دختری در مرداب
فیلم «جایی که خرچنگ ها آواز میخوانند» به کارگردانی
اولیویا نیومن و نویسندگی لوسی آلیبار،اقتباس از کتابی به همین عنوان،به قلم دیلیا اونز در سال 2021 سر از پرده نقره ای سینما در آورد.
اقتباس هایی که بر پایه کتاب و رمان شکل میگیرد فیلمنامه نویسان و کارگردانان را دچار چالشی میکند که گاه ممکن است آنان را دچار تردید کند،بنابراین باید تسلط خاطر و تکنیک روی کتاب و خط داستان آنقدر بالا باشد تا بشود یک کتاب یا رمان را روی پرده نقره ای اکران کرد.
«جایی که خرچنگ ها آواز میخوانند» در تکنیک کارگردانی(قاب بندی،فضا سازی،فیلمبرداری،تدوین و بعضاً هدایت بازیگر ) توانست سربلند از این امتحان بیرون بیاد و یک اثر مطلوب را برای خودش رقم بزند.
اما در تکنیک داستانی( با توجه به کتاب) باورپذیری شخصیت اصلی و خرده داستانک ها در سی دقیقه اول فیلم نا امید کننده بود.
ریتم داستان در سی دقیقه اول تا زمان روایت شخصیت اصلی کند و خسته کننده بود اما رفته رفته با دراماتیزه کردن داستان و شخصیت ها و روایت آنها در دادگاه خستگی در فیلم کم رنگ تر شد.
خرده داستانک هایی مثل ترک کردن برادر ،رفتن مادر و پدر کمی باورناپذیر(یا حداقل با کم ترین میزان منطق ) به تصویر کشیده شد.
شخصیت اصلی بر پایه «هراس جمعی» رفتار میکند اگرچه ما جنبه های رفتاری را خواسته و یا ناخواسته از او میبینیم اما حداقل جنبه های ادراکی و فیزیولوژی را از او دریافت میکنیم،نمیخواهم سخت بگیرم و بگویم شخصیت پردازی کافی نیست اما میخواهم این نکته را یادآوری کنم :
«زمانیکه داستان ما بر پایه شخصیت است نباید شخصیت فدای ماجرا و داستان کنیم»
معما و تعلیقی که برای پیدا کردن قاتل درنظر گرفته بودند درست و استاندارد طراحی شده بود و برابر بودن اطلاعات ما و دادگاه کاملا هوشمندانه به تصویر کشیده شده بود.
جایی که خرچنگ ها آواز میخوانند
یکی از نمونه های موفق از اقتباس در سینماست .