و در قامت یک قهرمان ظاهر می­ شوند و در گروهی دیگر از فیلم­ها تنها شاهد سرخوردگی ­ها، ناکامی ­ها و عدم توفیق آن ­ها در غلبه بر شکست­ هایشان هستیم. گاهی نیز این زنان فقط قرار است زندگی کنند و برش­هایی از زندگی عادی و روزمره­ ی آن­ها را ببینیم:

  

در سی ­و هفتمین جشنواره ­ی جهانی فیلم فجر فیلم ­های متعددی از کشورهای مختلف به نمایش درآمدند که نقش محوری بسیاری از آن­ها را زنان تشکیل داده بودند. زنان در برخی از این فیلم­ها قدرتمندند و در قامت یک قهرمان ظاهر می­ شوند و در گروهی دیگر از فیلم­ها تنها شاهد سرخوردگی ­ها، ناکامی ­ها و عدم توفیق آن ­ها در غلبه بر شکست­هایشان هستیم. گاهی نیز این زنان فقط قرار است زندگی کنند و برش­هایی از زندگی عادی و روزمره­ ی آن­ها را ببینیم:

الهه ی دریا: یک ابرقهرمان!
فیلم روایت­ گر زندگی یک پزشک زن (با بازی درخشان سوزان وولف) است که به آرزوی دیرینه­ ی خود که سفر در دل دریاست جامه­ ی عمل می­پوشاند و با قایقی به دریا می ­زند. مشخصاً رویکرد فیلمی که تنها یک شخصیت اصلی دارد و آن هم یک زنِ پزشک موفق، چندان دور از ذهن نیست. مخاطب می­داند که شخصیت زن فیلم با توجه به تصمیمی که گرفته و نوع روایت­پردازی داستان قرار است پیروِ الگوهای آشنا و کلاسیکِ یک قهرمان باشد؛ شاید همچون زنِ فیلم «نمک و آتش» هرتسوک و یا مریل استریپِ فیلم «رودخانه­ی وحشی». سفر انفرادی در دل دریا و مواجهه­ی زن با سوانح طبیعی چون طوفان که قایق­اش را تا مرز غرق شدن پیش می­برد از یک طرف و برخورد اتفاقی او با یک کشتی شکسته حامل پناهجویان افریقایی از طرف دیگر بار سنگینی را بر دوش شخصیت اصلی داستان می­گذارد. زن، که از ابتدای فیلم او را یک پزشک متعهد و ازخودگذشته­ی مرکز فوریت­های پزشکی دیده­ایم از کوچک­ترین کمکی به پناهجویان دریغ نمی­کند و آن­چه بحرانِ درام را شکل می­دهد نحوه­ی برخورد آن آدم­ها و سپس مسئولین کشور با اوست. درواقع فیلمی با الگوهای قهرمان پرورانه و در نظر گرفتن یک "زن" در کسوتِ قهرمان خود از نیمه­ به بعد به سمت­وسوی دیگری می­رود و "اخلاقیات" را مضمون اصلی خود قرار می­دهد و تردید قهرمانش را میان پیروی از ارزش­های انسانی یا توجه به فردیت و بی­توجهی به دیگران به چالش می­کشد. فیلم در ارائه­ی تصویری متفاوت از یک زن شکست نمی­خورد، تصمیات و انگیزه­های شخصیت اصلی­اش روشن­اند و ابهامی در افعالش به چشم نمی­آید اما از طرفی هم برجسته­سازی برخی اعمال قهرمان­گونه­ی زن – با تأکید بر جنسیت­اش- رنگ اغراق بر خود می­گیرد، بر دراماتیک شدن داستان می­افزاید و فضای کار را از ناتورالیسم مد نظر کارگردان دور می­سازد.
 

ایرینا: بانویِ آهنین
این فیلمِ محصول بلغارستان را شاید بتوان یکی از زنانه ­ترین فیلم­های جشنواره به شمار آورد. ایرینا زن جوانی­ ست که بار زندگی خود، همسر، فرزند و خواهرش را یک­ تنه به دوش می­ کشد اما پس از بروز یک سانحه برای همسرش مشکلات زن دوچندان می­ شوند. «ایرینا» فیلم شخصیت­ محوری است که انگیزه و علت کنش­ های شخصیت­ هایش را از ابتدا تا انتها مشخص می­ کند. ایرینا تنها ستون خانواده­ ی بی­مصرف خود است که اگر نباشد کاری از دست هیچ­ یک از دیگر اعضایش برنمی­ آید. بازی کنترل­ شده و درونی بازیگر اصلی فیلم، باعث می­ شود به ­رغم موقعیت فلاکت ­بار کاراکتر حضورش اغراق­­ آمیز نباشد و شخصیت ­اش کاملاً باورپذیر و ملموس از آب درآید. فیلمساز همچنین نوسانات روحی زن را در موقعیت­ های گوناگون درام بسیار هوشمندانه طرح می­ کند و متن فیلمنامه هرگز به سمت­ و­سوی چندپارگی پیش نمی ­رود. 


 با آدولف چطورین؟: این زنان رنج کشیده

«با آدولف چطورین؟» یک کمدی آلمانی به کارگردانی زونکه ورتمان داستان اعضای یک خانواده را به تصویر می­ کشد که یک شب در خانه­ ی الیزابت دور هم جمع شده اند. فیلم سه شخصیت مرد و دو شخصیت زن دارد. الیزابت، میزبان میهمانی با آن ­که در آغاز فیلم بسیار مقتدر و مدیر به نظر می ­رسد اما به ­تدریج ابهت ­اش رنگ می­ بازد و مخاطب درمی­ یابد که او از بسیاری جهات مورد اجحاف از سوی همسر، پدر و برادرش واقع شده است. در طول میهمانی، مهمان­ها مدام به کشمکش با یکدیگر می­ پردازند و پرده از رازهای بسیاری برداشته می­ شود و در این میان، هیچ­ کس به الیزابت فکر نمی­ کند که با عشق آن میهمانی را ترتیب داده است. مونولوگ طولانی زن در سکانس ماقبل آخر فیلم، نوعی فوران به حساب می­ آید. حرف­های گله ­آمیز الیزابت مخاطب را به دنیای درونی او می ­کشاند؛ حتی در کشوری چون آلمان که همه دم از برابری حقوق زن و مرد می ­زنند، بسیاری از زنان ناچارند دست از علایق خود بشویند تا همسرانشان به موفقیت برسند. از این جهت می­توان رگه ­های باریکی از فمینیسم را نیز در «با آدولف چطورین؟» مشاهده کرد.
 

مصایب شیرین 2: عصبانی هستم!
با همه­ ی لحن طنز و موقعیت سرخوشانه­ ی آدم­های فیلم، «مصایب شیرین 2» سه زن کاملاً متفاوت دارد. مونا، با الگوهای یک شخصیت مدیر و مسئولیت­ پذیر که همواره خودش را سپر بلای دیگران کرده و حالا این فداکاری را مدام به آن­ها یادآوری می­ کند. مانا، فرزند مونا که کودکی و نوجوانی نابسامانی را پشت سرگذاشته و حالا و در اوج جوانی در نوعی بی­ هدفی مطلق به سر می ­برد و واله، خواهرهمسر مونا که قرار است عنصر آرامش­بخش خانواده باشد و گاهی نقش ترمز را در روابط دیگر اعضای خانواده ایفا کند. علیرضا داودنژاد در «مصایب شیرین 2« علاوه بر معضلات مهاجرت، بر تأثیرات آن بر خلقیات آدم ­ها، خصوصاً زنان می­ پردازد. برزخی که آدم­های فیلم او در آن گرفتار شده ­اند هریک از آن­ها را به آدم ­های جدیدی تبدیل کرده که نه خودشان تکلیف شان را با خود می­ دانند و نه مخاطب می­ داند باید برایشان دل بسوزاند؟ از دستشان عصبانی شود؟ بهشان بخندد؟ یا چه واکنش دیگری دربرابر رفتارهای آن­ ها از خود نشان دهد. شاید به نظر برسد مونا به سبب استحاله ­اش در جامعه ­ای که به آن مهاجرت کرده زنی بی­ احساس و غیرقابل تحمل است اما حقیقت چیز دیگری­ست که باید آن را در لایه­ های زیرین درام جستجو کرد. 

بیله: بانوی کوچک
«بیله» به کارگردانی اینارا کولمن کارگردان اهل لتونی، براساس رمانی به همین نام نوشته­ ی ویزما بلسه ­ویکا ساخته شده است که زندگی­نامه­ ی خود اوست. فیلم دنیای پیچیده ­ی یک دختربچه را در سال­ های پیش از آغاز جنگ­ جهانی دوم به تصویر می­ کشد که مدام از سوی مادرش مورد تحقیر واقع می ­شود و به ­رغم همه­ ی این بی­ مهری­ها، به رویاهای کودکانه و درعین حال آینده ­ساز خود پناه می­ برد. در مواجهه با چنین فیلمی باید متوجه باشیم که فیلمساز آن را بدون اوج و فرودهای کلاسیک ساخته و برای درک­ش باید آن را از دریچه­ ی چشم شخصیت اصلی ­اش نگاه کنیم که دختربچه ­ای رویاپرداز است. بیله، یک زن بالغ نیست اما فیلمساز ظرف کافی برای آن­چه در آینده قرار است برای او اتفاق بیفتد را در اختیارمان قرار می­ دهد و با طرح جزییات و موقعیت ­سازی درست برش­ هایی عادی و معمولی را از زندگی زنی که در آینده نامزد نوبل ادبی می­ شود خلق می­ کند.
 

جوئل: من مادر هستم!
«جوئل» بیش از آن­که به مسئله­ ی زنانگی شخصیت اصلی ­اش بپردازد به مفهوم مادرانگی می­ پردازد. زنی که به­ صورت آزمایشی پسربچه­ ای را به فرزندخواندگی پذیرفته است از همان بدو ورود پسر به خانه خود را در معرض مشکلات و بحران­ های مختلفی می­ بیند که تنها راه عبور از آن­ها مقاومت در برابر این شرایط نابسامان است. سیسیلیا، درگیر حل مشکلاتی می ­شود که نقشی در به-وجود آمدنشان نداشته است. فیلم اما یک شخصیت مرد هم دارد و آن همسر سیسیلیاست؛ مردی در ظاهر همراه و همدل که عملاً نقشی در حل مشکلات ندارد و گاه به ­سبب فشارهای بیرونی ناچار است طرف آن دسته از مخالفینی را بگیرد که مدام برای همسر و پسرخوانده ­اش سنگ ­اندازی می­کنند. فیلم ایراداتی هم دارد؛ گاه ریتمش کند می­ شود و گاه بی­ دقتی­ هایی در چفت و بست فیلمنامه ­ی آن به چشم می­ خورد اما تلاش فیلمساز کهنه ­کار آرژانتینی در خلق یک زنِ مبارز در جامعه­ ای محدود و بسته بی ­آن­ که رنگ و بوی اغراق به خود گیرد، کاملاً به بار نشسته است.